ریشه مشکلات همسایه شرقی ایران کجاست؟

به گزارش افکارنیوز،روزی که حزب مسلم لیگ شاخه نواز با اقتدار کامل در انتخابات سراسری سال ۲۰۱۳ پاکستان اکثریت پارلمان این کشور را در اختیار گرفت، شاید نواز شریف که آن روزها سرمست و مغرور پیروزی بود اصلا گمان نمی کرد که شاید دولت او عمرش کوتاه باشد. نواز در مدت یک سال اخیر همه کار کرد که نشان از غرور بسیار او بود؛ او حتی سعی کرد با نهادهای قدرت در پاکستان مخصوصا ارتش نیز درگیر شود و غرور و اقتدارش را به رخ همه بکشد.

همه اتفاقات روزهای اخیر دست به دست هم داد تا نواز به این روزی برسد که مجبور شود اسلام آباد را به مقصد لاهور ترک کند و سکونت در پایگاه حزب مسلم لیگ را به پایتخت بحران زده ترجیح دهد. این روزها که عمران خان رهبر حزب تحریک انصاف و طاهر القادری رهبر حزب تحریک عوامی در اسلام آباد جولان می دهند نواز شریف به این در و آن در می زند تا شاید مفری بیابد برای گریز از این بحران؛ اما تا کنون موفق نشده است. مروری بر آنچه در یک سال گذشته رخ داده بهتر می تواند ریشه شرایط امروز همسایه شرقی ما را تبیین کند.


پیروزی قاطعانه نواز شریف

انتخابات سال ۲۰۱۳ پاکستان در حالی انجام می شد که دولت حزب مردم به رهبری آصفعلی زرداری تنها دولت پاکستان در طول بیش از ۶۰ سال استقلال پاکستان بود که عمر طبیعی اش به سر می آمد و نه با کودتا سر کار آمده بود و نه با کودتا کنار می رفت. از این رو این امر یک اتفاق مبارک برای همسایه ما محسوب می شد. در انخابات سال ۲۰۱۳ حزب مسلم لیگ نواز با اختلاف بالایی نسبت به رقبا توانست اکثریت قاطع پارلمان را در اختیار بگیرد و دولت مستقلی – بدون نیاز به ائتلاف با سایر احزاب – تشکیل داد. این پیروزی آنقدر قاطع بود که نواز شریف را سر مست غرور بسازد.

نواز شریف که پس از کودتایی که پرویز مشرف علیه او انجام داده بود و او تا آستانه اعدام پیش رفته بود، به عربستان تبعید شد – و به عبارت بهتر مهمان آل سعود شد – حال پس از برکناری مشرف به قدرت رسیده بود و این پیروزی قاطع پس از دوره تبعید چندین ساله، بسیار غرور آمیز بود و گذشته نواز نیز نشان می داد او چقدر سرسخت و مغرور است.


چگونگی رفتار با رقبای سیاسی

پیروزی قاطع نواز در انتخابات سبب شد که رقبای سیاسی خود را به شکل رقبایی خرد ببیند و به جز حزب سنتی و قدیمی مردم، برای سایر رقبا هیچ ارزشی قائل نبود. از این رو بود که پس از پایان انتخابات سال ۲۰۱۳ و هنگامی که حزب تحریک انصاف و عمران خان اعلام کرد در انتخابات تقلب صورت گرفته است، هیچ کس به او توجهی نکرد؛ البته نواز اگر می دانست تا کمتر از یک سال دیگر عمران خان این گونه دولت او را به چالش می کشد بدون شک همان روزها راهی برای دلجویی از عمران خان پیدا می کرد تا به این روزها نیفتد.

آن روزها هر چند حزب مردم هم عنوان کرد که در انتخابات تقلب صورت گرفته، اما شدت شکست به قدری بود که این حزب فایده ای در پیگیری موضوع تقلب نمی دید و پذیرش بدون سر و صدای شکست را راحت تر تلقی می کرد. از این رو وقتی عمران خان در این ادعا تنها ماند، نواز هم کوچکترین توجهی به او و ادعاهایش نکرد.


تعامل با ارتش

نواز شریف سابقه بدی از تعامل با ارتش داشت؛ ارتش در گذشته او را نقره داغ کرده بود؛ در روزهایی که نواز شریف در اواخر قرن ۲۰ به نخست وزیری برگزیده شده بود، تلاش کرد با انتخاب هوشمندانه فرمانده جدید ارتش از کودتای احتمالی – که همیشه با پاکستان عجین است – جلوگیری کند. این اتفاق اما رخ نداد؛ پرویز مشرف که از سوی نواز شریف به عنوان فرمانده جدید ارتش انتخاب شده بود، کم کم برای نواز شریف مایه درد سر شد. رهبر حزب مسلم لیگ که احساس قدرت می‌کرد در تصمیمی عجولانه تلاش کرد ژنرال «پرویز مشرف» فرمانده ارتش پاکستان را برکنار کند؛ اما ارتش قدرتمند تر از آن بود که یک سیاستمدار بتواند این نهاد نظامی را از امور سیاسی پاکستان حذف کند. بنابراین کودتای ارتش به حکومت نواز شریف پایان داد. مشرف دستور دستگیری و محاکمه نواز را هم صادر کرد که در نهایت با پادرمیانی عربستان، نواز شریف به آل سعود پناه برد.

پس از انتخابات ۲۰۱۳ نیز نواز با تامل فراوان فرمانده جدید ارتش را انتخاب کرد: ژنرال راحل شریف.

با این وجود نواز که سرمست پیروزی بود دست به اقداماتی زد که نشان دهد جایگاه ویژه برای ارتش قائل نیست و باز هم در تلاش است او را از معادلات قدرت حذف و یا لااقل کمرنگ کند. از این رو سعی کرد در مسائلی ورود کند که به طور سنتی در حیطه اختیار ارتش بود؛ چگونگی روابط با هند؛ چگونگی روابط با افغانستان، چگونگی تعاملات با طالبان. رفتار نواز در این سه حوزه به گونه ای بود که خشم ارتش را بر انگیخت.


روابط با هند

هند از همان روزهای نخست استقلال پاکستان به عنوان حوزه اقتدار و تسلط ارتش شناخته می شد؛ حاکمان در دوره های مختلف نیز به این امر احترام گذاشته بودند و سعی می کردند کمتر وارد چالش با ارتش شوند.

نواز شریف این بار اما تلاش کرد به این حوزه نه تنها اینکه ورود کند که در جهت عکس حرکت ارتش و سیاست های آن گام بردارد. از این رو بود که پس از روی کار آمدن دولت جدید در هند، پیام تبریک فرستاد و در مراسم تحلیف نخست وزیر جدید هند شرکت کرد و از دوستی با هند سخن گفت. این رفتار ها به هیچ وجه برای ارتش خوشایند نبود؛ از یاد نباید برد که دلیل تشکیل پاکستان و تا حدودی در برخی موارد استمرار کشور پاکستان وجود یک کشور " دیگر " با نام هند بود و نواز مشغول بر هم زدن این امر بود.

ارتش نه تنها از این رفتار نواز استقبال نکرد که با برخی تحرکات مرزی و تبادل آتش میان نیروهای مرزی هند و پاکستان، نشان داد آن که در مورد هند تصمیم نهایی را می گیرد ارتش است نه نواز شریف. هر چند که در ظاهر و در سطح رسانه ها سخنی در مخالفت نگفتند.


روابط با افغانستان

افغانستان نیز از حوزه های سنتی نفوذ ارتش به شمار می رفت؛ ارتش پاکستان دخالت در همسایه شمالی خود را تا آنجا پیش برد که گروهی به نام طالبان را راه اندازی کرد که سودای حکمرانی بر افغان ها را داشتند. اگر به یاد داشته باشیم که در روزهایی که طالبان به حکومت در افغانستان رسید، در همان ابتدا دو سه کشور بودند که این حکومت طالبان بر افغانستان را به رسمیت شمردند و پاکستان به همراه عربستان از این جمله بودند.

مردم افغانستان و برخی از مقامات این کشور هنوز هم بر این عقیده اند که بخش اعظم مشکلات و ناامنی های این کشور به خاطر رفتار پاکستان و بالخصوص ارتش این کشور است.

نواز شریف اما پس از امدن به طرق مختلف تلاش کرد تا به افغان ها بقبولاند که او به دنبال دخالت در پاکستان از طرق نظامی نیست و سعی دارد روابط دوستانه دیپلماتیک داشته باشند. هر چند که هر از گاهی دخالت هایی هم در این کشور از سوی این کشور انجام می شد، اما رویکرد کلی تا حدودی متفاوت بود که باز هم برای ارتش قابل قبول نبود. تبادلات آتش در سطح نیروهای مرزی در مرزی پاکستان و افغانستان نیز بارها به چشم می خورد.


تعاملات با طالبان

نواز شریف حتی تلاش کرد که با طالبان نیز از در مذاکره و دوستی وارد شود. او بارها به طالبان از طرق مختلف پیغام داد و تیم مذاکره مشخص کرد که با آنها رابطه دوستانه برقرار کند؛ او حتی بسیاری از زندانیان طالبان را نیز از زندان آزاد کرد تا حسن نیت خود به طالبان را نشان دهد. با این حال تحرکات و حملات طالبان نیز هم چنان تا حدودی ادامه داشت. همه این تحرکات نواز برای این بود که او از وجود مخالف داخلی و خارجی در حفظ قدرتش خیالش راحت باشد.

مذاکره با طالبان اما چندان ثمر بخش نبود و در روزهایی که دولت حتی اعلام شکست در مذاکرات نکرد، ارتش اعلام کرد که درصدد است به طالبان حمله کند؛ عملیات ضرب عضب علیه طالبان در وزیرستان شمالی پاکستان با فرمان ارتش آغاز شد و نواز شریف که چندان این رویکرد را نمی پسندید نتوانست بیشتر از یک نظاره گر در این عملیات دخالت داشته باشد.


تحریک مخالفان نواز توسط ارتش

هر چند ظاهر امر این است که ارتش در تظاهرات اعتراض امیز در اسلام آباد طرف هیچ کدام را نگرفته است اما بسیاری بر این عقیده اند که تحریک کردن مخالفان به اعتراض در این سطح گسترده توسط ارتش صورت گرفته و چراغ سبز ارتش آنها را به اسلام آباد کشانده است. ارتش دنبال گوشمالی نواز بود. البته مخالفان همواره اعلام کرده اند که ارتش آنان را تحریک نکرده است. البته هنوز مشخص نیست ارتش به دنبال کودتا نیز هست یا نه؟

ناکامی های نواز شریف؛ دستمایه مخالفان

فارغ از اینکه ارتش این تظاهرات را علیه نواز به راه انداخت یا خود مخالفین چنین کردند، امر مسلم آن است که نواز در دستیابی به شعارهایی که در ایام انتخابات داد چندان موفق نبود. عدم حل مشکل اقتصادی و مخصوصا انرژی در این کشور از اصلی ترین این مشکلات بود. هر چند که عمران خان بر تقلب گسترده در انتخابات سال قبل و لزوم استعفای نواز تاکید می کند و طاهر القادری نیز بر فساد گسترده در سیستم و نیاز به انقلاب در کشور سخن می گوید، اما این دو مورد اتفاق تازه ای در این کشور نیست.

نکته مسلم این است که بسیاری از اعتراض کنندگان از دولت نواز شریف در دستیابی به اهدافی که قول داده بود ناراضی هستند و موضوع اقتصاد و انرژی در کنار امنیت داخلی از جمله اصلی ترین مسائلی است که نواز از رسیدن به آنها نا کام مانده بود.


بحران انرژی

کمبود گاز و برق مهم ترین مشکلات پاکستان در حوزه انرژی است؛ هر چند که ایران در هر دو حوزه توانایی حل بحران پاکستان را دارد و زیر ساخت ها و حتی موافقتنامه های لازم بین دو کشور نیز به امضا رسیده است، اما نواز شریف به بهانه تحریم های اعمال شده علیه ایران این امور را نادیده می گیرد؛ امری که به نظر بسیاری از کارشناسان بهانه ای بیش نیست و اعمال فشار عربستان سعودی و امریکا دلیل اصلی این اهمال کاری نواز و نادیده گرفتن منافع مردم پاکستان به حساب می آید. نواز شریف حتی هیچ تلاشی برای بهبود روابط با ایران هم نکرد و سعی کرد این همسایه غربی خود را که می توانست منجی این بحران جدی او باشد در معادلاتش نادیده بگیرد تا نظر اربابان سعودی خود را مثبت نگاه دارد.


بحران امنیت

با آمدن نواز شریف امنیت در پاکستان نه تنها بهبود نیافت که در برخی موارد ترور و انفجار ها افزایش چشمگیری هم یافت. در دوره نواز اختلافات فرقه ای بالا گرفت؛ در طول یکسال گذشته فشار علیه شیعیان نیز بالا گرفت و افراطیون پاکستان – مخصوصا سپاه صحابه – که در دوره مشرف ممنوع الفعالیت شده بود، با نام جدید فعالیت خود علیه شیعیان و جمهوری اسلامی را از سر گرفت و ترور شیعیان نیز افزایش یافت.

ایجاد نا امنی در مرزهای شرقی جمهوری اسلامی ایران نیز افزایش یافت. شهادت ۱۴ مرزبان ایرانی در سراوان و گروگان گیری ۵ مرزبان برای مدت چندین ماه، از جمله این تحرکات و نا امنی ها علیه جمهوری اسلامی ایران بود که دودش به چشم خود نواز نیز رفت.

در داخل پاکستان نیز ارتش نشان داد که اگر نخواهد هر اتفاقی ممکن است تندروها علیه دولت انجام بدهند؛ حمله به فرودگاه بین المللی کراچی از این جمله است که باعثخسارت فراوان مستقیم و غیر مستقیم به اقتصاد پاکستان گردید.


جمع بندی

از مجموع موارد بالا باید گفت ادامه وضعیت فعلی پاکستان هنوز در هاله ای از ابهام است. یک احتمال کودتای ارتش است؛ یکی سقوط دولت نواز به دست معترضین و انجام انتخابات زود هنگام؛ یکی استعفای نواز و انجام بررسی در خصوص انتخابات سال گذشته و یکی اینکه نواز چند قربانی – از جمله برادرش شهباز – را فدای معترضین کند تا همچنان در قدرت بماند؛ نواز این روزها دست به دامن ارتش شده و در صورت ماندن نیز عروسکی بیشتر در اختیار ارتش نخواهد بود؛ ارتش بال و پر نواز را به خوبی در این اعتراضات چید.

نواز حتی در صورت باقی ماندن در کرسی قدرت، چندان قدرتی نخواهد داشت و تنها مجری دستورات ارتش خواهد بود؛ به این ترتیب هم ارتش به هدف خود می رسد و هم ظاهر دموکراتیک کشور حفظ می شود.

نواز شریف، سیاستمدار با تجربه پاکستانی، نشان داد که در طول یک سال گذشته بسیار خام عمل کرده است و از اربابان سعودی خود درس سیاست را به خوبی فرا نگرفته است؛ اگر نواز از همان ابتدا به جای غرور، منافع ملی پاکستان را مد نظر قرار می داد، امروز در این وضعیت نبود…