عادل الجبیر وزیر خارجه آلسعود مترجم پیشین ملک عبدالله که پس از مرگ پادشاه سابق عربستان سعودی به عنوان وزیر خارجه تعیین شد، یکشنبه شب (دیشب) در کنفرانسی خبری اعلام کرد که عربستان سعودی روابط دیپلماتیک را با ایران قطع میکند.
اعلام این موضوع در حالی صورت گرفت از زمان روی کار آمدن ملک سلمان، محمد بن نایف ولیعهد اول و محمد بن سلمان، ولیعهد دوم و پسر شاه سعودی، ریاض مواضعی در پیش گرفته که حتی کشورهای غربی و متحد آل سعود را به ابراز نگرانی کشانده است.
چندی پیش بود که سازمان اطلاعات خارجی فدرال آلمان در گزارشی کم سابقه با انتقاد از مواضع تند و کوته بینانه دولت عربستان سعودی از زمان زمامداری ملک سلمان، از محمد بن سلمان که همزمان ولیعهد و وزیر دفاع آل سعود است، انتقاد و مواضع او را برای آینده عربستان سعودی خطرناک توصیف کرد.
مواضع بی ملاحظه سعودیها به راحتی در موضوعاتی چون بحران سوریه، تجاوز به یمن، لبنان و دیگر مسائل قابل رویت است اما موضوعی که حتی تحلیلگرانی چون بروس ریدل از اندیشکده بروکینگز آمریکا را به هشدار درباره آینده خاندان سعودی واداشته، اصرار زمامداران سعودی بر رقابت منطقهای با ایران و تلاش برای تقابل بیش از پیش ریاض با تهران بوده است.
«ریدل» چندی پیش در یادداشتی با اشاره به جنگ یمن و تجاوز عربستان سعودی به این کشور برای مقابله با «حوثیهایی که نیروهای نیابتی ایران هستند»، هشدار داد که جنگ یمن آینده خاندان سعودی را در خطر قرار داده است.
از یمن که بگذریم، موضوع بحران سوریه هم نمونه دیگری از ناکامی و شکست عربستان سعودی در منطقه است. سعودیها با حمایت همهجانبه از مخالفان دولت قانونی سوریه که در میان آن گروههای تروریستی چون «جیش الاسلام» دیده میشود، به دنبال سرنگونی دولت بشار اسد بودهاند اما با گذشت نزدیک به 5 سال از آغاز بحران، سعودیها همچنان در آرزوی برکناری دولت قانونی سوریه هستند.
ناکامی ریاض در موضوع بحران سوریه وقتی بیشتر به چشم میآید که به مواضع کشورهای غربی به ویژه آمریکا در قبال این بحران و دولت قانونی آن انداخته شود. واشنگتن به همراه متحدان غربی خود از ابتدای بحران بر لزوم برکناری بشار اسد تاکید داشتند و انواع حمایتهای مالی، تسلیحاتی، رسانهای و سازمانی از مخالفان و گروههای مسلح انجام دادند اما از چندی پیش شاهد تغییر چشمگیر مواضع آمریکا و غرب در قبال سوریه هستیم.
آمریکاییها که زمانی از لزوم برکناری بشار اسد اصرار میکردند، حالا در تغییری ملموس و از روی ناچاری میگویند که بشار اسد میتواند در دولت انتقالی سوریه حضور داشته باشد. موضوع دیگر پذیرش حضور و نقش ایران در مذاکرات بینالمللی درباره بحران سوریه است.
آمریکا که در مذاکرات پیشین مانع از حضور تهران در میز مذاکرات سوریه شده بود، در یک عقب نشینی آشکار نه تنها ایران را به مذاکرات بینالمللی در وین دعوت کرد، بلکه در موارد مختلف بر این موضوع تاکید کرده که بدون حضور ایران بحران سوریه قابل حل نیست.
علاوه بر ناکامیهای منطقهای عربستان سعودی، باید نگاهی به سیاستهای داخلی و نگرانیهای آل سعود هم انداخته شود چرا که این دو بعد کاملا به هم مرتبط هستند. از زمان روی کار آمدن ملک سلمان، پادشاه جدید اقداماتی از قبیل تغییر ولیعهد، تغییرات گسترده مقامات و اتخاد مواضع منطقهای پرمخاطره انجام داده که به اذعان برخی رسانهها سبب مخالفتهای جدی در میان شاهزادههای پرنفوذ آل سعود نسبت به تیم ملک سلمان، محمد بن نایف و محمد بن سلمان شده است.
از سوی دیگر، از زمان روی کار آمدن ملک سلمان، عربستان سعودی سیاست مشت آهنین را در مقابله با اقلیت شیعیان این کشور در پیش گرفته و به شدت در حال سرکوب هرگونه اعتراضی است. این موضوع با اعدام آیتالله النمر رهبر شیعیان عربستانی به عینه قابل مشاهده است.
اعدام آیتالله نمر باقر النمر در حالی انجام شد که از سوی کشورهای مختلف اسلامی و حتی سازمانهای بینالمللی از قبیل سازمان ملل درباره اعدام رهبر رشیعیان هشدار داده بودند و خواستار تجدیدنظر در این تصمیم شده بودند.
در همین ارتباط، تهیهکننده و خبرنگار شبکه ایبیسی نیوز آمریکا در اولین واکنش به اعلام خبر آیتالله النمر تصریح کرد که این موضوع نشاندهنده شکست سیاستهای منطقهای عربستان سعودی در سوریه، عراق و یمن است.
به موضوع اعلام قطع روابط دیپلماتیک عربستان سعودی با ایران برگردیم. عادل الجبیر در سخنرانی شب گذشته خود پیش از اعلام قطع روابط دیپلماتیک، به تجمع برخی از معترضان به اعدام آیتالله النمر در برابر سفارت ریاض در تهران و کنسولگری آن در مشهد، اشاره کرد و «حمله به اماکن دیپلماتیک» را محکوم کرد.
سه نکته در این موضوع قابل بررسی است: اول آنکه در موضوع تجمع در برابر سفارت و کنسولگری عربستان سعودی، متاسفانه شاهد اقدامی غیرقانونی توسط عدهای از افراد بودهایم؛ افرادی که به حق به اعدام آیتالله النمر معترض بودند اما بدون تعارف باید گفت که شیوه بیان اعتراضشان «غیرقانونی» و مغایر با تعهدات بینالمللی ایران بوده است.
نهادهای حاکمیتی در ایران شامل دولت، قوه قضائیه و نهادهای انتظامی در اولین واکنشها به تجمع معترضان به اعدام رهبر شیعیان عربستان اعلام کردهاند که با متخلفان برخورد قانونی خواهد شد و در همین راستا آخرین خبرها از بازداشت 50 نفر در همین ارتباط حکایت دارد.
باید گفت که نهادهای حاکمیتی در ایران باید برخورد با متخلفان را پیگیری کنند تا برای همگان مشخص شود که در جمهوری اسلامی همگان موظف به رعایت قانون بوده و در ایران «قانون ساری و جاری است».
نکته دوم آن است که عربستان سعودی با توسل به موضوع تجمع در برابر سفارت و کنسولگری و تلاش برای جنجال سازی در این موضوع، درصدد است تا موضوع اعدام آیتالله النمر و اعتراضات به این موضوع را به حاشیه براند و به جای پاسخگویی در این باره مدام از «حمله به سفارت» دم میزند.
نکته سوم در این مساله هم رفتار آل سعود در قبال ایران است؛ رفتاری که به رفتار آمریکاییها پس از انقلاب اسلامی ایران شباهت دارد. آمریکا پس از اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کرد و وزیر خارجه عربستان سعودی هم پس از «حمله به سفارت و کنسولگری» از قطع روابط دیپلماتیک با ایران خبر داد.
این سوال به ذهن میآید که آیا آلسعود مواضع واشنگتن در قبال ایران را در پیش گرفته است؟
باید اذعان کرد که قیاس آمریکا و عربستان سعودی از منظر منابع قدرت، قیاس درستی نیست اما به فرض آنکه سعودیها مسیر مشابه آمریکاییها را در پیش گرفته باشند، باید به تیم ملک سلمان و شرکا این را گوشزد کرد که آمریکا با قطع روابط، انواع فشارهای سیاسی، نظامی، سازمانی، تحریمها و توطئههای گوناگون به خواسته خود در قبال ایران که تسلیم این کشور در قبال انواع خواستهها در مرحله اول و در نهایت تغییر و سرنگونی نظام بوده، دست یابد.
این موضوع وقتی بیشتر نمود مییابد که نگاهی به مواضع کنونی آمریکا در قبال ایران بیاندازیم. آمریکا که با توسل به بهانههای واهی درباره برنامه هستهای ایران، از توسل به انواع تهدیدات و به اصطلاح «گزینههای روی میز» دم میزد، در نهایت با پایداری مردم ایران در برابر فشارها و استقامت هیات مذاکرهکننده، به میز مذاکره آمد و در میز گفتگو موضوع هستهای را با برجام به نوعی حل و فصل کرد.
علی رغم ضعفهای گاها ساختاری که در برجام وجود دارد، باید گفت که تا همین چند سال قبل سقف خواستههای آمریکا در مذاکرات برچیدن تاسیسات فردو و عدم غنی سازی در داخل ایران بود اما امروز واشنگتن مجبور شده غنی سازی در ایران بپذیرد.
از سوی دیگر با توجه به تغییر ملموس و محسوس موضع آمریکا در قبال مذاکرات سوریه و پذیرش حضور و نقش ایران در مذاکرات بینالمللی درباره حل بحران سوریه، باید گفت که آمریکاییها پس از دههها به این نتیجه رسیدند که چارهای جز گفتگو با ایران در میز مذاکره ندارند.
بار دیگر این سوال مطرح میشود که سعودیها با قطع روابط دیپلماتیک با ایران میخواهند راه آزموده و بینتیجه آمریکاییها در قبال ایران را بروند؟ اگر چنین است باید دید چقدر زمان طول میکشد تا سعودیها هم مانند متحدشان در آمریکا متوجه شوند که با ایران نمیتوانند از راه انواع فشارها و «قطع روابط» بازی کنند بلکه به ناچار روزی میرسد که آنها مجبور میشوند نقش و حضور منطقهای ایران را بپذیرند.
آل سعود دیر یا زود خواهد فهمید در قبال ایران تنها یک گزینه وجود دارد و آن «میز مذاکره و گفتگو» است و روشهایی غیر از این نه تنها مفید نخواهد بود بلکه توسل به گزینههایی غیر از آن تردیدها و سوالات جدی درباره آینده عربستان سعودی را ایجاد خواهد کرد.