بنی‌اسدی: کلانتری حکم «چشم بیدار» را دارد

به گزارش افکارنیوز، پرویز کلانتری، نخستین روز از فروردین ماه ۱۳۱۰ در طالقان به دنیا آمده و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درس خوانده است. آشنایی و دوستی او با همایون صنعتی‌زاده، رئیس دانشکده موجب شده تا به انتشارات فرانکلین راه یابد و به آمریکا برود و دوره تصویرگری ببیند. او از نخستین تصویرگران کتاب کودک و نوجوان در ایران است. خبرگزاری مهر بر آن شده تا در قالب پرونده‌ای در گفتگو با تصویرگران و صاحب‌نظران، به بررسی آثار کلانتری بپردازد.

محمدعلی بنی‌اسدی، نقاش و تصویرگر حوزه ادبیات کودک و نوجوان، یکی از این صاحب‌نظران است. او در این خصوص، یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد:

«به یاد دارم که در بولتن کانون پرورش فکری کودکان و نو جوانان که پیشتر با همت غلامرضا امامی به چاپ می‌رسید، در خوش‌آمدگویی به همکاران جدید کانون، محمد قاضی و پرویز کلانتری، یادی هم از جوانی ۱۸ ساله‌ شده بود که با کمک پرویز کلانتری، مشکلاتی که در استخدامش وجود داشت، رفع شده بود … کلانتری، این جوان با استعداد را کشف کرد و او اینک مربی نقاشی در کتابخانه‌های کانون است و انتشارات کانون، کتابی را برای تصویرگری به او سپرده است.

این بولتن خبری در سال ۱۳۵۳ به چاپ رسید و امسال، چهل سال از آن ماجرا می‌گذرد. به خاطر می‌آورم که در دفتر غلامرضا امامی در کانون پرورش فکری بود که اولین بار پرویز کلانتری را دیدم؛ انسانی بزرگ و ساده‌دل که بیشترین تعجبم از جوانی او بود؛ چون در کتاب‌های درسی‌ام، آثارش را دیده بودم و در تصورم او را پیرمردی می‌پنداشتم. با مهربانی و دقت کارهایم را دید. او به تازگی به جمع کارکنان کانون پیوسته بود.

بعد از چاپ این مطلب، او نیز پذیرفته بود که من کشف او هستم و گاهی که نکته‌ای در کارم می‌دید که می‌بایست به آن توجه می‌کردم، با صمیمیت همیشگی‌اش تذکری می‌داد. من در سال ۵۸، به‌ طور جدی طراحی و تصویرسازی را در مطبوعات شروع کرده بودم و استمرار آن را مدیون راهنمایی و تشویق‌های آن دوره او می‌دانم.

سال پیش، در یک گردهمایی رسمی هنرمندان، به‌طورجدی به من گوشزد کرد که از تدریسم کم کنم و بیشتر به نقاشی بپردازم. بنابراین، کلانتری، همیشه برایم، حکم چشم بیدار را دارد که مرا در بزنگاه‌ها مراقبت می‌کند؛ حتی زمانی که ایران نبوده و می‌دانسته‌ام اینجا نیست.

من همواره نقاشی و تصویرگری‌هایش را ستوده‌ام؛ مهم‌تر از آن، شوخ‌طبعی عجیب او را در آثارش، چه در تصویرهایی که ساخته و چه در نوشته‌هایش که خواندن آنها مرا بسیار شگفت زده کرده است و حتی در دیداری که با او داشتم، حسرت می‌خورد که چرا نقاشی بر نوشته‌هایش سایه انداخته است. بی‌گمان حق با او است زیرا در نوشته‌هایش، بهتر می‌توان اهمیت نگاه بسیار متفاوت او را دریافت.

کلانتری توانسته است همواره انسانی ساده‌دل باقی بماند و دنیا را از پشت دریچه چشمان تیزبینش برای ما با ترجمانی ساده و جذاب، بدون اداهای مرسوم، به خوبی بازگو کند؛ چه در نوشته‌هایش، چه در نقاشی و چه در تصویرسازی‌هایش. به‌ویژه تصویرگری‌هایی که پس از انقلاب در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیدند و سبب ساز خاطرات نسلی شدند که اینک دهه سوم زندگی خود را می‌گذرانند و بسیاری از تصویرگران خوب امروز کشور ما از میان همین مخاطبان بالیده و رشد کرده‌اند با رویاهایی که از این تصاویر برای خود ساخته و اینک به گونه‌ای آن را در آثار خود بازتاب می‌دهند.

این جدا از آن آثاری است در کتاب‌های درسی که نسل من با آن بزرگ شده؛ آن کتاب‌های قطع بزرگ پنجم و ششم ابتدایی با آن تصاویر جذابی که همواره در یاد و خاطر ما مانده است.

تنی سلامت، ذهن هشیار و دستی توانا را برای این استاد عزیز همواره خواهانم