گروه مذهبی -بخش اول گفتگو با احمد رضا اخوت مؤسس و مدیر مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(علیه السلام) که روز گذشته منتشر شد درباره ی شخص حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صحبت شد .
اینکه شناخت ایشان آثار و برکات معین و تعیین کننده ای دارد. تغییرات عمیق و تحولات سریع در رشد انسانها و گره گشایی های ویژه از جمله این آثار شمرده شد. همچنین گفته شد که خوشبختانه یا متأسفانه جزئیات تاریخی به دلیل کاستی ها و تحریفات نمی توانند نقش مؤثری در مسیر این شناخت و رویکرد داشته باشند و این مهم به یک مسیر عقلی و مبتنی بر شناخت اعتقادات که در ادعیه مختصری که از ایشان به جا مانده است میسر می گردد. همچنین از خلأها و آسیبهایی سخن به میان آمد که میان ما و شناخت فاطمه زهراسلام الله علیها فاصله انداخته است. آسیبهایی که ناشی از بی توجهی به مفهوم مادر، نیاز به اسماء و صفات الهی و مفهوم بهشت، حورالعین و در یک کلام؛ آخرتگرایی است.
بخش دوم گفتگوی اخوت با افکارخبر قصد داریم بیشتر از دعاها و اختصاصات آنها صحبت کنیم.
به عنوان اولین سؤال اساساً دعا و فرهنگ آن چگونه ایجاد شده است؟
اهل بیت علیهم السلام، به ویژه شخص رسول گرامی صلی الله علیه وآله پایه گذار فرهنگ دعا به شکل خاص آن هستند . اصل فرهنگ دعا را خود شخص پیامبر صلی الله علیه وآله پایه گذاری کردند. البته در همه انبیاء علیهم السلام از حضرت آدم علیه السلام بحث دعا مطرح بوده است، قرآن به این مهم تصریح دارد. اما تبدیل دعا به یک متن علمی، متن قابل دسترس و متن قابل توصیه آن هم به صورت جدّی، از زمان اهل بیت علیهم السلام آغاز شده است. به این معنی که فرهنگ دعا و ورود به زندگی و موقعیت های گوناگون آن و نحوه اتصال به اسماء، توسط اهل بیتعلیهم السلام طراحی شده است. حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به نقل از استادشان آن را قرآن صاعد نامیدند. این فرهنگ دعا متکی بر قرائت قرآن است، بدین معنی که هر یک از معصومین علیه السلام پس از قرائت قرآن، ابراز خود را توسط دعا بیان می کرده است. این فرهنگ متناسب با ظرف وجودی معصوم به علاوه اقتضای شرایط متفاوت است که در بررسی های ادعیه قابل درک خواهد بود.
منافع بررسی و پرداخت به «فرهنگ دعا» در امت اسلامی چیست؟
منفعت اول این است که قرآن خیلی خوب فهمیده میشود هنگام مطالعه دعا متوجه میشویم که در واقع مشغول قرائت قرآن هستیم و میتوانیم عکس العمل خودمان را نسبت به قرآن تغییر بدهیم و تنظیم کنیم. دوم این که این فرهنگ و انس و اهتمام به آن، میتواند یک سبک زندگی خاصی را به ما تعلیم بدهد که قابل تعلیم و دارای شناسه است. به بیان دیگر، به مدد فرهنگ دعا میتوان دقیقاً گفت که کسی که مثلاً با کیفیت چنین و چنان، چگونه زندگی میکند، یعنی معنای مؤلفه های موجود در فکرش، در رفتارش چیست. سبک زندگی به مدد «فرهنگ دعا» معلوم، ملموس و قابل شناسایی میشود.
آیا رویکرد موجود ما به ادعیه در راستای همان فرهنگ دعایی است که به آن اشاره کردید؟
متأسفانه فاصله با فرهنگ یاد شده بسیار است. مثلاً دعا که خوانده می شود وسط آن مداحی می شود؛ وسط آن حرف زده می شود. متن دعا خودش یک متن یکپارچه است و نکات فراوانی باید از این یکپارچگی فهمیده شود، یا مثلاً فرهنگ دعا این شده که حتماً وقتی خوانده می شود باید به طرز عجیبی گریه هم بکنی. اگر یک دعایی را کسی بخواند گریه نکند مثل این که آن دعا را نخوانده است باید دانست که این متن یک متن دقیق علمی و قرآن صاعد است. دعایی که باید دلالت به قرآن بدهد ولی مصارف ثانویه اش بیشتر اهمیت پیدا کرده است. . چنانچه بیان شد هرکدام از اهل بیت بزرگوارعلیهم السلام یک فرهنگ خاصی دارند یعنی دعای پیامبر صلی الله علیه وآله با دعای حضرت فاطمه سلام الله علیه با دعای امیرالمؤمنین علیه السلام با دعای امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام، در عین داشتن ریشه واحد، متفاوت هستند. یکی از اقتضائات فرهنگ دعا، فهم همین تمایزات است. زمانی که فرهنگ متمایز دعاها گم شود، نمی توان حظ و بهره کافی را از دعای هر کدام از اهل بیت علیهم السلام بردتمایز دعاهای صحیفه سجادیه با صحیفه فاطمیه باید برای ما قابل تشخیص باشند. اگر اینگونه نباشد، فرهنگ اختصاصی مربوط به هر کدام از اهل بیت علیهم السلام در نزد ما از بین میرود.
آیا این فرهنگ و ادبیات اختصاصی هر یک از اهل بیت علیهم السلام به شناخت دیگری هم کمک میکند؟
بله، مثلاً پیامبر صلی الله علیه وآله وقتی خودشان می گویند حضرت فاطمه سلام الله علیها، ام ابیها هستند؛ یعنی یک دلالتی به ما می دهند که این فرهنگ اول مطالعه بشود. مثل این که ما داریم دعاهای حضرت فاطمه سلام الله علیها را مطالعه می کنیم که رسول الله صلی الله علیه وآلهرا بشناسیم، چون کلام مورد استفاده ما کلام کسی است که «امِّ اب» است.
برای درک بهتر تمایز ادبیات اهل بیتعلیه السلامچه باید کرد؟
اگر ما بخواهیم فرهنگ اختصاصی هر امام را یاد بگیریم باید یک تمایزی در دعاها داشته باشیم. حتی دعاهایی هم که از این به بعد شما می خوانید باید ببینید که این از کدام امام هست؟ و در چه بستری است؟ برای مثال چیزی حدود چهل حرز از ائمه مختلف نقل شده است. حرز یعنی دعاهایی که می خوانند برای حفظ. خوب چهل تا حرز دارید سه تایش برای این امام است، چهار تایش برای آن امام است کدام اش را استفاده کنیم؟ برای چه این دعا را استفاده کنیم؟ چرا آن دعای دیگر را استفاده نکنیم ؟ باید دقت داشت که منشأ دعا چه کسی بود است؟ حتی وقتی که در روایت، همین صحیفه فاطمیه می خوانیم تفاوت بین آن دعایی که پیامبرصلی الله علیه وآله تعلیم کردند با دیگری قابل تشخیص است. در این مرحله باید بررسی شود که دعا دارای چه مضامینی است و رویکردهایش به چه صورت است؟ همچنین باید به برایند مفهومی دعا توجه داشته باشیم و روی آن نه تمرکز کنیم نه به سندش. یعنی مثلاً دعا را که می خوانیم یک نگاه علمی به آن بکنیم. فکر کنیم یک متنی از یک جایی توسط یک کسی به ما رسیده است که باید شنید و آن را تحلیل و بررسی کرد و ثمرات و آثارش را مورد واکاوی قرار داد.
در مورد دید علمی که از آن سخن گفتید بیشتر توضیح بدهید؛ چرا حساسیت روی سند دعا، را ناکافی می دانید؟
ببیند این موضوع یک چالش جدی است مثلاً حدیث کساء را برایتان نقل می کنند. شما هیچ سندی هم نمی توانید برایش بیاورید. می گویید بله این سندش مُرسل است، سند ندارد. من که نمیتوانم بروم برایش سند بسازم، ولی برآیند مفهومی دعا وقتی بررسی می شود نمیتواند حاصل یک ذهن معمولی و یک بشر معمولی باشد. گوینده حتماً باید متکی به یک الهام باشد، یا به نقل از معصوم بیان شده باشد یا به صورت قطعی ما بدانیم اتکای خاصی دارد باید یک نگاه علمی نسبت به دعا نصب بشود و اگر این دید در جامعه نباشد، برای آن جامعه دوحالت پیش می آید: یا این که گرفتار خرافه گرایی می شود و یا به وادی طرد دعا می افتد. بنابراین جامعه ای که محروم از حدیث کساء یا زیارت عاشورا است جامعه ای خواهد بود که معلوم نیست گرفتار چه بلاهایی خواهد شد.
پس به دلیل اهمیت نگاه علمی به دعا لازم است سوال بپرسم که دقیقاً منظور از «نگاه علمی به دعا» چیست؟
دعا یک متنی است که متکلم آن بنده و مخاطب آن خداوند است. انسان یا همان بنده اذن پیدا کرده است که خودش را در جایگاه متکلم قرار بدهد. در قرآن داستان بالعکس است؛ قرآن متنی است که متکلم آن خداست و مخاطب آن بنده است. "اشهد أن محمّداً عبده ورسوله"، انسان یعنی آن بنده اذن پیدا کرده که در جایگاه مخاطب، شنونده ی کلام خدا باشد.
اذنی که خدا به انسان داده است تا بتواند خودش رادر جایگاه متکلم بگذارد و خدا را مخاطب قرار بدهد، برای انسان یک فضیلت است. در واقع یک فضیلت بعد از فضیلت است. در زندگی ما این مخاطب قراردادن انگیزه اش این است که ما گرفتار شده ایم پس خدا را می خوانیم، ما مضطر شدیم پس خدا را می خوانیم. " أمن یجیب المضطرَّ إذا دعاه ویکشف السّوء". نوعاً در دعاهای معصومین علیهم السلام انگیزه اصلی ارتباط و تقرب محض بوده است، زمانی چون می خواهید با خدا حرف بزنید، نگاه می کنید ببینید مشکل هم دارید یا نه؟ این دو با هم از زمین تا آسمان تفاوت دارد. زیرا در این جا، انگیزه فقط ارتباط و تقرب محض است. خاصیت اول دعایی که با اصالت است و از جانب اهل بیت علیهم السلام صادر شده همین ارتباط و تقرب محض می باشد و این موضوع به صورت فعّال در دعاهای ایشان مشاهده می شود. پس این رکن، رکنِ اصلی دعا و تشخیص علمی آن است.
آیا اهل بیت علیهم السلام از ادعیه قصد ارائه مدلی آموزشی برای ارتقاء سطح انسانها را داشته اند؟
البته چون روی منطق دعا کار نشده است، نظام آموزشی متناسب آن نیز طراحی نشده است. یعنی جامعه همینطور بر اساس تصادف یا بر اساس میل و رغبت و ذائقه عمومی، یک دعایی را پر رنگتر جلوه داده است. اگر این منطق و نظام استخراج می شد، ممکن بود مثلاً تشخیص داده شود که دعای دیگری با نیاز امت اسلامی تناسب دارد خود دعا یک نظام آموزشی دارد که مفهوم این نکته «نظام داشتن دعا» متاسفانه مورد استفاده ما نیست.
حرف این است که در خواندن آن باید رویکرد علمی داشت که فقط خدا می داند با شهادت حضرت فاطمهسلام الله علیها چه منافع عظیمی از این عالم برداشته شد؟! اینکه این ادعیه مربوط به عمر کوتاه ایشان است؛ و مرور سوالات مهمی از این دست که: دعاهای سی سالگی حضرت زهرا سلام الله علیها کجاست؟ دعاهای چهل سالگی شان کجاست؟ پنجاه سالگی؟ چه شد؟ نیست. هیجده ساله بود. ما اگر اهل بیت علیهم السلامرا به علم توحیدی شان میشناختیم، بیشتر احساس درد می کردیم.