دیماه ٨٩ اهالی منطقهای در جنوب تهران به مأموران خبر دادند خانهای آتش گرفته است. وقتی تکنیسینهای آتشنشانی به محل رفتند و آتش را مهار کردند، در جستوجوها جسد زنی را پیدا کردند. پلیس با آغاز تحقیقات متوجه شد این دختر نگار نام دارد و از مدتی قبل با جوانی به نام نیما که در همان خانه زندگی میکرد، رابطه داشت و آنها چندین بار هم در همان خانه دیده شده بودند. گزارش تکنیسینهای آتشنشانی نشان داد دور گردن نگار پارچهای نیز پیچیده شده بود بنابراین ظن پلیس درباره قتل عمدی این دختر قوت گرفت. بررسی فرضیه ارتکاب قتل به شیوه خفهکردن در دستور کار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفت و نیما که با این دختر رابطه داشت، بازداشت شد. او در اعترافاتش به مأموران گفت: چندیپیش داخل پارک در حال مصرف شیشه بودم که با نگار آشنا شدم، او نیز مانند من شیشه مصرف میکرد، پس از گذشت مدتی از این آشنایی به او پیشنهاد دادم برای مصرف شیشه به پشتبام منزل ما که در آن یک لانه کبوتر ساخته بودم، بیاید و او نیز که جای مشخصی نداشت پیشنهاد من را قبول کرد و پس از آن با نگار برای مصرف شیشه به پشتبام رفتیم. متهم درباره علت قتل به کارآگاهان گفت: پس از گذشت چند ماه از مصرف شیشه با هم و تمامشدن تمام پولهایم، به او گفتم باید هزینه مواد خود را تأمین کند اما او ضمن اعتراض به این موضوع، من را تهدید کرد که در صورت تهیهنکردن مواد، موضوع مصرف شیشه را با اهالی ساختمان و خانوادهام در میان میگذارد. همراه نگار داخل لانه کبوتر مشغول مصرف شیشه بودم که چشمم به پارچه داخل لانه افتاد و به یاد تهدیدهایش افتادم: بلافاصله پارچه را برداشته و دور گردن او انداختم و آنقدر فشار دادم تا دیگر نفسکشیدنش قطع شد، سپس برای صحنهسازی لانه را آتش زدم.
با اعتراف متهم و محاکمه وی در دادگاه کیفری، او با درخواست اولیای دم به قصاص و پرداخت دیه در خصوص جنایت بر میت محکوم شد. این رأی در دیوانعالی کشور، تأیید شد.