همین چند روز قبل بود که سلفی نکونام و ژاوی فضای مجازی و البته رسانههای کاغذی را پر کرد. این عکس روی جلد روزنامهها رفت تا پس از او پورعلی گنجی نیز همین مسیر را برود.
مکان این عکس اما بسیار مهم بود، این دو در قطر با ژاوی عکس گرفته بودند، نه در اسپانیا و در کنار ژاوی در لالیگا. البته پیش از این نکونام تا لالیگا رفته بود و سالهای زیادی را آنجا سپری کرده بود اما به هر حال ژاوی در قطر بود، با مبلغ عجیب ۴۰ میلیون یورو.
این عدد به ریال میشود چیزی حدود ۱۵۰ میلیارد تومان. عددی عجیب و غریب برای فوتبال ما. با این عدد میتوان تقریبا نصف لیگ برتر را برای یک سال تمام چرخاند. عددی رویایی و غیر قابل اندازه گیری.
با این وجود چه باید گفت؟ این عکس آیا رشکبرانگیز نیست؟ رشک برانگیز نیست که یک تیم عربی بتواند ژاوی را نه در دوران بازنشستگی که در دوران اوجش به قطر ببرد و مردمانش را درگیر خود کند؟ آیا روزی خواهد رسید که فوتبال ما هم متمول باشد و این همه کاسه گدایی و چه کنم چه کنم نداشته باشد و بتواند چنین سورپرایزی برای مردم داشته باشد؟
پاسخ فعلا منفی است. تا روزی که این فوتبال از بیت المال ارتزاق میکند، همین دوزار پولی را که خرج میکند هم زیر تیغ است که چرا به فوتبالیستهای برتر خودش هم یکی دو میلیارد تومانی پول داده است.
در واقع اینجا فوتبال اسیر یک جور ترمز شدید است، ترمزی به نام قوانین، ترمزی به نام پول دولت و بیت المال وگرنه فوتبال در ایران تا حدود زیادی توان رسیدن به این نقاط را دارد اما باید فلسفهاش را برای رسیدن به این نقطه عوض کند.
اولین فلسفهای که باید عوض شود این است که فوتبال یک بازی و سرگرمی است، یک جور پول حرام کردن است، یک جور اصراف است. شاید در دوران تحریم چنین بود اما آیا نباید در دوران پساتحریم جور دیگری فکر کرد و به دلیل این ریخت و پاشهای افسانهای فکر کرد؟
فوتبال نه یک سرگرمی که یک صنعت است، فراموش نکنید که دولتهای بسیاری هستند که میلیاردها هزینه میکنند تا مردمشان یک یا چند روز شاد در سال داشته باشند، فوتبال اما هم هیجان را بالا میبرد و آدرنالین تولید میکند و هم میتواند خصوصی باشد.
حضور ژاوی در قطر و آن عکسهای سلفی برای ما بسیار میتواند تاثیرگذار باشد و الهام بخش. اولین تاثیر فوتبال بزرگ داشتن این است که جرم و تخلف و افسردگی کاهش مییابد، دومینش بالا رفتن راندمان کاری در پی بالا رفتن آدرنالین و امید به زندگی است و ...
فوتبال میتواند استفاده از مواد مخدر را از کم کند، میتواند خانوادهها را به محیطی جذاب و پر هیجان و دوست داشتنی تبدیل کند اما با شکل کنونی، ژاوی که سهل است، همین بازیکنان خودمان هم در ایران نمیمانند و در اولین فرصتی که میتوانند می روند، به روسیه، به قطر، به امارات، به تایلند و بنگلادش و ...
برترینهایمان برای دیگران در دنیا رقص پا میزنند و هنر فوتبال را به نمایش در میآورند و این برای آینده خوب نیست.
فلسفه فوتبال در ایران باید تغییر کند اگر می خواهیم روزی امثال ژاوی را در ایران ببینیم، باید حق پخش تلویزیونی را مصوب کنیم، باید قانون کپی رایت را به اجرا درآوریم، قانونی که اجازه نمیدهد، حسین قلیخان لباس باشگاهها را، پرچم و کلاه باشگاهها را تولید کند و بفروشد و پولش را به جیب بزند.
باید فلسفه این موضوع کاملا عوض شود تا هواداران نپرسند باشگاهها برای ما چه کرده اند بلکه از خود بپرسند ما برای باشگاهها چه کردهایم؟ آیا از فروشگاه باشگاه خرید کردهایم؟ در رستوران باشگاه غذا خوردهایم؟
باید به دو تیم برتر و شاید سه تیم برتر از منظر هواداران دقت کنیم و توجه. پرسپولیس، استقلال و تراکتور و البته همه دیگرانی که هوادار دارند را لای پر قو بگذاریم و بهترین مدیران و بهترین امکاناتمان را به آنها بدهیم.
باید نگاهمان به بالا باشد نه به پایین، هیات مدیرههای این باشگاهها نباید حیاط خلوت سیاسیون باشد، باید از آدمهایی باشند که هدفشان فوتبال است، نه اینکه هدفشان خودشان باشند.
اگر همه این موارد انجام شد ده سال بعد شاید بتوان امثال ژاوی را هم به ایران آورد به شرط تغییر فلسفه. فراموش نکنید ایران و ایرانی بزرگ است و باید بزرگ فکر کند. نباید همینجا که هستیم بمانیم مخصوصا در فوتبال که یک جور نماد مدیریت در ابعاد بین المللی است و بعضا جنگی نرم است در منطقه و یا در ابعاد جهانی. دیدار ایران با آمریکا را به یاد بیاورید که چقدر به سود سیاست کشورمان تمام شد.