گروه اجتماعی – دنیانور، کارآفرینی که 42 سال سن دارد و تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی ادامه داده، اعتقاد دارد که درس خواندن اصلی ترین عامل موفقیت کارآفرینی نیست:«ما باید برای رسیدن به اهداف مان باید به خودمان اتکا داشته باشیم. اگر قرار بود با درس خواندن، افراد بتوانند به موفقیت های خیلی بالا در حوزه کارآفرینی دست پیدا کنند قطعا نوبت به ما نمی رسید.»
به گزارش افکارخبر، دنیانور با تاکید بر اینکه در دوران نوجوانی درس خوان نبوده است گفت:« از مدرسه گریزان نبودم اما سر درس خیلی حرف برای گفتن نداشتم. همیشه ناپلئونی درس هایم را پاس کردم. جالب است بدانید که در کلاس مان دو، سه بچه درس خوان حضور داشتند که به من ریاضی درس می دادند. آنها در حال حاضر مدیران و کارمندان من هستند. یعنی همکلاسی های من که بهم درس می دادند در سیستم خود من هستند و به طور مثال به عنوان مدیر بخش مالی فعالیت دارد.»
این کارآفرین افزود:« من تقریبا کار را از کلاس سوم راهنمایی آغاز کردم. وقتی سوم راهنمایی ام تمام شد کار را در یک کارخانه پلاستیک آغاز کردم. این موضوع نیز به توصیه خانواده ام صورت گرفت. پدرم نظامی و فنی بود. ایشان خیلی اعتقاد داشت بچه باید دست روی زانوی خودش بگیرد و بایستد. بر این اساس هنگامیکه سوم راهنمایی ام تمام شد به توصیه ایشان و با حمایت مادرم به کارخانه پلاستیک سازی رفتم. مادرم تاکید داشت بروم این کار را انجام دهم و حمایت کرد. سر خیابان خانی آباد کارخانه پلاستیک سازی بود که رفتم آنجا و شاگرد کارخانه شدم. بعد وارد دبیرستان شدم. آن زمان یادم هست که هنگام تحصیل به عنوان حرفه باید در جایی برای طرح کاد مشغول کار می شدم و چون علاقه من کار در داروخانه بود در دوران طرح کاد به داروخانه خیابان پیروزی رفتم. بعد هم توسط صاحب داروخانه به کار گرفته شدم. در تمام طول دبیرستان کار می کردم. در شهریور که دیپلم گرفتم دو ماه بعد و در آبان ازدواج کردم. دو ماه دانشجوی مجرد بودم. وقتی لیسانس گرفتم خدواند دو فرزند دختر به من داده بود. این را هم بگویم من یک سال هم رد شدم.»
دنیا نور در بخش دیگری از توضیحاتش به عجین بودنش با کار اشاره کرد و گفت:« با کار بیشتر از درس عجین بودم. احساس می کردم که اصل مسیر را باید با کار کردن و تلاش کردن پیش رفت. درس خواندن بستر ها را آمده می کند. شما را محیا می کند که در کار موفق تر باشید. به طور شخصی تمام کارآفرین هایی که می شناسنم هیچ کدام با اتکا به تحصیلات دانشگاهی به جایی نرسیدند. آن را خواندند که از غافله عقب نمانند. عموما دست شان به زانوی خودشان بوده و کار کرده اند.»
او ادامه داد:«درس را در کنار کار کردن همیشه داشتم. تمرکزم روی درس نبود. این یک واقعیت است که ما باید برای رسیدن به اهداف مان اتکا مان به خودمان باشد. اگر قرار بود با درس خواندن افراد بتوانند به موفقیت های خیلی بالا در حوزه کارآفرینی دست پیدا کنند قطع و یقین نوبت به ما نمی رسید. متخصصان علم اقتصاد در دانشگاه ها زیاد هستند. اقتصاد دانان در دانشگاه ها عموما حقوق بگیر هستند.
این کارآفرین حوزه صنعت ضمن تاکید به این موضوع که الگو به صورت خاصی نداشته ام گفت:«من از تجربه زیاد استفاده می کنم. من خیلی نوجوان بودم که مادرم از امیر المومنین(ع) سخنی به من یاد داد که می فرمایند آدم ها سه دسته اند یا تجربه دیگران می شوند، یا افرادی هستند که از تجربه خودشان استفاده می کنند و یا اینکه فرهیختگان کسانی هستند که از تجربه دیگران بهره می برند. من هم اعتقاد دارم که همیشه باید تشنه آموختن باشیم.»
دنیانور در بخشی از قصه زندگی خود به شکست هایی که در زندگی کاری خود تجربه کرده اشاره کرد و گفت:« من قبل از اینکه کار فولاد را شروع کنم یک بار مقدار بدهی ها به من فشار آورد. چون من استقلال اقتصادی داشتم و حتی هزینه ازدواج و ساختن خانه را خودم انجام دادم مقداری بدهکار شدم. یک روز آمدم به همسرم گفتم ما مجبوریم خانه را اجاره بدهیم تا بتوانیم بدهی های مان را بدهیم. صبح که بیدار شدم دیدم همسرم قسمت اعظمی از وسایل خانه را بسته و آماده است. ما زیر زمین کوچکی داشتیم و این اثاث را ریختیم در زیر زمین و و رفتیم پیش مادر زندگی کردیم و خانه را اجاره دادیم و بدهی مردم را پرداخت کردیم. این اولین تجربه تلخ من بود.»
این کارآفرین ایرانی افزود:« تجربه شکست هست که به آدم کمک می کند رشد کند. شما اگر شکست نخورید محال است بلند شوید و رشد کنید. یک مشکلی که لازم است راجع به آن حرف بزنیم این است که ما وقتی قله را می بینیم خیلی زیباست. آدم ها نشسته اند و رسیده اند، کوله ها را درآورده اند. اگر فکر کنیم آنها را کسی با هلی کوپتر آورده کارمان تمام است. اگر بدانیم یک مسیری را طی کرده اند، سختی ها را کشیده اند متوجه می شویم این مسیر را باید طی کنیم. من اعتقاد دارم که امروز باید یاد بگیریم که رسدین به قله کار سختی است. مطمئن باشیم پیشرفت کار سختی است. قطعا در کار کردن آدم ها بیخودی نمی توانند به موفقیت دست پیدا کنند. من هیمشه به مدیرانم می گویم مشکلات و سختی ها برای کتاب ها نیست واقعیت های روزمره است.»
او در پاسخ به این پرسش هیراد حاتمی که برخی آدم ها در شرایط شکست روحیه خودشان را می بازند اما شما چگونه توانستید موفق باشید گفت:« آنهایی باید جا بزنند که یادشان برود که خودشان این راه را درست کردند. سال 79 مدیر شرکتی شدم که متعلق به یکی از بانک ها بود و 48 میلیارد تومان زیان انباشته داشت. بعد از 4 سال با 42 میلیارد سود شرکت را تحویل دادیم. این شرکت به فاصله مدت کوتاهی توسط بخش بزرگ صنعتی این شرکت را خریداری کردند.»
دنیانور درباره نحوه رساندن این شرکت زیان دیده به یک شرکت سود ده به این شکل پاسخ داد:« 6 صبح هر روز از سی متری نیروی هوایی به میدان آزادی رفتم تا در کارخانه مشغول شوم و ده شب برگشتم. این کار 4 سال ادامه داشت. »