محمد سروشمحلاتی که گویا برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس خبرگان نیز نامنویسی کرده اخیراً در بخشی از گفتوگو با روزنامه اعتماد اظهار کرده است:
«تردیدی نیست که انتخابات خبرگان رهبری یکی از مهمترین انتخاباتهایی است که در جمهوری اسلامی ایران برگزار میشود و این انتخابات همیشه مهم و حساس بوده است. اما در این دوره بسیاری از چهرههای خبره یا عضو این مجلس نیستند یا از دنیا رفتهاند. شرایط اقتضا میکند که افراد و چهرههای جدیدی وارد میدان شوند و من هم برای تقویت این نهاد خود را در معرض این انتخابات و رأی مردم قرار دادم»!
سروشمحلاتی که روزنامه اعتماد از وی با عنوان آیتالله! یاد کرده است همچنین در ادامه، علت نامنویسی خود را «شرایط کشور، ترکیب خبرگان و دعوت بزرگان نظام»! عنوان میکند.
*این فرد که گاهی در محافل جریان سیاسی خاص اقدام به سخنرانی میکند چندی قبل نیز در نشستی که تحت عنوان بزرگداشت علامه طباطبایی برگزار شده بود طی سخنانی که تلقی اشاره به سمت «ولایت فقیه» را ایجاد میکرد، گفته بود که مسیحیان در ازمنه سابق، عالم روحانیت را مسموعالکلمه بیقید و شرط میدانستند.
او افزوده بود: «در قرآن آمده است که یهودیان و مسیحیان، عالمان دینی را ارباب خود به جای خدا قرار داده بودند. از پیامبر سؤال شد که مگر آنها علمای دینی را میپرستیدند. پاسخ این بود که نه، ولی مطاع بیچون و چرا میدانستند و مقام مطاع مطلق، فقط مقام خداست. حرف شنوی بدون قید و شرط از عالم دینی، یعنی اینکه اگر او بگوید سر کسی را ببری، این کار را انجام دهی. در حالی که چنین اطاعتی، فقط شأن خداست.»
فرد یاد شده در بخش دیگری از صحبتهای خود اظهار کرده بود: ریشه فساد مالی، استبداد دینی و سیاسی است که وقتی با هم آمیخته میشوند، ضلع سوم یعنی فساد مالی و حرامخواری شکل میگیرد!
او در ادامه با بیان اینکه اگر یک نظام دیکتاتوری، ادعای سلامت و طهارت میکند، باید دانست که بیش از یک ادعا نیست و این سخنان را علامه طباطبایی بیش از 50 سال پیش مطرح کرده، گفته بود: این جملات، نقد رژیم سیاسی پهلوی نبوده است بلکه نقد فرهنگ و فکر حاکم بر جامعه اسلامی بوده است! علامه تأکید دارد که ما به لحاظ فکری مشکل داریم و به لحاظ اندیشهای، استبداد دینی را پذیرفتهایم و تا وقتی این فکر اصلاح نشود، نظام سیاسی ما نیز اصلاح نخواهد شد.
تلمیحات فرد مذکور برای بیان مفاهیمی مثل «اعضای مجلس خبرگان فعلی خبره نیستند» و «ایرانیها استبداد دینی را پذیرفتهاند» در کنار تقلا برای پررنگ کردن مفهوم مردهای به نام «دیکتاتوری»! به شدت محل تأمل است.
قابل ذکر است که جریان سیاسی خاص همواره از ولایت فقیه با عنوان «استبداد» یاد میکند و حتی لیدر جریان اصلاحات نیز چند سال قبل در گفتوگو با یک رسانه اینطور عنوان کرده بود که که با انقلاب 57 در ایران استبداد خارجی از میان رفت اما «استبداد داخلی» ماند! (این در حالی است که امام راحل پس از انقلاب اسلامی صراحتاً بیان کردند که استبداد داخلی شاه خائن بود که از میان رفت)
لیدر اصلاحات به گواه مطلعین، ولایت فقیه را نیز «دیکتاتوری مؤمنین» میداند.
یادآور میشود چندی قبل بود که رئیس قوه قضائیه طی سخنانی از «علّامهتراشی» عدهای انتقاد کرده و آن را استهزاء حوزههای علمیه خوانده بود.