این مقدمه سایت SPOX آلمان در مصاحبه با هاشمیان بود.
آقای هاشمیان در آلمان شما را به نام هلیکوپتر میشناسند، این لقبی بود که پاگلزدورف به شما داد. آیا تا به حال به این فکر کردید که این میتوانست نام شما در گذرنامه یا شناسنامه باشد؟
(باخنده) نه، فکر نمیکنم. این خندهدار است و شاید فقط بتوان از این نام در تلفن همراه استفاده کرد اما در کل فقط برای نام مستعار خوب است.
شما از سال 1999 تا 2010 مجموعاً 11 سال در آلمان بازی کردید و اکنون هم با خانواده خود در هامبورگ زندگی میکنید آیا حالا بیشتر خود را آلمانی نمیدانید؟
البته من افتخار میکنم که ایرانی هستم اما آلمان به خانه دوم من تبدیل شده است. من اینجا خیلی احساس راحتی میکنم و تقریباً تمام کار من در آلمان است. من آموزش خود در مربیگری را هم اینجا به پایان رساندم و بسیار خوشحالم که فرصت زندگی در آلمان را به دست آوردم. کشوری که بهترین آموزش برای مربیان را دارد.
هلیکوپتر زیرنظر مربیان بزرگی پرواز کرد، اوتمار هیتسفلد، فیلیکس ماگات، دیتر هکینگ و... شما از کدام بیشتر یاد گرفتید؟ شما دوست دارید به کدام یک از این مربیان تبدیل شوید؟
من سعی کردم از هر مربیای چیزی یاد بگیرم. هیچکس کامل نیست. تمرین زیرنظر ماگات خیلی سخت بود و این را همه میدانند. در بایرن هم که ذخیره بودم اما باز هم کمک خوبی در بازیابی من بود.
شما دوره آموزشی خود را در کوئینز پارک رنجرز و همچنین 5 هفته زیر نظر گواردیولا در بایرن گذراندید، از مدت حضور خود در بایرن بگویید.
بایرن باشگاه بسیار بزرگ و متفاوت با کوئینز پارک رنجرز است. من در بایرن در تمام جلسات تمرین حاضر بودم و یادداشتبرداری میکردم. من باید در مورد چگونگی طراحی تمرینات فکر میکردم و اینکه از چه بازیکنانی در چه پستهایی میتوانستم استفاده کنم.
شما یک بار اعلام کردید که هدفتان مربیگری در یکی از تیمهای سابق خود در بوندسلیگاست. آیا به مربیگری در بایرن هم فکر میکنید؟
(باخنده) بله قطعاً، البته من الان در ابتدای راه حرفه مربیگری هستم و نمیتوانم در مورد آینده رؤیابافی کنم. من ابتدا باید از سطوح پایینتر آغاز کنم و اگر موفق بودم میتوانم ادعا کنم که باید هدایت تیم بزرگی را برعهده بگیرم. رؤیای من نشستن روی نیمکت تیمی در بوندسلیگاست.
اجازه دهید به آغاز کار شما در فوتبال بازگردیم. به عنوان یک کودک چگونه وارد فوتبال شدید؟
ما زمان زیادی را با دوستان در خانه از خانه و در کوچه و خیابان به فوتبال بازی کردن گذراندیم و همه چیز ما همیشه فوتبال بود، البته اکنون در ایران متأسفانه بچهها گشتوگذار در اینترنت را به فوتبال ترجیح میدهند.
در این مدت دور از فوتبال چه میکردید؟
فوتبال همیشه در زندگی من بوده است در طی این مدت من همیشه به عنوان یک طرفدار، فوتبال را دنبال میکردم و البته هدفم همیشه تبدیل شدن به یک مربی بود. سپس مدرک مربیگری B خود را دریافت کردم و پس از آن برای دریافت گواهی مربیگریام به کارم ادامه دادم.
اولین باشگاه حرفهای شما پاس بود، چگونه میتوان سازماندهی یک باشگاه حرفهای در ایران را توضیح داد؟
پاس تهران باشگاه بزرگی در ایران بود که دو بار در اوایل دهه 90 قهرمان ایران و یک بار در سال 1992 قهرمان آسیا شد. البته این باشگاه در سال 2007 تعطیل شد که امیدوارم این ماجرا حل شود. این باشگاه از نظر امکانات و زمین تمرین و... قابل مقایسه با باشگاههای آلمان بود اما با این حال نیمهحرفهای بود.
شما در 22 سالگی و خیلی دیر کشف شدید. چگونه به هامبورگ پیوستید؟
فرانک پاگلزدورف از من دعوت کرد. من یک هفته در هامبورگ بودم و در نهایت توانستم مسئولان باشگاه را به عقد قرارداد با خودم قانع کنم.
در 14 آگوست 1999 اولین بازی خود برای هامبورگ را مقابل بایرن جشن گرفتی، چه احساس داشتی وقتی به جای آنتونی یبواه در بوندسلیگا و در مقابل بازیکنی چون لوتار ماتئوس به میدان آمدی؟
قطعاً احساس بزرگی بود البته روزهای اول به من خیلی سخت گذشت. من جوان بودم، دور از خانواده در یک کشور جدید با یک زبان جدید و فرهنگی متفاوت. در ابتدا حتی پیدا کردن دوست هم برای من دشوار بود و رقابت هم خیلی دشوارتر. در ابتدا ما فقط آنتونی یبواه را داشتیم اما در ادامه سرگئی باربارز و اریک مهیر هم اضافه شدند و این در حالی بود که فقط 3 بازیکن غیراروپایی باید به میدان میرفتند و در ادامه هم متأسفانه با مصدومیت مواجه شدم.
شما در اولین مصاحبه خود که همه را شگفتزده کرد گفتید که بایرن تیم رؤیایی شماست.
(باخنده) بله یادم هست. البته عجیب بود وقتی شما به عنوان بازیکن هامبورگ بیایید و بعد بگویید تیم مورد علاقهتان بایرن است اما من بدون تفکر این حرف را زدم چراکه حقیقت بود.
موفقترین دوره شما زمان حضور در بوخوم بود که حتی به جام یوفا هم صعود کردید.
در آن موفقیت، پیتر نویروور سهم بسیار بزرگی داشت. تیم ما در بوخوم مثل یک خانواده بود. ما هیچ ستاره بزرگی نداشتیم اما تیم منسجمی بودیم. نویر همیشه به من اعتماد به نفس میداد و همین اعتماد او به من حس امنیت میداد.
نویر گفته که هنوز هم با شما در تماس است و حتی تولد شما را هر سال تبریک میگوید.
بله، من واقعاً خیلی خوشحال هستم. او هر سال روز تولدم به من اساماس میدهد. پیتر واقعاً مرد بزرگی است.
درخشش تو در بوخوم حتی بایرن را هم تحریک کرد تا اینکه سرانجام از تیم رؤیایی خود سردرآوری.
بازی در بایرن رؤیای هر بازیکنی است. بایرن تیم بسیار بزرگی است و در شرایطی که پیشنهادات بسیاری حتی از خارج از کشور داشتم این تیم به من پیشنهاد داد و من نیر پذیرفتم.
رقابت با روی ماکای، کلودیو پیزارو و روکه سانتاکروز در بایرن اما در نهایت در12 دیدار فرصت بازی پیدا کردی ولی در گلزنی ناکام بودی. آیا حضورت در بایرن را بیشتر ارزیابی میکنی؟
فراز و نشیب در دوران حرفهای هر بازیکنی وجود دارد اما من هنوز هم افتخار میکنم که به عنوان یک خارجی فرصت بازی در بایرن به من داده شد حتی اگر تعداد بازیها کمتر از آنچه بود که به من وعده داده بودند.
شما یک بار گفته بودید که بهترین بازیکن شما لوسیو بوده است که مدافع است، آیا در مقابل او در تیمی دیگر بازی کرده بودی؟
نه ولی لوسیو در تمرینات یک الگو از نظر من بود. او در تمرینات تقریباً همیشه توپهای من را میگرفت.
شما پس از بایرن 4 سال در هانوفر و بوخوم بودی و سپس کار خود را در باشگاه پرسپولیس در ایران پایان دادی، طی یک دهه غیبت شما فوتبال ایران تغییر کرده بود؟
من 34 ساله بودم و هیچ پیشنهادی در بوندسلیگا نداشتم بنابراین به فوتبال ایران برگشتم. ساختار فوتبال ایران به طور قابلتوجهی بهتر شده بود اما هنوز هم از فوتبال کشورهایی مثل آلمان خیلی فاصله دارد.