به گزارش افکارنیوز، جماران نوشت: او همچنین با برشمردن چند عامل دیگر بعنوان دلائل سقوط پهلوی تصریح کرده است: تخت مشروعیت پهلوی با یک تکان از حرکت های خیابانی فرو ریخت چرا که فربگی استبداد در مقابل قدرت اجتماعی ناچیز است.

*در حالت خوشبینانه می توان صحبت های صالحی امیری را نظرات یک عنصر سیاسی فرض کرد که در قبال بیان علل سقوط نظام شاهنشاهی اظهار شده‌اند.

اما این فروض هنگامی که با صحبت های قبلی صالحی امیری در کنار یکدیگر قرار می گیرند، معانی خاصی و البته ناخوبی را به ذهن هر بیننده و خواننده‌ای متبادر می‌کنند.

صالحی امیری، در صحبت های اشاره شده از این می گوید که «سقوط پهلوی محصول دوگانه‌ها و پارادوکس ها است».

این در حالی است که او چندی قبل در جلسه ماهانه بنیاد باران(وابسته به محمد خاتمی) با اشاره به شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران و با بیان اینکه مجموعه تحولات نشان می‌دهد که زیر پوست جامعه اتفاقاتی جدی در حال شکل‌گیری است! گفته بود: «نوع نگاه ساختار رسمی و ساختار غیر رسمی دارای شکافی عمیق است»

آیا نمی توان از این صحبت های نادرست صالحی امیری که مشخصاً بر وجود شکاف و پارادوکس، هم در نظام اسلامی و هم در رژیم پهلوی تأکید می کنند اینطور نتیجه گرفت که نظام اسلامی ما نیز به دلیل وجود شکاف ها و پارادوکس های ادعا شده از سوی امیری در معرض سرنوشتی مشابه است؟!

او همچنین گفته است: «محصول استبداد فروپاشی است»

سلّمنا. این سخن وی صحیح است و مولای ما امیرالمؤمنین نیز فرمود «حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه» اما نکته آنجاست که چرا همین کلمه، یعنی «استبداد» در صحبت های محمد خاتمی، علی یونسی و عددی دیگر از هم‌طیف های صالحی امیری نیز به کرّات مورد اشاره قرار می گیرد و حتی خاتمی صریحاً بیان می کند که با انقلاب اسلامی، استبداد داخلی در ایران از بین نرفت!

آیا این کلمه در ذهن صالحی امیری نهادینه شده یا او هم مثل خاتمی معتقد است که در ایران اسلامی همچنان استبداد وجود دارد؟!

رئیس کتابخانه ملی در ادامه صحبت های خود از مقولاتی مثل «خیابان»، «قدرت اجتماعی» و باز هم «استبداد» سخن گفته و اظهار کرده است که «تخت مشروعیت پهلوی با یک تکان از حرکت های خیابانی فرو ریخت چرا که فربگی استبداد در مقابل قدرت اجتماعی ناچیز است»

قبل از بیان جان کلام، باید اشاره کرد که حکومت پهلوی با یک تکان از حرکت های اجتماعی! فرو نریخت بلکه شاید نزدیک به ۱۵ سال تلاش علنی و مجاهدت های فراوان برای شکل‌گیری آن انجام شد.

اما از این معنا که بگذریم سه کلیدواژه اشاره شده در صحبت های صالحی امیری شباهت فراوانی دارد با گفته ها و منش و ممشای یک جریان سیاسی خاص در اشاره به اوضاع کنونی کشور.

جریانی که در دوران کنونی صریحاً از «ضرورت رخ‌نمایی بدنه اجتماعی خود» سخن گفته، همانطور که اشاره شد بر وجود استبداد در ایران اسلامی و در نظام اسلامی تأکید و الحاح دارد و همچنین غیر از ابراز علاقه های محفلی و رسانه ای به تجمعات خیابانی(که شاهد مثالش، علاقه چهره های این جریان به ماجرای مرحوم پاشایی است) دو مرتبه تاکنون؛ مطالبات خود را در سالهای ۷۸ و ۸۸، به خیابان‌ها و ماجرای اغتشاش کشانده است.

جملات و کلمات اشاره شده وقتی در کنار هم قرار می گیرند؛ معادله‌ای عجیب و البته مرموز را ترسیم می کنند که حل آن چندان سخت نیست!

قبل از صالحی امیری، هادی خانیکی نیز در نشست مذکور به غلط از این گفته بود که بحران فرهنگی و اجتماعی سبب بروز انقلاب اسلامی شد!

و جالب آنکه هادی خانیکی هم بصورت خواسته یا ناخواسته در حالی این معنا را مورد اشاره قرار داده بود که یک جریان خاص علی‌الدوام بر وجود «بحران» در ایران اسلامی و سیاه نمایی از شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور تأکید دارد.(جریان خاصی که البته هادی خانیکی نیز از چهره های همان محسوب می شود)

آیا قرار است پروژه ای همانند یادداشت چند سال قبل روزنامه اطلاعات درباره تطابق دادن انقلاب اسلامی با رژیم ستمشاهی طی شود؟!