به گزارش افکارخبر، زخمی یک سانتیمتری بود، زیر چانه پسرکی که این روزها همه نام او را بلدند؛ صدرا. همه از ایران گرفته تا ینگه دنیا شنیده اند او برای درمان این زخم به کجا رفت، بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر، شهرستانی با تراکم جمعیتی بسیار زیاد، چسبیده به غرب اصفهان بزرگ که این روزها به دو علت، اخبار آن بر سر زبانهاست. یکی واژگون شدن اتوبوس حامل دانشجویان دانشگاه آزاد شهر مجاور، در یکی از گردنه های پرشیب آن و دیگری به خاطر خبری که درباره زخم صدرا در رسانه ها پیچید؛ «والدین این پسر پول نداشتند و کادر درمانی بیمارستان، بخیه ای را که زده بودند، کشیدند!» اتفاقی غیر قابل باور.
در روزهای اخیر، آنقدر اخبار ضد و نقیض و متفاوت از این جریان منتشر شده که واقعا نمی توان فهمید موضوع چه بوده؟ آیا کادر درمان به خاطر فقر خانواده صدرا، بخیه های صورت این پسرک را کشیده اند و گفته اند برو دنبال کارت؟ یا واقعیت چیز دیگری است؟
جو سنگین حاصل از انتشار این خبر در یک روزنامه محلی و پس از آن، پیگیری دوربین داغ و شتابزده یک بخش خبری شبانه تلویزیون، مجالی برای بررسی دقیق این مسئله به کسی نداده. جامعه هم که بارها نشان داده پتانسیل انعکاس اخباری از این دست را به وفور در خود مستتر دارد، با استفاده از شبکه های اجتماعی دست به کار شد تا بخش بزرگی از این رویداد، در هاله ای از ابهام بماند.
بیمارستانی کوچک در شهری شلوغ
بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر، در خیابانی شلوغ قرار دارد. خیابانی که باعث شد چهار طرف این بیمارستان، پر از خانه های آجری چند طبقه شود که نشان می دهد این مرکز درمانی در وسط بافت مسکونی شهری با تراکم جمعیتی بسیار بالا ساخته شده است.
ورودی بیمارستان، از میله های افقی متحرک گذاشته اند تا ورود و خروج خودروها را کنترل کنند. اول حیاطی کوچک که با چند قدم به ورودی بیمارستان می رسد، بوفه ای گذاشته اند و کیک و ساندیسی می فروشند برای همراهان بیماران. آن سوتر، چند نیمکت آهنی سبز رنگ چیده اند تا همراهان خسته، روی آن بنشینند و نفسی چاق کنند تا نوبت ملاقات برسد. ورودی درمانگاه روزانه بیمارستان جداست، سمت راست ساختمان. سالن انتظاری دارد مانند همه بیمارستانها و وقتی بیماران برای ویزیت درمانگاه تخصصی و فوق تخصصی می آیند، باید روی نیمکتهای سفید این سالن، منتظر نوبت بمانند.
ورودی اورژانس و بخشهای بستری، این سو است، سمت چپ ساختمان که بالای سردر آن، تابلوی بزرگی نام بیمارستان و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان را نوشته. اول ورودی، تابلویی به دیوار زده اند که تصویر رهبر انقلاب را دارد و گفتاری از ایشان که با حاشیه زرد، مشخص شده است: «نباید بیماران به جز رنج بیماری، دغدغه دیگری داشته باشند.» زیر این تابلو را روابط عمومی بیمارستان امضا کرده. از مقابل این تابلو، پذیرش اورژانس شروع می شود. اتاقکی شیشه ای که در کنار آن، نگهبانی اخمو نشسته و با سوءظن روندگان و آیندگان را نگاه می کند.
ورودی بخشهای بستری، کم آن سوتر است. طبقه همکف، آزمایشگاه و سیتی اسکن و تجهیزات تشخیصی است و طبقه بالا بخشهای بستری. هر کس وارد ساختمان که می شود، بوی دترجنت و ساولن و بقیه محلول های ضدعفونی زیر دماغش می زند. دیوارها، با سنگ سفید پوشیده شده و پیداست ساختمانی سن و سال دار است.
به ما گفته اند حرف نزنیم
طبقه بالا، از کنار راه پله ها، بخش جراحی زنان شروع می شود. این طرف، دفتر پرستاری است. مترون و سوپروایزر اینجا می نشینند که کارشان، مدیریت امور پرستاری بیمارستان است و پرستاران اورژانس هم مانند هر بخش دیگری از این مجموعه، زیرنظرشان قرار دارد. کنار دست اتاق مدیریت پرستاری، اتاق مددکار است.
مددکار این مرکز، خانمی است که دفاتر بزرگ روزانه را پر می کند. او حاضر نیست برای روشن شدن وضعیت پرونده صدرا جواب بدهد. پاسخش کوتاه است و بدون ابهام: «به ما گفته اند حرف نزنید. همینقدر بگویم این چیزهایی که می گویند درست نیست.»
بعدا معلوم می شود او توانسته برای هزینه پرونده صدرا، ۵۵ هزار تومان تخفیف بگیرد. تخفیف گرفتن، این روزها تقریبا همه کاری است که مددکاران بیمارستانها می کنند. چون در شلوغی بیمارستانهای دولتی، با وجودی که باید همه آحاد مردم بیمه شوند، باز هم کسی پیدا می شود که به هر دلیل، بیمه نشده. مانند والدین صدرا که بیمه ای نداشتند تا هزینه ۱۶۰ هزار تومانی ویزیت، تجهیزات، بخیه و پانسمان را بپردازند.
وقتی خانم صادقی، مددکار بیمارستان، حاضر نیست درباره اینکه واقعیت اصلی چطور بوده، توضیح دهد، باید سراغ پرستاران دیگر رفت.
انتهای سالن طبقه اول، بخش جراحی مردان است. بخشی شلوغ و در هم ریخته که پیداست ظرفیت اتاقهای آن، با تخت هایی اضافی که گذاشته اند، چند برابر استاندارد شده.
یکی از پرستاران، آقایی است بلندقامت و خوش صحبت. با خوشرویی درباره حادثه توضیح می دهد: باور کردنی نیست اینطور که می گویند همکار ما، بخیه را بعد از زدن، کشیده باشد.
این پرستار که در شیفت فعلی مسئول اعزام بیماران به مراکز دیگر از جمله بیمارستان الزهرا(س) اصفهان است توضیح می دهد: پرستاری که این کارها را به او نسبت می دهند، انسان بسیار شریفی بود که دکترای پرستاری داشت. حتی کسی که دکترای پرستاری هم نداشته باشد و مثل من بهیار باشد هم می داند نباید بخیه ای که تازه زده شده به خاطر ندادن پول، کشیده شود.
به نظر نمی رسد منطقی باشد بخیه ای که زده شده تا زخم زیر چانه پسرکی ۴ ساله را به هم بیاورد، به دلیل پول ندادن به صندوق، آن هم در بیمارستانی دولتی که عموما پرونده هایی از این دست، فراوان پیش می آید، کشیده شود.
سوپروایزر شیفت هم با این نظر موافق است. آقایی است باریک اندام، با حدود ۴۵ سال سن که ۳ تلفن روی میزش، لحظه ای از زنگ زدن ساکت نمی شوند. با حوصله، یکایک گوشی ها را جواب می دهد و در بین هماهنگ کردن بخشهای مختلف، ماجرا را به مسئولیت خودش و بدون هماهنگ کردن با اسمهایی مانند حراست و مدیریت که این روزها زیادی در بیمارستان اشرفی اصفهانی می گویند، تعریف می کند: چنین چیزی نیست که این روزها روی گوشی های تلفن و شبکه های اجتماعی مطرح می شود. پرونده این بیمار، هنوز هم در اورژانس است و همه چیز پیداست. وقتی اورژانس شلوغ می شود، پرستاران باید با یک دست، ده کار انجام دهند. آن روز هم همکار ما، طبق تشخیص و دستور دکتر، برای زخمی سطحی که حدود یک سانتیمتر زیر چانه بیمار بود، یک بخیه می زند و مادر بیمار را برای پرداخت هزینه پرونده به صندوق معرفی می کند.
این سوپروایزر بالینی در ادامه می گوید: بیمار پانسمان و آماده ترخیص می شود، ولی مادر بیمار به صندوق می گوید که پولی برای پرداختن ندارد. بیمار را به مددکاری راهنمایی می کند و از ۱۶۰ هزار تومان هزینه پرونده، ۵۵ هزار تومان به او تخفیف می دهند. مادر بیمار باز هم می گوید ۱۰۵ هزار تومان باقیمانده را ندارد.
میان توضیحات این مدیر پرستاری، خانم صادقی مددکار بیمارستان وارد اتاق می شود و اشاره می کند که باید با حراست هماهنگ شود. مدیر پرستاری شانه بالا می اندازد: حقیقت را آنطور که می دانم، می گویم. این روزها به اندازه ای به ما تلفن می شود و مردم ناسزا می گویند که پرستاران روحیه شان را از داده اند. مگر ما اینجا برای خودمان پول چاپ می کنیم یا هزینه ای که از بیمار می گیرند به جیب ما می رود که بعضی از مردم، تلفن می زنند و توهین می کنند؟
دوباره به ادامه ماجرای صدرا می پردازد: ما توی اورژانس، از این صحنه ها زیاد می بینیم. پرستاران یاد گرفته اند وقتی می بینند بیمار می گوید پول ندارم، صورتشان را آن طرف کنند تا اگر بیمار خواست برود، کسی مسئول نباشد. از این پرونده ها در بیمارستانهای دولتی زیاد است و کسی باور نمی کند پرستار به دستور پزشک، بخیه را کشیده. منتهی ظاهرا برخی از همکاران ما که دل خوشی از این مجموعه ندارند، مادر بیمار را که بدون پرداخت هزینه، پرونده را انداخت و بچه اش را برد، تحریک می کنند شکایت کند.
سوپروایزر بالینی حالا دیگر سر پا ایستاده و حرف می زند. انگار هیجان بازگویی ماجرایی که این روزها در همه شبکه های اجتماعی، رادیو، تلویزیون و حتی شبکه های ماهواره ای نقل محافل شده، او را وامی دارد تمام قد از شان حرفه ای خود و همکارانش دفاع کند: بیمار وقتی از در بیمارستان بیرون می رفته، یک بخیه در زخمش داشته و پانسمان هم روی بخیه بوده. این که چه کسی یا کجا و به چه خاطری این بخیه را کشیده، یا اصلا بخیه کشیده شده یا نه را ما نمی دانیم. این را باید دادگاه و دستگاه قضایی مشخص کند.
او، کاغذی می دهد که روی آن شماره تلفن نظام پرستاری اصفهان نوشته شده: ما در خمینی شهر، نظام پرستاری مستقل نداریم و با شهرستان اصفهان، مشترک هستیم و دفتر نظام پرستاری هم در خیابان آپاداناست. آنها هم برای تهیه گزارش رسمی به اینجا آمده اند و پرونده بیمار را مطالعه کرده اند. اقدامات انجام شده را پیگیری دیده اند و با بیماران و کادر درمان هم حرف زده اند. خوب می توانند راهنمایی کنند. الان هم که پرونده در اختیار دادگاه است.
رئیس دادگستری خمینی شهر: جزئیات را هنوز نمی دانیم
رئیس دادگستری خمینی شهر را در آخرین دقایق پیش از خروج از دادگاه، می بینیم. رسول یزدانی درباره پیگیری پرونده صدرا، حرف زیادی برای گفتن ندارد یا اینکه دلش نمی خواهد بیش از چیزهایی که اکنون در دهانها می چرخد، اطلاعاتی در خصوص این ماجرا بدهد. فقط به این جمله بسنده می کند: «پرونده در اختیار دادسراست و هنوز از دادستانی به دادگاه نرفته. برای همین جزئیات زیادی درباره این ماجرا هنوز نمی دانیم.»
یوسف کریمی معاون دادستان شهرستان خمینی شهر هم گفته بود که کادر متخلف بیمارستان اشرفی این شهرستان برای انجام تحقیقات تکمیلی با دستور مرجع قضائی، بازداشت شده اند.