آنقدر در مورد طالبان سوال داشتیم که در بخش اول، خیلی به اصل مستند«تنها میان طالبان» نپرداختیم. اسلامزاده از سوال اول متوجه شد مصاحبه سختی در پیش دارد اما هیچکدام تصور چنین بحثی را نداشتیم. مستند، اثر بکری است که مستندساز با حضور در دل گروه طالبان به تصویر کشیده و ممکن است تا سالها هیچ مستندسازی نتواند کار او را تکرار کند، در ادامه گفتگوی با کارگردان این اثر مطالعه خواهید کرد:
طالبی: چرا چنین تصویری از طالبان ترسیم شده است؟ تصوری که از طالبان داریم با روایتی که شما از طالبان دارید خیلی متفاوت است. من بیرون از سالن نمایش مستند«در میان طالبان» به دوستان میگفتم احتمالا اسلام زاده از طالبان پول گرفته و مستند را ساخته است؟
اسلامزاده: تصور شما از طالبان چه بوده است؟
طالبی: چیزی که از طالبان شنیدیم و یادمان است سقوط کابل بود و گفتند دولت اسلامی طالبان شروع شده و بعد از آن جنگ و خونریزی و مشکلات مذهبی و درگیریهای داخلی بود و یک بربریت از اینها دیدیم و آن چیزی که رسانهها برای ما تصویر کردند و بعد از آن بحث شهادت دیپلماتهای ما در سفارت و ... باعث شد که ما جامعه ایرانی نسبت به طالبان یک موضع منفی شدید داشته باشیم.
اسلامزاده: (احساس میکنم برای گپی که با هم میزنیم خیلی خوب باشد که تمام صحبتهایمان بیاید). بنده مشهدی هستم و تصور اولیهام از طالبان همین بود چون ما مشهد بودیم و یادم هست که مانورهای متعددی در مرز برگزار میشد و تمام بسیجیهای مشهد را بسیج کردند و گفتند جنگ به زودی زود شروع خواهد شد. با اتفاقی که در بانیان و بعد هم در مزارشریف رخ داد بچه های سفارتخانه ما و دیپلماتهایمان به شهادت رسیدند و جنگ قریبالوقوع بود. به یاد دارم آن زمان پسرخالهام خبرنگار بود و از تربتجام که میآمد گفت که احتمال جنگ زیاد است، یکسری افراد هم بودند که میگفتند این برخورد احساسی است و نباید جنگ بشود چون در هر صورت به ضرر ایران است و الحمدلله جنگی اتفاق نیفتاد. 12 سال بعد روایت فتح به ما پیشنهاد داد که درباره همین ماجرای مزارشریف فیلمسازی کنید. آن روزها سید محسن اصغرزاده خیلی تاکید کرد و گفت تنها در یک صورت است که درباره شهید ناصری فیلم میسازیم و آن این است که تنها بازمانده حادثه را پیدا کنیم و او را به مزارشریف در محل حادثه ببریم. روایت فتح مخالفت کرد و کار 4 ماه خوابید، من هم به سید گفتم واقعا ارزش دارد؟ یک فیلم در بیرجند میسازیم و در مشهد مصاحبه میگیریم و کار را میسازیم و تحویل میدهیم، سید گفت برای این کار فقط باید شاهسوند را به مزارشریف ببریم که تنها بازمانده حادثه است. باید شاهسوند را پیدا میکردیم که اصلا در آن روزها پیدا نبود. سید محسن اصغرزاده نقش استادم را داشت و خود من هم خیلی دلم میخواست چنین کاری را انجام دهم و تمام شود ولی به احترام ایشان هیچچیزی نگفتم، تا اینکه در زمستان سال 89 شاهسوند را پیدا کردیم و روایت فتح هم اعلام رضایت کرد که این کار را با همان طرحی که داشتیم انجام بدهیم. شبی که خانه شاهسوند تنها بازمانده حادثه قرار داشتم محمدحسین جعفریان هم اتفاقی از حج آمده بودند و اولین دیدار ما با آقای جعفریان در خانه شاهسوند اتفاق افتاد. جعفریان گفت اتفاقاً حوزه هنری خراسان جنوبی به من هم پیشنهاد داده که یک فیلم در همین رابطه بسازم. ما عید 90 به افغانستان رفتیم و خیلی موقعیت ویژهای برایمان بود چون به هر صورت جعفریان یک تاریخچه مصوّر افغانستان است، هرشب یکی دوساعت برایمان از خاطراتش تعریف میکرد تا اینکه به یک نقطه اوج در سفرمان رسیدیم و آن رفتن به محل کنسولگری و ثبت خاطرات شاهسوند بود...
قزیلی: هیچکدام اینها جواب سوالات ما نبود.
اسلامزاده: اینها در مواجهه با طالبان است، در آن سفر بود که تصور قبلی من از طالبان شکست چون هم جعفریان به عنوان کسی که با ملامحمد عمر یک دیدار 10 دقیقهای داشتند که به صورت صوتی ضبط کرده بودند و هم شاهسوند به عنوان یکی از مسئولین امنیتی سفارت ما میگفتند ما به وزارت امور خارجه اخطار داده بودیم و جعفریان هم همینطور، به مسئولین امر گفته بودند که طالبان دارد به ایران نزدیک میشود. ملامحمدعمر جوانی است که به راحتی توسط سرویسهای اطلاعاتی بازی میخورد ولی اینها به ایران نزدیک میشوند و یک حادثه در حال طراحی شدن است که تا ابد ایران و طالبان را از هم دور کند.
طالبی: سال 90 که با آقای جعفریان و دوستان دیگر رفتید خودتان هم با طالبان مواجه شدید یا اینکه فقط بر اساس خاطرات بود که آن تصویر قبلیتان شکست؟
اسلامزاده: ما سال 90 طالبان را نمیدیدیم، اما تصور من از طالبان شکست و همین مسئله باعث شد به حسین جعفری بگویم آیا ما میتوانیم بین طالبان برویم و از طالبان فیلم بسازیم؟ آن زمان به یاد دارم که حسین میگفت یک نفر هست که 40 هزاردلار میگیرد و به بنلادن میرساند، من هم گفتم پول جور کنیم تا یک فیلم مستقیم بسازیم. پس این نکته مهم اینجاست که شاید بعضی از تصوراتمان درباره طالبان اشکال دارد، مثلا استاد اکبری که از استادان شیعه در افغانستان هستند به ما گفتند ایشان با طالبان کنار آمدند و منطقهشان بدون مقاومت تسلیم طالبان شد و هیچ اتفاقی هم در محلشان نیفتاده است. شبی که در قندهار بودم مهمان شیعیان قندهار بودم و آنها میگفتند پنجسالی که حکومت طالبان در قندهار بود اذانمان با «اشهد انّ علیّاً ولیالله» پخش میشده و صدای اذان به خانه ملاعمر میرسیده است و هیچوقت به ما نگفتند که اذانتان باید قطع شود و فقط گفتند زمان آن باید با زمان اذان ما باشد.
طالبی: ما روایتهای مختلفی داریم مثلا شیعهکشیهایی که در آنجا اتفاق افتاده و یا اتفاقات درونقومیتی و مشکلات با تاجیکها و... و این را سرویسهای رسمی خبری ما میگفتند. از سال 91، 92 به بعد میبینیم یک چرخش رخ میدهد و فیلمها و مستندها و خبرهایی که میآید گویا داریم یک روی دیگر از طالبان را نشان میدهیم که مستند شما انگار در ادامه آنها است.
اسلامزاده: من از لحظهای که از سفر برگشتم پیش آقای غفوری که تهیهکننده کار بود رفتم و مشاهداتم را گفتم، بعد سلیم غفوری به حسین جعفریان زنگ زد و گفت این چه میگوید؟ گفت من 20 سال است که این حرفها را میزنم و هیچکدامتان باورتان نمیشود. بعضی چیزها را 20 سال است که آدمهای مختلف میگویند، رسانههایمان شاهسوند را 20 سال بایکوت کردند و الان 2-3 سال است که دارد حرف میزند، حتی در بزرگداشتهایی که برای شهدای دیپلمات ما میگرفتند این شخص را دعوت نمیکردند.
طالبی: پس نگاه سیاست خارجی ما به ماجرا تغییر کرده که شما میتوانید چنین مستندی بسازید.
اسلامزاده: شاید بهتر است بگوییم آن روزها جعفریان و رضا برجی تنها بودند، فیلمنامه ورزیده 10 سال میماند چرا؟ الان نگاه خودم را کاملا بر فیلم مزارشریف منطبق میدانم. شما مزارشریف را دیدهاید؟
قزیلی:بله.
اسلامزاده: نگذاشتند این صحبتها بشود. شاهسوند بایکوت بوده است.
قزیلی: خب ما استنباط میکنیم الان نگاه سیاست خارجی ما تغییر کرده است.
اسلامزاده: نمیدانم تغییر کرده است یا خیر.
قزیلی: بالاخره فیلم را سفارش گرفتید.
اسلامزاده: به هیچ عنوان.
طالبی: فیلمتان بایکوت هم نشده است. خود شاهسوند را بایکوت کردیم ولی فیلم شما بایکوت نمیشود؟ فیلم ورزیده بایکوت نمیشود.
اسلامزاده: 17 سال از حادثه میگذرد. من فیلمم را چراغ خاموش تا جشنواره حقیقت رساندم.
قزیلی: این انگیزه از چه زمانی شروع شد؟
اسلامزاده: از بهار 90.
قزیلی: فیلم شما اصلا سفارشی نبوده است؟ یعنی برای دل خودتان رفتید؟
اسلامزاده: به هیچ عنوان سفارشی نبوده است. من با اصرار خودم رفتم، چون قبل از آن هم یک سفر داشتم. در سال 91 بود که یک نفر گفت من میتوانم تو را به طالبان وصل کنم که فیلمم تحت عنوان سفر به دیار پشتونها است، من به قندهار هم رفتم ولی متاسفانه قالمان گذاشتند.
قزیلی: یعنی در ابتدا به واسطه اینکه در مشهد زندگی میکردید و طالبان را دیده بودید علاقه مند بودید چنین کاری انجام دهید.
اسلامزاده: من کارم را از سیستان و بلوچستان شروع کردم و دنبال این مدل فیلمها هستم، در انقلاب لیبی، لیبی بودم و در سوریه در حمص بودم و تصاویری گرفتم که آقای شعبانی به بنده فرمودند 2 سال میخواهیم این تصاویر را بگیریم نمیشود. روزیام بود.
قزیلی: پس شما بیشتر برای تصاویری که دیده نشده رفتید. چون دیدم خارجیها خیلی علاقهمند به تصاویری بودند که تحت محاصره طالبان بود ولی هیچوقت اتفاق نیفتاده است، در این فیلم بیشتر به تصاویر توجه شده است.
اسلامزاده: اصلا اینطور نیست. چون تمام سکانسهایی که میبینید با برنامهریزی داخل فیلم شده است.
قزیلی: شما میگویید من تصویری از طالبان داشتم و خودتان هم در فیلم میگویید کتابها نتوانستند مرا به نتیجه برسانند و در نتیجه سفر کردم. میخواهم بدانم چه شد که تصویر شما با تصویر همه ما که از رسانه به ما اعلام میشود متفاوت است؟
اسلامزاده: شما چقدر کتاب در این رابطه خواندید؟
قزیلی: الآن من باید سوال کنم.
اسلامزاده: شما اطلاعاتتان از طالبان را از کجا داشتید؟
قزیلی: از کتابها و رسانهها. من سه بار فیلم شما را دیدهام و تمام نکاتش را یادداشت کردهام، اجازه میدهید سوال من به ثمره برسد؟
اسلامزاده: خیر.
قزیلی: پس من سوال نمیکنم.
طالبی: ما در مستند«در میان طالبان» میبینیم طالبان قابل تعامل و فرهنگی شدند.
اسلامزاده: بهتر است بگوییم دیپلمات شدند.
طالبی: من هنوز به مستند نرسیدم، درست است که شما رفتید و تمام تلاشها را کردید، میتوانستند مثل سریهای قبلی شما را قال بگذارند و نیایند، فکر میکنید این هماهنگی از پشت پرده بوده یا نبوده است؟ بالاخره یک قاعده منطقی است که سرویسهای امنیتی ما با سرویسهای امنیتی جاهای دیگر همکاریهایی داشته باشند وقتی که قبول میکنیم نگاه امروزمان در سیاست خارجی به طالبان تغییر کرده است ذهن بیمار من کمی عقبتر میرود که ممکن است همکاریهایی هم در سرویسهای امنیتی با طالبان داشته باشیم.
اسلامزاده: طالبان که الان دو سه سفر رسمی به ایران داشته و در تریبون اجلاس سران، نمایندهشان هم از ملامحمدعمر صحبت کرده است و همهجا هم خبرش هست. این مطلب را جایی نگفته بودم و خدمت شما عرض میکنم که رضا برجی زمانی که میخواستیم این سفر را برویم برای ما مشخص بود که همهکاره طالبان ملا اخترمحمد منصور است و سفر خود من هم توسط ایشان هماهنگ شده است که الآن رهبر طالبان است و رابط هماهنگیمان هم ملانعیم بوده که وزیر دفاع طالبان است. یک فیلمی که خیلی کار مرا تسریع کرد و توانستم به آنها برسم مربوط به 17 سال پیش رضا برجی با ملااختر محمد منصور یک مصاحبه گرفته بود و ما این را به عنوان حسننیت به طالبان رساندیم و سفر به دیار پشتونهای مرا که دفعه قبل که توانستم به افغانستان بروم و نتوانستم بین طالبان بروم به آنها دادیم که نشان دهیم حسننیت داریم . بزرگترین ترس اینها از خبرنگار این است که بیاید و اطلاعاتش لو برود و سرانشان کشته شود. حتی صوتی که آخر فیلم من میشنوید صوت رهبر طالبان نیست بلکه صوت مترجم اوست و ایرانی بودن هم خیلی مؤثر بوده است.
طالبی: یعنی به خاطر اینکه میدانستند شما با آمریکاییها یا انگلیسیها رابطه ندارید ...
اسلامزاده: مهمترین مسئله برای طالبان همین است.
طالبی: گفتید حضور فیزیکی دارند. میتوان گفت حضور رسمی دارند؟
اسلامزاده: بله، صددرصد اینطور است. محاکمشان هست، دادگاههایشان را در این فیلم نیاوردم چون در روایت هم نبود. تمام استانهایشان استاندار و تمام فرمانداریهایشان فرماندار دارند و شرکتهای خارجی که میخواهند آنجا بروند کار کنند باید با اینها قرارداد ببندند.
طالبی: خانم قزلی شما نکتهای ندارید؟
قزیلی: خیر، به من پاسخ نمیدهند.
اسلامزاده: ابتدا باید بگویید منابعتان چیست، پیش فرض شما ایراد دارد.
قزیلی: شما اینجا قرار گرفتید که به سوالات من به عنوان مخاطب پاسخ دهید اما مایل نیستید که پاسخ بدهید.
اسلامزاده: اول باید بدانم منابع شما چیست. من اشتباه کردم از شما پرسیدم؟
قزیلی: شما با تکتک مخاطبانتان رو در رو پرسش و پاسخ دارید؟ من مخاطب هستم.
اسلامزاده: من میتوانم از مخاطبم یک سوال بپرسم؟
قزیلی: آقای اسلامزاده شما اشتباه میکنید، شما حرفتان را در فیلمتان زدید و الآن من باید حرف بزنم.
اسلامزاده: من صد در صد اجازه میدهم که از من بپرسید، ولی اینطور نیست که فقط من پاسخ دهم.
قزیلی: مگر قرار نیست فیلم شما حرف شما را بزند و من بشنوم و ببینم و لذت ببرم؟
اسلامزاده: چرا اینقدر کار را پیچیده میکنید؟ شما میگویید با تصوراتی که من از کتاب و رسانهها داشتم، و من یک سوال پرسیدم که منابع شما کدام کتابها بوده است.
قزیلی: اکثر کتابهایی که شما مطالعه کردید و روی میز تصویرتان گذاشتید مطالعه کردهام.
اسلامزاده: کتاب طالبان و غوغایی بر بالای بام جهان را هم خواندهاید؟
قزیلی: خیر. الآن از نظرتان اشکالی دارد؟
اسلامزاده: چون رفرنسهایم آنها بود من فقط میخواستم بدانم در آن مورد توضیح بدهم یا خیر، شما پیچیدهاش کردید.
قزیلی: شما یک مستند ساختید و حرفتان را زدید.
اسلامزاده: شما که میفرمایید حرفی در فیلم نبوده است و فقط تصاویر خاص بود.
قزیلی: اجازه بدهید به آنجا برسیم، شما بعد خواهید گفت که چه اتفاقاتی خواهد افتاد. شما به من اجازه ندادید پرسش کنم، الآن هم اجازه نمیدهید؟
اسلامزاده: سوالم همین بود که بدانم این دو کتاب را خواندید یا خیر.
قزیلی: خیر نخواندم.
اسلامزاده: نامههای کابل را چطور؟
قزیلی: بله خواندم. خیلی از فضای کار دور نیستم و اهل مطالعهام.
اسلامزاده: برای من باعث خوشحالی است.
قزیلی: از طالبان وحشت، ترس، اضطراب و به خصوص در خانمها در ایران وجود دارد. میخواستم بدانم این خانمها که روی آنها خیلی هم کار شده است و رسانههای خارجی به شدت روی این قضیه طالبان کار کردند چرا در فیلم شما جایی ندارند؟
اسلامزاده: خیلی نکته جالبی فرمودید که میشود در لایههای دوم فیلم میتوانیم صحبت کنیم، این فیلم در جاهای مختلفی که میبینیم یک فضای مردانه و خشن دارد و هیچ اثری از وجود زنان نیست و دلیل هم دارد چون طالبان اجازه نمیداد. هرجا که یک خانم میدیدیم همانجا به شدت به ما اخطار میدادند که به هیچ عنوان از خانمهای ما حق نداری که فیلم بگیری ضمن اینکه خانمها حضور هم نداشتند.
قزیلی: در مستند شما با مصاحبه آخر اعلام میشود که نسبت به خانمها همه مواضعی که قبلا بوده تغییر کرده و ترمیم شده است و شرایط بهتری فراهم شده است، بعنوان مخاطب زن چگونه باور کنم که این طالبان تغییر کرده است؟
اسلامزاده: آنجا به لحاظ فرمی تناقض حرفهای آن آقا را آوردم.
قزیلی: اجازه دهید، شما ابتدای فیلم میگویید باید میرفتم و کاملاً در جریان قرار میگرفتم اما شما از این جریان مهم پرهیز کردید و من نمیتوانم از شما بپذیرم. حتی اگر گفته باشند و از شما منع کرده باشند حداقل باید در نریشن اعلام میکردید و میگفتید من هیچکجا نمیتوانم یک زن ببینم.
اسلامزاده: خب در فیلم هست، من نمیبینم. در فیلم من سکانس آخر تناقض حرف آن آقاست.
قزیلی: اصلا درنیامده است، احساس میشود مستند تطهیر طالبان است و لا غیر.
اسلامزاده: در آخر مستند به آن مرد گفتم تو به اداره امر به معروف معروف هستی و گفت گذشتهها گذشته، این یعنی من سوالم را پرسیده ام، شما موقعیت مرا هم درک کنید.
قزیلی: میخواهم این را بدانم، شما در طول فیلم چقدر به موقعیت خودتان فکر کردید تا رسانهتان؟
اسلامزاده: رسانه یعنی چه؟
قزیلی: یعنی رسالت رسانهتان.
اسلامزاده: به نظر خودم به تفکری که داشتم و احساس میکردم به آن رسیدم سعی کردم منتشرش کنم.
قزیلی: آقای اسلامزاده شما رفتید که یک اتفاق را رقم بزنید و تناقضات را دربیاورید اما در فیلم شما این تناقضات درنیامده است.
اسلامزاده: در کتاب طالبان هم اگر قسمت شد مطالعه بفرمایید زمینههای شکلگیری طالبان به عدم امنیت افغانستان برمیگردد، بعد از ماجرای پیروزی دوران جهاد و ... اینقدر حکومتهای خودمختار جانبی زیاد بوده که هم مردم عذاب کشیدند و هم امنیت از بین رفته است. طالبان با یکسری اولیاتی که برای مردم آورده و آن هم ایجاد امنیت است توانسته ولایتهای جنوبی و شرقی را مطیع کند و آنها هم پشتون بودند و اسم طالبان هم طلّاب دینی بوده و با اسم دین بالا آمده اند. مسئلهای را خدمتتان عرض کنم و اینکه همانطور که شما هم مستحضرید جامعه افغانستان بیشتر یک جامعه روستایی است، الآن شهر قندهار در اختیار طالبان نیست اما روزی که روز پیکنیک و بیرون رفتن خانواده است اهلسنت خانمهایشان را همراه خودشان نمیآورند و این برایشان یک مسئله جاافتاده است. در شهرهای جنوبی و روستاهای جنوبی این مسئله اصلا برایشان مهم نیست. در طالبان عمده مشکلی را که در این فیلم درک کردم این هست که طالبان در محیط های روستایی مشکلی ندارد مگر مسئله قومیت که باز باید در مورد آن صحبت کنیم، عمده مشکل طالبان با شهرهای بزرگ است که اینها هیچ تئوری تا به حال نداشتند و الآن هم معلوم نیست که برای حکومتداری داشته باشند یا خیر.
قزیلی: من سوالم را جواب نمیگیرم.
اسلامزاده: یک نکته دیگر درباره فیلم خدمتتان عرض کنم، بنا به هر دلیلی ارائه فیلم برای اولین بار در جشنواره حقیقت بوده است و قطعاً در تمام کارهایم با آزمون و خطا و مشورت و ریاکشنی که از اشخاص گرفتم جلو آمدهام، حتّی الآن یک شرکت اتریشی که به ما پیشنهاد داد که لینک فیلم را بدهیم که بررسی کنند که فیلم را برای توزیع میخواهند یا خیر، تدوینگر ما گفت صحبت کن که این اولین کار ما است و میخواهیم نظرات مختلف را جمع کنیم که بعد روی فیلم کار کنیم. به نظرم به لحاظ روایتی یکسری از چیزهایی که در فیلم اتفاق نیفتاده و محدودیت داشتیم را با نریشن به فیلم اضافه کردیم اما مسئله زنان را نتوانستیم به این شکل که شما میفرمایید به فیلم اضافه کنیم، البته الآن که میبینم چند تا دیالوگ در آن بازار داشتیم که اثری از زنان دیده نمیشود.
قزیلی: بله، کوتاه و مختصر اعلام کردید ولی حتی در سوالات شما که طراحی میشود و از مردم میپرسید، شما اجازه طراحی سوال که داشتید، درست است؟
اسلامزاده: تا حدودی.
قزیلی: چقدر؟ تا چه حدودی؟
اسلامزاده: یک نفر را آوردند و گفتند این آقا مترجم تو است و جاهایی که میرفتیم میگفت سوالت چیست؟ من میگفتم که مثلا این ده تا سوال را دارم.
قزلی: شما نمیتوانستید مدیریت کنید که سوالات من اینها است؟ شما دو سوال میپرسید و او چیزی که در ذهنش مهم است و امنیت مهم است را مدام میگوید و آنها هم تکرار میکنند، سوال شما درست مدیریت نشده است. از نظرتان چرا این اتفاق افتاده است؟
اسلامزاده: مثلا میتوانید مشخصتر بپرسید ولی در مصاحبه اولم یک ترسی در دلم داشتم که با اینها مصاحبه چالشی نکنم و بتوانم وارد شوم، چون ما به یک زندان رفتیم تا مصاحبه بگیریم و آنجا با یک نفر از شورای فتوا مواجه شدیم که آمده بودند تا تکلیف زندانیان را مشخص کنند. من گفتم اگر امکان دارد چند سوال هم از ایشان بپرسم که آنها گفتند سوالات را بده تا ببینیم و من سوالاتم را کمی بستهتر فرستادم که آنها حاضر به صحبت شوند، بعد یکی دوساعتی که طول کشید تا بیایند من خواستم سوالات بعدی را بپرسم که گفتند امکان آن نیست. در مصاحبه دومم که با معاون شورای فتوا بود به نظرم سوالاتم کمی جسورانهتر بود ولی خیلی دیپلماتیک سوالاتم را جواب میداد که از درون آن نمیشد چیزی درآورد. متوجهید؟
قزیلی: شما سوالاتتان را داده بودید.
اسلامزاده: فقط در مصاحبهها اینطور بود.
قزیلی: خب این مصاحبههایی که از مردم گرفتید در واقع وضعیت مردم را به ما میرساند. در این مصاحبهها اصلا طراحی سوال درستی نمیبینیم.
اسلامزاده: درست است، در مصاحبههای مردمی این را قبول دارم.