به گزارش افکارنیوز، وقتی امیر علی اکبری برای اولین بار در تاریخ مدال طلای سنگین وزن کشتی فرنگی جهان را نصیب ایران کرد، نشان داد که با وجود داشتن سه مدال جهانی، هنوز در اول راه است. علیاکبری کشتیگیری است که ترس برای او معنایی ندارد و از حرفهایش اعتماد بنفس سرازیر میشود. قهرمانی ۱۲۰ کیلوی کشتی فرنگی جهان در ایسنا حرفهایی شنیدنی زیادی داشت که این گفتوگوی ۹۰ دقیقهای با چهره طلایی ورزش ایران را در ادامه میخوانید:
* چطور وارد کشتی شدی؟
- در بچگی هفت، هشت تا بچه همسن بودیم که در زمین چمنی که ۱۰ کوچه پایینتر از محلهمان بود به صورت کاپی مسابقه میدادیم و کشتی می گرفتیم، اما بعد یک باشگاهی در محلهمان باز شد که رضایی و عباسی مربیان آن بودند. وقتی این باشگاه باز شد دیگر کاپیها را جمع کردیم و رفتیم باشگاه! البته برادر بزرگترم یکی، دو سال بود تمرین میکرد که او نیز مشوق من شد. دیگر از همان زمان کار من در کشتی شروع شد و تا سال ۸۲-۸۱ دو، سه سال آزاد کار کردم، اما از سال ۸۳ به خاطر شرایط بدنی و علاقهای که خودم به کشتی فرنگی پیدا کردم پیش ناصر نوربخش و بهروز حضرتی رفتم و از آنجا استارت کشتیام را زدم، تا سال ۸۶ که در انتخابی تیم ملی جوانان قهرمان شدم. اولین مسابقه خارجی هم که شرکت کردم مسابقات ارمنستان جام جلفلکیان بود. آنجا در وزن ۸۴ کیلوگرم قهرمان شدم، پس از آن در مسابقات آسیایی مقام سوم را کسب کردم. بعد از آن نیز به مسابقات قهرمانی جوانان جهان رفتم که طلا گرفتم.
* اولین قهرمانیات در جهان در مسکو رقم خورد، کسب مدال طلا در خاک روسیه چقدر برایت با ارزش است؟
- اگر یادتان باشد سال ۱۹۹۷ عباس حاج کناری در روسیه قهرمان شد یا محمد طلایی در خاک روسیه اول شد، این موضوع خیلی بازتاب قشنگی داشت. از همان موقع خیلی دوست داشتم این اتفاق برای من هم بیفتد، چون این که بتوانی در خاک کشوری که خودش مهد کشتی است، قهرمانشان را شکست بدهی خیلی لذت بخش است. البته یک شانس بزرگی که در دوران ورزشیام آوردهام این است که داور در مقابل کشتیگیر روس هیچ کاری نکرده که شکست بخورم یا کشتی از دستم در بیاید. در واقع خیلی شانس آوردم که در مورد من حق خوری نشده است.
* دلیل دو سال محرومیتت چه بود؟ خیلی حرفها هست که هنوز نگفته ای؟
- دقیقا همین طور است، اما الان در شرایطی هستم که اگر بخواهم آن را باز کنم به خیلی جاها کشیده میشود. من دو سال خیلی بدی را پشت سر گذاشتم و اصلا به گذشته فکر نمیکنم. حتی سال ۲۰۱۳ نیز برای من تمام شده و در حال حاضر تمام فکر و ذکرم بازیهای آسیایی و مسابقات جهانی سال آینده است. هر چه که بوده فراموش کردهام. درواقع شرایط ایجاب میکند چیزی گفته نشود و بدون حاشیه جلو بروم. با این حال خدا را شکر که همه چیز ختم به خیر شد و امیدوارم سال ۲۰۱۴ سال خوبی برایم باشد.
* خیلیها معتقدند محمد بنا گلخانه ای حرکت کرده و یا سیستمی درست نکرده که وقتی نباشد کارها بر روی غلتک بیفتد؟
- من با این عقیده مخالفم. وجود محمد بنا در چهار سال گذشته که به طور مستقیم با بچهها کار کرده خیلی مثمرثمر بوده و باعثشده بچهها به خودباوری برسند. در حال حاضر محمد بنا نیست و ما در دو وزنی که اصلا مدال طلای جهانی نداشتیم، نشان طلا گرفتیم. فکر میکنم بچهها به خود باوری و بزرگی رسیدهاند و راهشان را پیدا کردهاند، اما امسال نیز ما با ۱۰۰ درصد تغییر و پنج جوان که اصلا مسابقه خارجی نرفته بودند مثل مهدی علیاری و محمد نوربخش فکر نمیکنم نتیجه بدی گرفته باشیم. از سوی دیگر بچهها قرعههای بسیار بدی داشتند در حالی که اگر یکی از آنها در بالای جدول بود تیم ما راحت سوم دنیا میشد.
* خیلیها میگفتند محمد بنا طبق قانون موجود تمرین میداده و بر اساس آن نتیجه گرفته است؟
- دقیقا. ما باید طبق قانون جلو برویم. نمیشود که وقتی قانون خاک است من سر پا تمرین کنم. محمد بنا شاید از لحاظ فنی در سرپا خیلی به بچهها اضافه نکرد، اما تیم خوبی دور خود جمع کرده بود مثل ناصر نوربخش که یکی از فنیترین مربیان دنیاست، چون ۱۵ شاگرد ملیپوش دارد و از لحاظ بدنسازی نیز حرف اول را در دنیا می زند. همچنین جمشید خیرآبادی، ایرج قلاوند و رسول جزینی. یکی از بهترین کارهایی که محمد بنا انجام داد آوردن رسول جزینی برای سنگین وزنها بود، خود من با جزینی تماس میگرفتم او نیز از خانه میآمد و بیرون اردو دور دریاچه برای من زمان میگرفت و تمرین میداد و دوباره به خانهاش بر میگشت. محمد بنا یک کادر خوبی دور خود جمع کرد و بالای سر کارش هم ایستاد و زحمت کشید که نتیجهاش را هم دید و در واقع مدیریت یعنی همین.
* راجع به داستان رفتنت به کشور آذربایجان صحبت میکنی؟
امیر علیاکبری مجبور شد به آذربایجان برود. کارهایی با من کردند که هیچ راهی برایم باقی نمانده بود. اگر کوچکترین روزنهای وجود داشت این کار را انجام نمیدانم. اگر کوچکترین تسهیلاتی در مجلس برای ورزشکاران تصویب شود مطمئن باشید هیچکس دیگر این کار را نمیکند.
* سامان طهماسبی هم می گوید مجبور شده برود.
سامان درست میگوید. با خود امیر علیاکبری هم همین کار را انجام دادند. چون شغلی نداشتیم از کشتی هم دور بودیم. بنابراین مجبور شدم از جوانیام استفاده کنم. در واقع وقتی اینجا بهایی نمیدهند اما جای دیگر ۱۰۰ برابر بها میدهند ناخودآگاه ترغیب میشوی بروی. اما وقتی چند ماه آنجا بودم دیدم حتی اگر پول هم نداشته باشم و در فقرم باشم، باز نمیتوانم بمانم. کشتی به پول نیست. چون عشق به مردم یک چیز دیگری است. این مردم هستند که تو را میشناسند و قبل از کشتی گرفتن برایت نماز میخوانند و دعا میکنند. این موارد را با میلیاردها تومان نمیتوان عوض کرد. وقتی به آذربایجان رفتم و نزدیک پنج ماه در آنجا بودم، دیدم دیگر این چیزها را ندارم و کشتی برایم به یک بیزینس تبدیل شده است. مدال کسب می کنی، در مقابلش پول می گیری و صحبت مردم نبود. بنابراین تنها دلیلی که باعثشد به ایران برگردم عشق به وطن و عشق به مردم بود.
* میگویند آذربایجان خوب پول میدهد؟ قراردادت به چه صورت بود؟
- چون من نمی توانستم تا مسابقات جهانی کشتی بگیرم، ۲۵۰ هزار دلار به عنوان پیش پرداخت و با حقوق ماهیانه پنج هزار دلار تا مسابقات جهانی به من دادند. بعد از مسابقات جهانی قراردادها بر حسب رنگ مدال ها بود. مثلا برای مدال طلای جهان ۲۰۰ هزار دلار پیش پرداخت، خانه، ماشین به اضافه حقوق هفت هزار دلاری میدادند. برای مدال المپیک دو میلیون دلار با ماشین و حقوق ماهانه ۱۰ هزار دلاری تا سال آیندهاش بود. برای مدال بازیهای اروپایی ۲۰۱۵ نیز ۵۰۰ هزار دلار با حقوق ماهانه هشت هزار دلاری پرداخت میکنند که البته این مبلغها را سال به سال به صورت پلهای افزایش میدهند. اما من در همان پیش پرداخت منصرف شدم و به ایران برگشتم. البته یک مقدار از پیش پرداخت را پس دادم و یک مقدار دیگر را هم بدهکارم که اگر آقای وزیر جوایز سال ۲۰۱۰ من را بدهد، مابقی پول را به آنها پس میدهم. چون متاسفانه هنوز جوایز قهرمانی جهان در سال ۲۰۱۰ را نگرفته ام و یکی از علت های که خیلی ناراحت بودم و به آذربایجان رفتم این بود که من طلای جهان را کسب کردم، اما بعد از سه سال و خردهای هنوز جوایزم را نداده بودند. این چیزها آدم را آزار میدهد.
* با توجه به این که به فدراسیون آذربایجان بدهکاری فشاری به تو وارد نمیکنند؟
- بله. اتفاقا در مجارستان هم بحثش بود، اما من از آنها وقت گرفته ام. اگر آقای وزیر ورزش صحبت کند و جوایز سال ۲۰۱۰ من را پرداخت کنند، بدهیام به آذربایجان را میدهم و قراردادم را به طور کامل از آنها می گیرم.
* گفته میشود برخیها واسطه میشوند تا کشتیگیران از ایران به آذربایجان بروند، واقعا چنین چیزی وجود دارد؟
- چنین چیزی وجود ندارد. امیر علی اکبری سال ۲۰۱۰ همان موقع که قهرمان جهان شد از کشور آذربایجان پیشنهاد داشت. بعد از آن اتفاق که برایم افتاد باز هم به من گفتند به آذربایجان بیا. حتی گفتند محرومیتت را درست میکنیم تا در المپیک هم کشتی بگیری. اما وعده وعیدهایی که در ایران وجود داشت. به من میگفتند محرومیتت را شش ماه تا یک سال میکنیم که آخرش هم یک نامه به وادا ارسال نکردند که ببینند محرومیت من را میبخشند یا نه. متاسفانه از سوی فدراسیون وقت هیچ اقدامی برای بخشیدن محرومیت من انجام نگرفت. بنابراین بعد از المپیک دیگر نتوانستم تحمل کنم و چهار ماه و خردهای در آذربایجان بودم که بعد خدا را شکر به ایران برگشتم.
* در دوران محرومیتت رفتارها و نگاه ها با تو به چه صورت بود؟
- در کشور ما قهرمان زنده را عشق است. بعد از آن اتفاق خیلی بیمهریها و بیمحبتیها به من شد. سه، چهار ماه که وضعیت نامناسبی داشتم. خودم را در یک اتاق حبس کرده بودم. اما بعد از سه، چهار ماه با این موضوع کنار آمدم و خودم را جمع و جور کردم. با مشورتی که با مربیانم داشتم تصمیم گرفتم برای افزایش انگیزه و بقای بیشترم در کشتی یک وزن بالاتر بیایم. حدود ۲۰ ماه پیش که کارم را شروع کردم چشم و گوشم را به روی خیلی از حرفها و حرکت ها بستم و فقط تمرین کردم.
* در این مدت چه کسی بیشتر از همه به تو کمک کرد؟
در این مدت جایی به غیر از باشگاه خودمان نداشتم و اکثر مواقع پیش مربیان سازندهام بودم، سه، چهار تا اردوی تیم ملی نیز به عنوان حریف تمرینی به بچههای المپیکی کمک کردم، چون دوست داشتم خدمت کنم و بچههای المپیکی با آمادگی بهتری در مسابقات شرکت کنند، اما بقیهاش در باشگاه خودمان بودم.
* اتفاقی که برای بابک قربانی افتاد چقدر ناراحتت کرد؟ چون بابک نیز یکی از کسانی بود که میتوانست در ۹۶ کیلوگرم قهرمان جهان شود؟
وقتی آن اتفاق برای بابک افتاد باور کنید سه، چهار روز کابوس میدیدم. تا چشمهایم را میبستم بابک جلوی چشمهایم بود. سه، چهار روز قبل از مسابقات جهانی بوداپست هم که به ملاقاتش رفتم، با اینکه خیلی ناراحت شدم اما با هم گپی زدیم، یادی از خاطرههایمان کردیم و یک مقدار از لحاظ روحی شارژ شدم. من به این اعتقاد دارم روزی که بابک از زندان بیرون بیاید، قهرمان جهان میشود. من با رییس زندان که صحبت کردم، میگفت بابک روزی چهار، پنج ساعت تمرین میکند و آن چیزی هم که من دیدم ماشاءالله بدنش خیلی سرحال بود. با او چهار سال حریف تمرینی بودم و میدانم چه اختلافی با حریفان جهانیاش دارد، بنابراین اعتقاد دارم وقتی انشاالله از زندان بیرون بیاید، دوباره عضو تیم ملی شود شک نکنید طلای جهان را میگیرد. بابک در زندان خود را با تمرین سرگرم میکند و روزی دو ساعت و نیم صبح و د وساعت و نیم بعدازظهر تمرین دارد. امیدوارم خانواده مقتول بزرگی کنند و بابک قربانی که پهلوان ما است را ببخشند. اگر آنها بزرگی و گذشت کنند همهی ما قهرمانان را مدیون خود کردهاند.
*حالا بابک بیرون بیاید ۹۶ کیلوگرم میماند یا ۱۲۰ کیلوگرم؟
فیزیک بدنی بابک به ۱۲۰ کیلوگرم نمیخورد. وقتی او را دیدم حدود ۱۰۳ کیلوگرم وزن داشت. احتمالا هدف خودش هم ۹۶ کیلوگرم است. ۱۲۰ کیلوگرم هم بیاید دیگر دعوا نمیکنیم. یک بار دعوا کردیم برای هفتپشتمان بس است.(باخنده)
*چرا بشیر باباجانزاده در انتخابی تیم ملی کشتی نگرفت؟
کشتی ورزش آماتوری است، هرکس میتواند برای خودش تصمیم بگیرد. امسال انتخابی تیم ملی برگزار شد و شرایط برای همه یکسان بود، در واقع هیچ تبعیضی انجام نگرفت. حالا یک کشتیگیر صلاح میبیند که کشتی نگیرد نمیتوان او را به زور مجبور کرد.
* فکر میکنی در مسابقات جهانی حق کدام کشتیگیر بود که مدال بگیرد اما به مدال نرسید؟
مهدی علیاری در ۹۶ کیلوگرم. چون با وجود اینکه قرعه بدی داشت خوب جنگید. محمد فقیری کشتی بدی نگرفت اما دقیقه آخر کشتی را ول کرد در حالی که خیلی خوب امتیاز گرفته بود. در کشتی باید در ثانیه آخر مثل ثانیه اول جنگید اما محمد فقیری یک دقیقه آخر خالی کرد. از سوی دیگر برای اولین بار بدون شرکت در تورنمنتی در مسابقات جهانی حضور داشت و یک مقدار جو سنگین رقابتها اذیتش کرد. در کل هر هفت کشتیگیر ما آنقدر قرعه بدی داشتند که اگر به یک نفر قرعهها را میدادند تا بچیند دلش برای یکی، دو تا از بچهها میسوخت وقرعه آسان میگذاشت. بدشانسی بچهها آنقدر زیاد بود که به خاطر دو امتیاز تیم ما چهارم شد.
*به نظرت نگاه کشتی فرنگی دنیا به ایران چقدر عوض شده است؟
رنگرز در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ مدال جهانی گرفت. قبل از سال ۲۰۰۵ ایران مثل یک استراحت برای اروپاییها بود. از ۲۰۰۵ به بعد حمید سوریان و اشکانی، قاسم رضایی و سامان طهماسبی که روی سکو رفتند یک مقدار نگاهها عوض شد اما از سال ۲۰۰۹ به بعد تیم ایران با تیمهای طراز اول دنیا مثل روسیه و ترکیه رقابت کرد. به طوری که سه سال پشت سر هم در جام جهانی قهرمان شدیم. در مسابقات جهانی دوم و سوم شدیم در المپیک نیز یک نتیجه تاریخی کسب کردیم. امسال نیز با ۱۰۰ درصد تغییر و کسب دو مدال طلا چهارم شدیم. در کل با شرایط فدراسیون و اینکه غذا نبود، همچنین قرعه بد بچهها نتیجه قابل قبولی گرفتیم. البته بعد از المپیک تغییر در تمام تیمها وجود دارد اما تیمهای دیگر شاید تنها ۲۰،۳۰ درصد تغییر در ترکیب خود داشتند، تنها ایران با صددرصد تغییر بود. در کل تغییر بعد از المپیک باب است و کشتیگیران با تجربه کنار میروند تا کشتیگیران جوانتر برای المپیک بعدی آماده شوند.
* از لحاظ تیمی هیچ کشوری قدرت ایران را ندارد.
دقیقا همینطور است. ما یک تیم المپیکی داریم که استراحت کردهاند و یک تیم جوان داریم که امسال باتجربه شدهاند که چکیده این دو، یک تیم گردنکلفت و خوب در سطح دنیا میشود چون در حال حاضر ما در هر هفت وزن کشتیگیران خوب داریم در حالی که هیچ تیمی در دنیا هفت وزن خوب ندارد.
این تیم اگر آماده باشد داورها هم اگر بخواهند نمیتوانند کاری انجام دهند. قانون جدید به گونهای است که اگر کشتیگیر سرحال باشد داورها هم کمکش میکنند. در مسابقات جهانی امسال داوری خیلی خوب و واقعا بیسابقه بود. ۷۲۰ کشتیگیر برگزار شد که تنها دو اشتباه داوری صورت گرفت. اگر به همین صورت پیش برود شک نکنید آقایی کشتیفرنگی ما تازه شروع میشود.
* قهرمانی جهان حق ایران است که هنوز به آن نرسیدهایم.
دقیقا. ما سه، چهار سال بدشانسی آوردیم. دو بار به اسرائیل خوردیم، سال ۲۰۱۰ از لحاظ مدالی اول شدیم اما شرایط تیم به هم ریخت. سال ۲۰۰۹ ایران با یک امتیاز کمتر دوم شد. اما اگر بچههای المپیکی به تیم تزریق شوند انشاءالله سال ۲۰۱۴ این طلسم را میشکنیم و میخ را بر روی سکوی اول میکوبیم.(با خنده)
* میگویند شرایط اردوهای تیم ملی به گونهای است که زمان جنگ هم اینطور نبوده، وضعیت اردوها به چه صورت بود؟
شرایط طوری بود که بچهها مجبور بودند خودشان غذا تهیه کنند.
* شنیده بودیم قبل از جهانی بر سر این موضوع مشاجرهای هم با برخیها داشته اید.
من نه به نشانه اعتراض بلکه برای اینکه غذایی بخورم یک منقل بازی را انداختم(با خنده) و کباب پختم که به مذاق خیلیها خوش نیامد. ما هم گفتیم باشد! اما شاید ۱۰ شب ما املت خوردیم. به جایی رسیده بودیم که عدسپلو برایمان آرزو شده بود. اما خدا را شکر بچهها تحمل کردند و نشان دادند به عشق کشورشان هر سختی را تحمل میکنند. در کل قضیه کباب درست کردن من با نیت اعتراض نبود بلکه برای سیر کردن شکم خودم بود. من یک کشتیگیر سنگین وزن هستم و تغذیه اساس کار من است. در واقع تغذیه، تمرین و استراحت هر سه برای من به یک اندازه اهمیت دارند. وقتی هفت، هشت شب املت خوردم، دیدم بدنم جواب نمیدهد. از طرفی چون زیر وزن بودم نیاز داشتم تغذیه خوبی داشته باشم اما متاسفانه شرایط فدراسیون به گونهای بود که در اردوها غذا کمیاب و نادر بود!
*تبعیض میان کشتی آزاد و فرنگی واقعا وجود دارد؟ رسول خادم همهی کارهای کشتی فرنگی را به اهالی این رشته سپرده و قاعدتا نباید مسئول امور و کمبودهای فرنگی باشد.
الان مدیر تیمهای ملی ما رسول خادم است. شاید آقای خادم در بحثتبعیض دخیل نبود و یک کاری بود که از طرف سرپرست تیم صورت گرفت و کمک شده بود اما بچهها در آن مقطع زمانی احساس کردند تبعیض صورت گرفته است که آقای خادم بلافاصله این قضیه را جمع کرد. همچنین آقای قاسمی نیز لطف کرد بچههای فرنگی را تحت پوشش قرار داد. فکر میکنم آقای خادم در ختم به خیر شدن این موضوع خیلی نقش داشت.
اما بالاخره آقای خادم مدیر تیمهای ملی ما است و انسان هم دو دست دارد. نمیشود به یکی برسد و آن یکی را رها کند. اما خب، خدا را شکر خیلی زود موضوع ختم به خیر شد و قضیه کش پیدا نکرد. با این وجود بحثمالی برای بچهها مهم نبود و تنها احساس کردند یک تبعیضی صورت میگیرد که مدیریت نیز خیلی زود قضیه را جمع کرد.
*شاید کمبودهایی که فدراسیون دارد را رسول خادم در حیطهای خارج از وظایفش جبران میکند. به نظرت وی فراتر از مدیریت فنیاش، به حل مشکلات نمیپردازد؟
دقیقا همینطور است. رسول خادم دارد کاری فراتر از حد مدیریتی خود برای کشتی انجام میدهد. اما حقیقت این است که او این نقش را قبول کرده، در واقع من یا یک سمتی را قبول نمیکنم یا اگر قبول کردم پای همه چیز میایستم. روزهای آخر هم آقا رسول خسته بود و خرج خود را جدا کرد. فشار هم روی تیم آزاد زیاد بود اما زمانی که این مشکل به وجود آمد، سریع دست به کار شد و قضیه را جمع کرد. در واقع این روزها همه چیز در فدراسیون کشتی به آقای خادم ختم میشود و ما نیز مجبوریم برای حل هر مشکلی پیش آقا رسول برویم.
*فکر نمیکنید بهتر است وزارت ورزش سریع دست به کار شود و یک سروسامانی به اوضاع فدراسیون کشتی بدهد؟
دقیقا همینطور است. آقای وزیر قبل از مسابقات جهانی به اردوی تیم ملی آمد و از لحاظ روحی بچهها را شارژ کرد. او از مشکلات کشتی آگاه است و شرایط غذایی و امکانات تیم را دید که ما حتی دستگاهی نداریم که اگر رباط پا آسیب دید وزنه بزنیم تا تقویت شود. خود وزیر خیلی ورزش دوست است و دوست دارد مشکلات را حل کند. قولهای مساعدی هم داده که امیدوارم به قولهای خود عمل کند تا مثل وزیر قبلی قولهایش نیمه تمام باقی نماند.
*اگر کشتی نبود امیر علیاکبری چه کار میکرد؟
قبل از اینکه به کشتی بیایم، خیلی خوب درس میخواندم. کشتی من را خراب کرد(با خنده) با اینکه در محرومترین مناطق تهران بزرگ شدم اما درسم خوب بود. اما بعد از اینکه پایم به باشگاه باز شد علاقهام به درس ۵۰ – ۵۰ شد بعد به ۱۰ – ۹۰ به سمت کشتی تبدیل شد. در آخر هم صددرصد علاقهام کشتی شد و درسم تعطیل شد. اما انشاءالله این ترم که کارشناسیام تمام شود از ترم بعد تحصیل در کارشناسی ارشد را شروع میکنم. تا الان نیز تربیت بدنی خواندهام اما برای ارشد در مدیریت تحصیل خواهم کرد.
*بیشتر قهرمانهای ما از مناطق محروم هستند. شاید اگر آن باشگاه که در حرفهایت گفتی باز نمیشد، علیاکبری هم بیرون نمیآمد؟
آن باشگاهی که افتتاح شد یک باشگاه خصوصی بود. یک زیرزمین ۷۰ متری با سه تا ستون و یک تشک برزنت که نیم ساعت ایستادن در آنجا خودش یک هنری بود. کسانی میتوانند شرایط سخت را تحمل کنند که در شرایط سخت بزرگ شدهاند. در مناطق بالاشهر تهران ما بهترین امکانات را داریم اما آیا آنها نیز میتوانند شرایط سخت را تحمل کنند؟ صددرصد نمیتوانند. در واقع اگر در مناطق محروم تهران و شهرستانها بیایند امکانات قابل قبول ورزشی بسازند شک نکنید قهرمانهای ما در تمام رشتهها ۵۰ برابر موجودی حال حاضر خواهد بود بنابراین باید به صورت عمده یک کار زیربنایی انجام دهند و استعدادیابی کنند اما در اردوی تیم ملی یک دستگاه برای جلو پا وجود ندارد، چه برسد ایجاد امکانات و محلهها و شهرستانها.
از سوی دیگر متاسفانه دارند ورزش را خصوصی میکنند و خصوصیسازی یعنی درآمدزایی از ورزش که این موضوع باعثنابودی ورزش قهرمانی میشود، چون برای کسی که باشگاه دارد قهرمان شدن یا نشدن دیگر مهم نیست. برایشان این اهمیت دارد که شاگرد بیشتری داشته باشد و پول بیشتری بگیرند و این برای کسانی که بضاعت نداشته اما استعداد دارند یعنی سم. یعنی نابودی تمام استعدادها.
*در دوران ورزشیات، ورزشکاری دیدهای که میتوانسته قهرمان شود اما محو شده است؟
بله، خیلی، آنقدر استعدادها و قهرمانهایی بودهاند که به خاطر شرایط مالی، زندگی و جامعه هرز رفتهاند. در واقع موجودی حال حاضر ما شاید یک دهم موجودی واقعی ورزش ایران است. متاسفانه قهرمانهای بزرگ مدیریت نشدند. برای نمونه سامان طهماسبی دو مدال بزرگسالان جهان داشت و قهرمان آسیا بود. در واقع او یک نخبه ورزشی محسوب میشود اما به او رسیدگی نکردند. دریغ از یک استخدام و یک کار ساده. تا این که مجبور شد برای امرار معاش به این تن بدهد که برای کشور دیگری کشتی بگیرد، در حالی که چندین سال برای سامان طهماسبی زحمت کشیده شده و از بیتالمال برایش هزینه کردند اما وقتی وضعیت را به جایی میرسانند که مجبور میشود ایران را ترک کند، یعنی ضرر به کشور خودمان یعنی هدر دادن بیتالمال.
* خیلی از ورزشکاران را میشناسیم که در حال حاضر یا معتاد شدهاند یا در زندان هستند؟
خود من چندین و چند سال در خدمت کشتی بودهام و کاری به جز کشتی گرفتن بلد نیستم. حتی نمیتوانم یک پیچ باز کنم. وقتی کشتیام تمام شود در سن ۲۸،۲۹ سالگی با یک بدن خسته و آسیب دیده و یک ذهن خسته وارد جامعه میشوم. میبینم هیچی به هیچی و رسیدگی نمیکنند. ناخودآگاه این بدن قوی و ذهن خسته ورزشکاران را به جایی میکشاند که استحقاق و لیاقتش را ندارند. وقتی یک ورزشکار دوران ورزش حرفهایاش تمام میشود مثل این میماند که بازنشسته شده. البته کسی که بازنشسته میشود تسهیلاتی دارد اما برای یک قهرمان، تازه طرد شدنها شروع میشود و خیلی چیزها را نیز از دست میدهد که این موضوع باعثمیشود به راههایی کشیده شود که واقعا حیف است.
*فکر میکنی وظیفه وزارت جدید ورزش چقدر سنگین است؟ هم میتوانند خدمت کنند یا شاید هم وظیفهشان را انجام ندهند، خیانت کردهاند
همینطور است، فکر میکنم وزیر ورزش تمام فکر و ذکر خود را باید بر روی جمع کردن استعدادها بگذارد و طوری کار شود که هم افتخاری برای ایران باشد و هم استعدادها هرز نروند. البته این وزیری که ما در خانه کشتی دیدیم خیلی ورزش دوست بود و اطلاعات قوی هم داشت. همچنین مشاورانش هم ورزشی هستند.
* سال آینده بازیهای آسیایی و مسابقات جهانی پشت سر هم است. مدال هر دو را میخواهی؟
این را الان از شما میشنوم. البته صددرصد هر دو مدال را میخواهم. هر قهرمانی دوست دارد تمام مدالها را بگیرد. شرایط من نیز به گونهای است که وزن کم نمیکنم و سنگینوزنها بعد از هر مسابقه خیلی زود بدنهایشان برمیگردد. فکر نمیکنم مشکلی داشته باشم. فاصله مسابقات برای من فرقی نمیکند فقط باید از قبل از لحاظ ذهنی خودمان را آماده کنیم تا به گونهای مبارزه کنیم که هر دو مدال را بگیریم. اما در وزنهای دیگر باید دو تیم آماده شود، چون سبک وزن باید وزن کم بکند و خودش داستانی دارد. در کل مجموعهای که هستند و میخواهند کار کنند باید طوری برنامهریزی کنند که کشتی همانند سالهای گذشته بتواند در هر دو رقابت موفق باشد. بنویسید اگر بین جهانی و بازیهای آسیایی حتی فقط یک روز فاصله باشد، باز هم میخواهم در هر دو جا قهرمان شوم.
*بعد از بوداپست چقدر جایزه گرفتی؟
متاسفانه جوایز ما را ندادند. منتظریم ببینیم آقای وزیر چه تدابیری میاندیشد. من از سال ۲۰۱۰ طلب دارم. امیدوارم آقای صالحیامیری شرایطی به وجود آورد بچهها از لحاظ روحی برای مسابقات جهانی و بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ مشکل نداشته باشند.
*بزرگترین حقی که از تو خوردند بازیهای آسیایی گوانگجو بود، درست است؟
در آن برهه از زمان که ۲۱ - ۲۲ ساله بودم و نیاز مالی و مدالی داشتم متاسفانه با تقسیم ۲۰-۳۰ هزار دلار میان داورها خیلی خوشگل حق من را پایمال کردند. خاطره خیلی تلخی بود. امیدوارم خدا کمکم کند تا این خاطره تلخ برای بازیهای ۲۰۱۴ از ذهنم پاک شود و بتوانم کلکسیون مدالهایم را یک کمی کاملتر کنم.
*راجع به کشتیات با رضا کایالپ بگو. خیلیها میگفتند چون لوپز نیست، کایالپ از ترکیه قهرمان است؟
در کشور خودمان نیز همه این حرف را میزدند. شاید بالای ۹۰ درصد همه انتظار داشتند یک کشتی خوب با کایالپ بگیرم شاید ببرم یا شاید ببازم، اما خودم این تصور را نداشتم. من بعد از دو سال و خردهای که در مسابقات دانشجویان جهان روی تشک رفتم با آن شرایط گیجی، این کشتیگیر را شکست دادم اما داوری خیلی به او لطف کرد و اینکه خودم نیز خیلی اشتباه کردم. بعدا بیشتر از ۱۰۰ بار این کشتی را دیدم و متوجه شدم اون گیجی و اینکه تمرکز نداشتم، باعثشد کایالپ پیروز شود و اگر یک مقدار خودم را جمع و جور کنم میتوانم او را شکست دهم. البته شاید در یونیورسیاد او را شکست میدادم کار در مسابقات جهانی برایم سخت میشد. آن باخت به نفع من شد.
در مسابقات جهانی بوداپست نیز رضا کایالپ خیلی خوب کار کرد و سه دقیقه اول کاملا کشتی من را خنثی کرد. بعد از زمان استراحت متوجه شدم ۳۰-۴۰ درصد افت کرده و شرایطش مثل اول نیست، چون که از لحاظ آمادگی بدنی از من خیلی پایینتر بود. البته کشتی من را خوانده بود که من تغییر تاکتیک دادم و از دور بهش حمله کردم که سه، چهار پوئن داد و شکست خورد.
*رضا کایالپ نماد کشتی ترکیه است، نه؟
بله. در حال حاضر ترکیه فقط یک کایالپ را دارد. اتفاق دیگری هم که رخ داده بود در پنج سال اخیر تمام کشتیگیران ایران را شکست داده بود و به نوعی گربه سیاه ایرانیها بود. حتی بعضی مواقع کشتیگیران ایرانی را تحقیر میکرد و از شکست آنها لذت میبرد. نمونهاش در جام جهانی تهران که وقتی کشتیگیر ایران جلوی او خوابید و مسابقه نداد، مثل پتکی بود که به سرم خورد. احساس حقارت کردم که در سنگینوزن یک پهلوانمان در خاک خودمان بخواهد جلوی یک حریف کشتی نگیرد. بنابراین برای مبارزه با کایالپ لحظهشماری میکردم تا غرور این کشتیگیر را بشکنم تا دیگر ایرانیها را تحقیر نکند. خدا را شکر میکنم این اتفاق افتاد و توانستم شکستش بدهم.
*ترس یک ذره هم به وجود امیر علیاکبری راه ندارد.
من جایی بزرگ شدم که ترس معنا ندارد. طوری زحمت میکشم که اصلا نترسم. بچههای آذربایجان وقتی در اردوی ترکیه بودند میگفتند کایالپ شاید نصف تو هم تمرین نمی کند. وقتی کسی نصف من تمرین نمیکند نباید این اجازه را بدهم که بیاید مقابل من پیروز شود. این تفکر باعثمیشود ترس و استرس بریزد و بار روانی قشنگی میشود.
* دوست داری با لوپز کوبایی هم دست و پنجه نرم کنی؟
شکست دادن کشتیگیران بزرگ و اسمی آنقدر برایم لذتبخش است که به عشق آن میخوابم. یکی از آرزوهایم این است که لوپز کوبایی را شکست دهم. امسال نیز خیلی بر روی او کار کردم و اگر در مسابقات جهانی شرکت میکرد صددرصد کشتی خیلی قشنگی میشد. با این حال فرصتی به من داد بیشتر آماده شوم، چون امسال، اولین سالی است که من وارد ۱۲۰ کیلوگرم شدهام و هنوز چگالی عضلانی من تکمیل نشده است. اما سال آینده شرایطم بهتر خواهد شد و اگر لوپز کوبایی هم بیاید کشتی قشنگی میشود. دوست دارم آن لحظه برسد که کشتی جانانهای با او بگیرم.
* پیغامی برای او نداری؟
پیغام میدهم که خیلی دوستش دارم.(باخنده) بیاید با جان و دل در خدمتش هستیم، نیاید هم به عنوان یک بزرگ کشتی واقعا دوستش دارم. لوپز هشت سال فینالیست بوده، دو طلای المپیک، چهار طلا و دو نقره جهان دارد. کشتیگیر بزرگی است اگر خداحافظی نکند و سال آینده باشد به عنوان یک رقیب دوست دارم با او کشتی بگیرم و امیدوارم این افتخار نصیبم شود و بتوانم شکستش دهم. اگر نیاید و خداحافظی کرده باشد به عنوان یک کشتیگیر سنگینوزن بزرگ واقعا دوستش دارم. خیلیها دوست دارند من با لوپز کشتی بگیرم. همانطور که میخواستند با کایالپ کشتی بگیرم. خودم هم دوست دارم با او کشتی بگیرم. البته احتمال میدهم سال بعد بیاید. شاید به دلیل سن بالا امسال استراحت کرده و در مسابقات سال آینده شرکت کند.
* برگردیم به مربی سازندهات. با این موضوع موافقی که ناصر نوربخش کشتیگیران زیادی را به تیم ملی تحویل داده است؟
- بله! ۱۰۰ درصد. فکر میکنم در ایران هیچ کس مثل ناصر نوربخش شاگردانش قهرمان آسیا و جهان باشند، نداریم.
* در حال حاضر علت کنار ماندن او از تیمهای ملی چیست؟ آیا به انتقادات بیپروایش ربطی ندارد؟
- علت کنار ماندن ناصر نوربخش رک بودن و بیمهابا حرف زدنش است. اگر از او در کارهای بدنسازی و برنامه ریزی تمرینی استفاده کنند خیلی میتواند کمک کند. در واقع اگر باشد فکر کنم یک دگرگونی خوبی در بدنهای بچهها اتفاق بیافتد. درست است برنامههای تمرینیاش سخت است و همه از دست او فراری هستیم(با خنده)، اما واقعا خیلی خوب میتواند بچهها را آماده کند.
* کدام مربیان باعثپیشرفت کشتی تو شدند و در کشتی تو تاثیر گذار بودند؟
- اولین نفر رضایی بود. من دست چپ و راستم را نیز پیش رضایی یاد گرفتم. در واقع کشتی را پیش او شروع کردم. وقتی به کشتی فرنگی رفتم بهروز حضرتی خیلی به من کمک کرد. به ویژه زمانی که ۹۶ کیلوگرم بودم، چون خیلی از قابلیتهای بدنم را از دست داده بودم. چند تا اردو اجازه گرفتم و پیش او ایرادهای خاک کردن را برطرف کردم، چون آن زمان خاک کردن جزو فنهای اصلی کشتی محسوب میشد که این موضوع باعثشد در جام یادگار امام(ره) قهرمان شوم. بنابراین بعد از ناصر نوربخش، بهروز حضرتی در پیشرفت کشتیام خیلی خیلی به من کمک کرد. البته این دو نفر(نوربخش و حضرتی) ۱۶-۱۵ سال با هم کار میکنند که هر کدام یک قابلیتهایی دارند و بیادعا هم کار میکنند به طوری که الان اگر اسم آقا بهروز را هم نیاورم شاید ناراحت نشود، چون عشق به کشتی دارد و خالصانه کار میکند.
*صحبت پایانی؟
امیر علیاکبری از کشور آذربایجان برگشت تا برای وطنش کشتی بگیرد. در واقع او به عشق مردم کشتی میگیرد نه برای پول. علیاکبری از سال ۲۰۱۰ طلب دارد اما اگر در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ و ۲۰۱۶ هم به او پول و جوایزش را هم ندهند باز هم با تمام وجود برای کشورش میجنگد. تمام افتخار علیاکبری این است که بتواند کاری کند تا مردم خوشحال شوند.