تو ای پری کجایی چرا جاودانه شد؟

به گزارش افکارخبر به نقل از ساعت 24، استاد حسین قوامی نیز مانند اغلب هنرمندان کشور در گذشته با توجه به عمق اعتقادات مذهبی در کشور با آموزه های مذهبی و قرائت قرآن به هنر روی آوردند. وی پرورش‌یافته‌مادری مأنوس با قرآن است.مادر استاد قوامی آوای گرمی به تلاوت قرآن  داشت و در هفته سه جلسه کلاس آموزش قرآن ویژه خانم‌ها داشتند.

بنابر گفته‌ی مادرشان،استاد قوامی«با صدای خوشی که داشت خوب هم قرآن تلاوت می‌کرد و ما متوجه صدای گیرا و جذاب حسین می‌شدیم»از ده – دوازده سالگی با صفحاتی که در دسترس بود به تقلید از صدای خوانندگان و قاریان قرآن می‌پرداخت*مناجات خوانی شبهای ماه رمضان هر چند که  کار اولی که خوانندگی بود کار آسانی نبود و مخالفت پدر را نمی‌توانست سرسری بگیرد مرحوم حسین‌خان اسماعیل‌زاده استاد بزرگ موسیقی نزدیک خانه‌ی قوامی کلاس تعلیم قرآن هم داشت.رفت و آمد خانوادگی سبب شد تا مرحوم اسماعیل زاده به قدرت صدای حسین پی ببرد و به او پیشنهاد تعلیم بدهد اما پدر تسلیم نا‌پذیر می‌نمود همسایگان و اهل محل چون دیدند حسین ضمن علاقمندی به آداب مذهبی صدای خوشی دارد به گفته مادر استاد،شبهای ماه رمضان و محرم به  دنبالش می‌رفتند و او را به مسجد سپهسالار« می‌بردند و از روی دفترچه‌ای که به دستش می‌دادند نزدیک به یک ساعت و نیم در گلدسته‌ها مناجات‌خوانی می‌کرد.

*اصرار پدر بر یادگیری کامل قرآن

این کار باعث شد تا پدر حسین قوامی، او را مورد تشویق قرار دهد و می‌گفت باید قرآن را به طور کامل یاد بگیری.از آن پس حسین تنها می‌توانست در خانه و دور از چشم پدر با استفاده از صفحه به تمرین آواز سرگرم شود.

درسال های ۱۳۲۷و۲۸در خیابان اکباتان که در آن زمان سراسر باغ و بوستان بود بسیاری از رهگذران"جوانی که آوازمی خواند که کسی نامش را نمی دانست صدایی چنان رساو وسیع که هر کس دردورترین فاصله آن را می شنید و دلبسته اش می شد.این جوان کسی نبود جز استاد حسین قوامی(فاخته ای)

موسیقی هرکشوری از جمله کشورمان ایران،به هنرمندان و نام‌آورانش زنده است و هر آنکه دلش زنده به عشق است، بی‌تردید قطعات جاویدان موسیقی فاخر ایران را شنیده است، تصنیف‌ها و ترانه‌هایی که هر یک میراثی برای فرهنگ و هنر این آب و خاک است. کیست که تصنیف ماندگار «تو ای پری کجایی؟» را نشنیده باشد و در بند بند آن، خاطرات و رویاهایش را نیافته باشد.

کدام دلسوخته‌ای است که «جوانی» را شنیده باشد و همراه با حزن و اندوهی که در لابلای آن نشسته است، روزهای از دست‌رفته جوانی‌اش را بخاطر نیاورد و بر جوانی گذر کرده اشک نریزد.

موسیقی ایرانی اگر چنین با احساس عجین شده است، بواسطه شور و عشقی‌ست که هنرمندان آن عصر و آن نسل، در زندگی و هنرشان وجود داشت.   

استاد حسین قوامی، یکی از همین نام‌هاست که صدایش هیچ‌گاه از خاطر دوستداران موسیقی محو نخواهد شد. هنرمندی که بیش از نیم قرن در موسیقی ایرانی، آواز خواند و جایگاه والای او بر کسی پوشیده نبود.مردی فروتن و بی ادعا که آوای دلنشینش در دل و جان هر شنونده‌ای می‌نشست و صفحات و نوارهای جاودانه‌اش را در هر خانه‌ای می‌توان سراغ گرفت.

او هنر را در پیوندی عمیق و نزدیک با انسانیت می‌دانست و هنرمند را کسی می‌دانست که بیش از همه صفات انسانی در جان و دلش نهفته باشد و در جهت رسیدن به کمالی انسانی بکوشد. حسین قوامی نه تنها خدمتگزار موسیقی،بلکه مروج شعر و ادبیات بود،شعرها را چنان واضح و آشکار می‌خواند که هر شنونده‌ای مضمون شعر و ترانه را در می‌یافت و به آن گوش می‌سپرد.با استاد قوامی بود که «رضی‌الدین آرتیمانی» را شناختیم و به حال و هوای اشعار سعدی، حافظ و مولانا نزدیک شدیم. صدای لطیف و بی‌مانندش،درک فوق‌العاده‌اش از شعر و آگاهی ژرف‌اش از موسیقی ایرانی،نام او را در جایگاه و مرتبه‌ای رفیع نشاند.

استاد قوامی در آبان ۱۳۲۵ پا به رادیو تهران گذاشت؛ودرسال۱۳۳۷و۳۸به برنامه گلها رفت با حضور او و هنرمندانی چون او رادیوی آن سال‌ها پاتوقی برای هنرمندان خوشنام بود و جایی برای شنیدن اصوات و نواهای ناب ایرانی.صداهایی که تا امروز نظیری برای آن نبوده و نخواهد بود. رادیوی آن سال‌ها،محملی شد تا موسیقی ایران و هنرمندان بی‌بدیلش دور هم جمع شوند و قطعاتی جاودانه را خلق کنند. از آن دوره به بعد، استاد حسین قوامی حدود دو دهه در رادیو آواز خواند؛گاهی به‌همراهی چند ساز و گاه با ارکستر بزرگ رادیو. نام‌هایی که در کنار استاد قوامی در رادیو حضور داشتند، نام‌هایی‌ پرآوازه‌اند که در هنر خود یکه و یگانه بودند؛ استادانی همچون روح الله خالقی، رحیم معینی کرمانشاهی، رهی معیری، ابوالحسن خان صبا، مرتضی خان محجوبی، حسین تهرانی، حبیب الله بدیعی، فرهنگ شریف، هوشنگ ظریف، لطف الله مجد، جلیل شهناز، احمد عبادی، علی تجویدی، حسن کسایی، مهدی خالدی، حسینعلی وزیری تبار، مجید وفادار و حمید وفادار . براستی اینان ستارگان پرفروغ آسمان موسیقی ایرانند که درخشش‌شان تا همیشه است.

 

 

کامران ملکی،نوه برادر ایشان آقای کامران مالکی کسی که کودکی و بخشی از نوجوانی‌اش را نزد این استاد گذرانیده بود و با بیشتر کارها و سخنان استاد آشنا بود در مورد وی می گوید:

 از همان آغاز گروه‌های سنتی در موسیقی ایرانی برای بازتاباندن دقیق ردیف، نیاز به خوانندگان ورزیده‌ای داشتند که گرما و گستردگی صدا را توامان داشته باشند، شمار این گونه خوانندگان در تاریخ موسیقی سنتی بسیار اندک بوده است و واقعا از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند. استاد حسین قوامی معروف به فاخته‌ای که اینک ۲۵ سال از مرگشان می‌گذرد، یکی از همین صداهاست.

در دسته‌بندی‌های مکتبی که برای آواز سنتی ترسیم کرده‌اند، استاد قوامی در هیچ دسته و رسته‌ای نمی‌گنجد. ایشان خواننده‌ای اصیل است که همیشه در هر مقایسه‌ای یک سر و گردن از دیگران بالاتر می‌ایستد و توفیق او البته تا حدود زیادی مدیون صدای کمیاب اوست.

با این حال او واجد ارزش جوهری و ذاتی بود که بدون وجود آن، آوازخوانی به کلیشه تبدیل می‌شود. صد البته این جوهر ذاتی با بهره‌گیری از آموزه‌های استادان، صیقل می‌خورد و ارزش‌های خود را بهتر می‌نمایاند. استاد قوامی هم استادان متعدد و متنوعی داشت، از حسینعلی نکیسا و عبدالله حجازی گرفته تا حسین طاهرزاده که از خرمن هنر و تجربیات هر کدام خوشه‌ای برداشت و بر محور صدای درخشان خود آن‌ها را پرورش داد.

استاد قوامی از قمرالملوک وزیری به عنوان یکی از الگوهای نخستینش یاد می‌کرد. با این همه او را مقلد هیچ یک از آنان نمی‌توان به شمار آورد. شیوه و متد آوازخوانی ویژه خود را داشت و جوشنده‌ترین غلت‌ها و مخملی‌ترین تحریرها در صدای ابریشمی‌اش موج می‌زد؛ صدایی که گویی از زلال چشمه‌ای زلال و بکر بر می‌خاست.

حسین قوامی در سال ۱۲۸۸ و در ماه اردیبهشت در تهران چشم به این عالم فانی گشود.او افسر نمونه ارتش بود و برنامه ارتشِ رادیو ایران برای نخستین بار،صدایش را در فضا پراکند و گوش‌های دوستداران موسیقی را ناگهان تیز کرد و به خود متوجه کرد.

کوتاه مدتی بعد و در سال ۱۳۲۵ ـ آن زمان که حسینقلی مستعان، رمان‌نویس معروف به سرپرستی رادیو برگزیده شده بود ـ استاد قوامی نخست به طور ناشناس در رادیو آواز خواند و با پیچیدن طنین صدای گیرایش در میان مردم، بعدها برنامه‌های مستقلی برای او در نظر گرفته شد. او به پیشنهاد استاد روح الله خالقی با نام مستعار فاخته‌ای، به استمرار در برنامه‌های موسیقی شرکت جست.

بدیهی بود با برپایی برنامه گلها، فاخته‌ای نیز یکی از گل‌های آن باشد و همین نام و هنر او را شهره‌تر کرد. شرکت در چند دوره از جشن هنر شیراز،اساتید و مخاطبان بین‌المللی را هم با صدایش آشنا کرد و دامنه هنرش از جغرافیای محدود مرزها گذاشت، هر کجای جهان که عاشقی دلبسته موسیقی ایرانی بود، دلسپرده تصنیف‌های استاد هم بود.

در شرح زندگی حسین قوامی سخن از ۳۰۰ برنامه آوازی می‌رود که از او باقی مانده است.در میان آن‌ها بیست ترانه سنتی نیز به چشم می‌خورد که معروف‌ترین‌شان،«شب جدایی» با موسیقی استاد مجید وفادار، «خزان عشق» با موسیقی استاد جواد بدیع‌زاده و «سرگشته» با موسیقی استاد همایون خرم نام گرفته‌اند.

در این میان «سرگشته» یا آنگونه که در خاطره مردم جاری و جاودان است، «تو ای پری کجایی» نام دارد،یکی از والاترین ترانه‌های موسیقی این سرزمین است که با بزرگترین ارکستر رادیو ملی ایران اجرا شد.

سراینده ترانه استاد هوشنگ ابتهاج (ه. الف.سایه) جهان‌بینی آرمان‌گرایانه خود را به زبان تمثیل در روح شعر دمید. «پری»؛ معشوق، محبوب و معبودی که همیشه به او نزدیک است ولی به دست نمی‌یابد. عشقی که در فراق معنی می‌یابد و وصال، مرگ اوست. یاری که نوای نی او در فضا پیچیده است و اندام سبکبارش در چشم‌انداز، رقصان. ولی تا به سویش گام بر می‌دارد دیگر نه دیده می‌شود و نه شنیده، با این همه کافی است دمی او را از یاد ببری تا دوباره حضور پیگیر خود را به نمایش بگذارد. شاعر سرگشته پری است و آرزومند وصال او، وصالی که در نمی‌رسد.

دل من سرگشته توست/ نفسم آغشته توست/ به باغ رویاها، چو گلت بویم/ در آب و آینه، چو مهت جویم/ تو ای پری کجائی/ که رخ نمی نمائی/

شاعر در پایان تمنائی از پری رویاهای خود دارد: شبی کنار چشمه پیدا شد/ میان اشک من چو گل وا شد/

متنی چنین نمادین را استاد همایون خرم در عاشقانه‌ترین و تغزلی‌ترین مایه‌های موسیقی سنتی جای داده و صیقل آن را به صدای فاخته‌ای سپرده است. به یاد دارم چند سال پیش از استاد خرم درباره تصنیف «سرگشته» و حال و هوای تصنیف آن پرسیدم که زنده‌یاد استاد خرم گفتند: «پری کجائی» را باید به خواننده‌ای که صدایی خسته‌ داشت می‌دادم تا بخواند که در این مورد استاد قوامی انتخاب شدند.

ترانه دیگر «خزان عشق» اثر معروف استاد جواد بدیع زاده/استاد رهی معیری است که مفسران متعدد داشته است.این تصنیف اولین ترانه استاد رهی معیری است که بدیع‌زاده، قوامی،شجریان،الهه،عقیلی..نیز آن را خوانده‌اند.

«خزان عشق» هم در همان مایه همایون است که گویی این دستگاه برای پیام‌های عاشقانه بنیان نهاده شده است. از همین رو با کیفیت صدای قوامی هم سخت سازگار بود.

ترانه دیگر با عنوان «شب جدائی» در کارنامه قوامی ثبت شده که آهنگ آن ساخته مجید وفادار است.

وفادار را در آن سال‌ها مردی برای تمام فصول نام نهاده بودند. همه خوانندگان از حوزه‌ها و سبک‌های مختلف به عنوان یادگاری هم شده آهنگی از او را در آلبوم خود دارند، ولی درخشش شب جدائی پیش از هر چیز مدیون صدای استاد قوامی است.

در نهایت می‌توان گفت آوازهای بازمانده از استاد حسین قوامی مجموعه‌ای است سرشار از ظرافت‌ها و لطافت‌های آوازی و دقت و مراقبت در تلفیق شعر و موسیقی.استاد قوامی به راستی فاخته‌ای بود با زلال آوازش در صدا و گلو و به راستی «چنین صدایی دیگر به وجود نخواهد آمد و کمتر کسی مانند قوامی می‌تواند با آن لحن زیبا و صدایی آنچنان بی‌خش و گرفتگی بخواند. قوامی دیگر تکرار نخواهد شد.