به گزارشافکارنیوز، مجید مظفری چهره شناخته شدهای در سینما و تلویزیون ایران است و هنوز بازیهای ماندگار او در فیلمهای سگکشی، مسافران، جنگ نفتکشها، درمسیر تندباد و کشتی آنجلیکا در ذهن بسیاری از مردم نقش بسته است.
مظفری کار بازیگری را از صحنه نمایش و تئاتر در سال ۱۳۵۰ آغاز کرد و دو سال پس از آن وارد هنر سینما شد. مجید مظفری سال ۱۳۶۹ با اجرای نمایش «هاملت با سالاد فصل» به کارگردانی هادی مرزبان روی صحنه رفت و پس از آن هرگز دیگر روی صحنه نمایش حاضر نشد تا به امروز و این شبها که در نقش دیلاق با نمایش «رویاهای رام نشده» به کارگردانی ایوب آقاخانی پس از ۲۲ سال به صحنه تئاتر بازگشته است.
روزهای گذشته فرصتی پیش آمد تا به تماشاخانه سنگلج برویم و در پشت صحنه نمایش یک ساعتی با مجید مظفری به گپوگفت نشستیم، صحبت ما با او از سنگلج و تاریخچه تئاتر آغاز شد و به سینما و تلویزیون کشیده شد. در ادامه گفت و گوی جام جم را با وی می خوانید:
۲۲ سال است روی صحنه تئاتر نبودهاید، آنقدر که شاید خیلیها فراموش کرده بودند مجید مظفری پیش از آنکه بازیگر سینما و تلویزیون باشد، در عرصه تئاتر خاک صحنه خورده است. علت این همه سال دوری شما از صحنه تئاتر چه بود؟
بازیگر تئاتر یک سال برای یک نمایش وقت میگذارد و تمرین میکند. مسلما یک سال زمان کمی نیست. از طرف دیگر نمیتوان از این نکته گذشت که متاسفانه عمر هنری یک بازیگر کوتاه است و تا یک جایی میتواند با تلاشهای مداوم در مسیر هنری خود خلاقیت ایجاد کند.
از آن بهبعد مدام خود را تکرار میکند و در نتیجه دیگر نقشهای تکراری به او پیشنهاد میشود. چون در قالب یک نقش کلیشه شده و همه با همان قالب او را میشناسند.
من هم در دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰ دیدم باید یکسالونیم با یک نمایش تمرین کنم و در پایان هم ممکن است ممیزی شود و به هزاران دلیل به آن سالن ندهند. دیدم که روزها میگذرد و سنم روز به روز بیشتر میشود. دوست داشتم تا فرصت از دست نرفته فضایی برای دیده شدن پیدا کنم. برای هر بازیگری خیلی باشکوه است که سر در سینماها باشد، عکسش روی جلد نشریات باشد و آثار موفقی با کارگردانهای خوب داشته باشد.
و این بود که جادوی سینما شما را هم مسحور کرد…
سینمای ایران بعد از انقلاب به بچههای تئاتر احتیاج داشت، من هم با سینما، دوربین و تلویزیون غریبه نبودم و میتوانم بگویم بین بچههای تئاتر بیشتر از هرکسی آمادهبودم طرف سینما بیایم، چون قبل از انقلاب تجربه کار روبهروی دوربین و تلویزیون را داشتم، پس آمدم و کار کردم و کمکم سرم آنقدر شلوغ شد که به تئاتر کمتر فکر کردم.
دلتان برای چه چیز تئاتر بیشتر تنگ شده بود؟
من همیشه تئاتر را دوست داشتم و دارم. نمیخواهم شعار بدهم اما برخوردی را که بازیگران تئاتر قبل از اجرا باهم دارند، دوست دارم، آنها قبل از اجرا آرزو میکنند که اجرای خوبی داشته باشند و با صمیمیت خاصی با هم حرف میزنند. این صمیمیتها در سینما و تلویزیون خیلی کم پیدامیشود.
تقریبا میتوانم بگویم پشت دوربین این موضوع را نمیبینیم چون همه بازیگران یکدیگر را نمیبینند، میآیند نقش خود را بازی میکنند و میروند. تمرین کردن با هم، دیدن عکس العمل تماشاگر در کنار هم در هیچ جایی جز صحنه تئاتر وجود ندارد.
خلاصه آنکه در این مدت دوری از تئاتر دلم خیلی برایش تنگ شده بود، به همین دلیل وقتی دو پیشنهاد تلهتئاتر داشتم، آنها را پذیرفتم: «کالیگولا» و «استاد معمار» که کارهای خوبی هم شد.
گفتید جادوی سینما جذبتان کرد و از صحنه تئاتر رویپرده سینما رفتید. اما از نیمه اول دهه ۷۰ شما را بیشتر در تلویزیون دیده بودیم تا سینما. کمی هم درباره این موضوع توضیح دهید.
بعد از نیمه اول دهه ۷۰ دیدیم سینمای ما بیشتر بهسمت گیشه و فیلمهای دختر و پسری رفت! جوری شد که جایی برای ما نبود، یعنی کسی که «مسافران»، «جنگنفتکشها»، «در مسیر تندباد» و «کشتی آنجلیکا» را بازی میکند در سینمای دختر و پسری جایی ندارد. به همین دلیل به طرف تلویزیون کشیده شدم؛ تلویزیونی که من حق انتخاب دارم، به عنوان تهیه کننده میتوانم کار کنم، بهعنوان کارگردان میتوانم کار کنم.
این روزها هم کار در تلویزیون را به سینما ترجیحمیدهید.
بله، اولا حس خمودگی نمیکنم، حس بیکاری و… را ندارم؛ در هر صورت دارم کار میکنم و از همه مهمتر اینکه بیکار نیستم تا فراموش شوم و بیننده بیشتری هم خواهم داشت.
کار در سریال میلیاردر چطور بود؟
خیلی خوب بود. فقط مشکل بودجه داشت.
در سری دوم این سریال حضور ندارید؟
فکر نمیکنم باشم، تا الان صحبتش نبوده است؛ اصلا فکر نمیکنم سری دومی در کار باشد.
صحبت درباره تئاتر را ادامه دهیم. چه شد که بازی در «رویاهای رام نشده» را پذیرفتید؟
دخترم که مدیر تولید تئاتر «رویاهای رام نشده» بود، بازی در این نمایش را پیشنهاد کرد، نمایشنامه را خواندم و با ایوب آقاخانی صحبت کردم و نقش را پذیرفتم.
این کار چه جذابیتهایی برایتان داشت که آن را پذیرفتید؟
در ابتدا کمی محتاط بودم. چون وقتی شما با یک گروه تئاتری کار میکنید باید از همه نظر مطمئن باشید و بدانید حمایت میشوید؛ زیرا هر چقدر هم هنرپیشه آمادهای باشید باز وقتی میروید روی صحنه باید ترکیب گروه به گونهای باشد که همبازیهایت با تو راه بیایند. چون بازی روی صحنه تئاتر مثل بازی پینگپنگ است، خوشبختانه آقای بهرام ابراهیمی روی صحنه همبازی من است و همچنین کل گروه موجب اشتیاقم به کار شدند. البته خود نقش و همچنین نمایشنامه هم در این خصوص موثر بود.
کار کردن با یک کارگردان جوان چطور؟
درباره جوان بودن ایوب آقاخانی هم باید بگویم او نگاهش به تئاتر خط و ربط خاص خودش را دارد. جهانبینی و نگاهش نسبت به کارگردانی و تئاتر خاص خودش است و برایم جذاب است. همه این موارد باعثشد اشتیاقم روزبهروز بیشتر شود. من ۴۰ سال پیش در همین سالن نقش ممد ریزه نمایش «آسید کاظم» را بازی کردم. حالا این نقش دیلاق همان نقش است.
اما حالا دیگر چهل، چهلوپنج ساله است. دیگر لاتِ لمپن نیست، لاتِ جوانمرد است. عشق را میشناسد و درکی از مفهوم انسانیت دارد. این نقش و دیگر عوامل دست به دست هم داد تا بیایم تئاتر و در کنار این بچهها باشم. خیلی خوشحالم و از دخترم هم برای پیشنهاد این نقش تشکر میکنم.
فکر نمیکنید که از نامِ آشنایتان استفاده شده تا این نمایش قدری مطرح شود؟
نه! اگر چنین فکری بود لزومی نداشت نمایش اینجا اجرا بشود. میرفتیم ایرانشهر اجرا میکردیم. بیلبوردهای خیابانی داشتیم. ما سالن تئاتر میخواستیم که سالن سنگلج را دادند و در حد معقول هم تبلیغ کردیم. همان قدر که در آفیش و پلاکاردها اسم و عکس من هست، عکس بچههای دیگر هم هست.
خوشحالم که دارم در کنار سه نسل بازی میکنم؛ نسل بعد از من و نسل بعد از آنها. دختر من جوانترین نسلی است که در این نمایش است، بعد فریدون محرابی است که یک نسل بعد از ماست و این سه نسل دارند در کنار هم با یکدیگر کار میکنند.
در این سالها پیشنهادهای دیگری هم در تئاتر داشتید؟
بله، چند پیشنهاد داشتم. هادی مرزبان یکی، دو دفعه پیشنهاد کرد. واقعیتش نقشها را دوست نداشتم و به گروه اطمینان نداشتم؛ ولی در این نمایش، هم گروه را دوست دارم، هم نوشته و هم نقشم را.
حضور شما در این تئاتر بعد از ۲۲ سال را میتوان آشتی مجدد شما با تئاتر بدانیم؟
بله، انشاءالله، اگر این گروه من را بپذیرد، حتما با آنها کار میکنم. من رویم نشده و تا الان پیشنهاد نکردم، آقاخانی هم پیشنهاد نکرده، ولی نمایش بعدی را هم حتما انشاءالله در خدمت همدیگر هستیم.
حالا که دوباره به تئاتر بازگشتید، گذر این سالیان را بر تئاتر چگونه میبینید؟
مشکل تئاتر همان مشکلی است که در سینما و تلویزیون هم با آن روبهرو هستیم؛ ما نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس خوب کم داریم. چند نویسنده خوب هستند که خودشان مینویسند و خودشان کارگردانی میکنند. یکسری کارگردان هم هستند که کارگردانی میکنند ولی قلم ندارند و مجبورند کارهایی که اجرا شده دوباره روی صحنه ببرند یا اینکه نمایشنامههای خارجی را اجرا کنند.
با اجرای نمایشنامههای خارجی مخالف هستید؟
من نمیگویم کارهای خارجی بد است؛ نه! ولی چقدر خوب میشود ما بیشتر به فرهنگ خودمان، تئاترهای خودمان و به هنر نمایشی خودمان بپردازیم؛ هنر ایران خیلی غنی است، ما خیلی قصه داریم که قابلیتهای نمایشی دارند. بهتر است وزارت ارشاد امتیازی به این نویسندهها بدهد، حمایتی کند تا نمایشنامهنویسان بتوانند بیشتر بنویسند.
اگر ۵۰ نویسنده تئاتر داشته باشیم، ۴۰ نفر خودشان مینویسند، خودشان هم کار میکنند، هیچ ایرادی هم ندارد اما اصولا ما مصالح و ملزومات کم داریم. ما الان باید بیش از ۳۰،۴۰ سالن مثل سالن سنگلج در تهران داشته باشیم. پاریس ۴۰۰ سالن دارد. البته این آمار برای سال ۵۶ و ۵۷ خورشیدی است.
حتما حالا این عدد به ۸۰۰ رسیده است. ما ۴۰ سالن نداریم که هیچ، چهار تا هم نداریم! خیلی سالن ساخته شده، اما سالن تئاتر نیست. حتی سالن کنسرت موسیقی هم نیست. همین تئاترشهر که در آن تئاتر اجرا میشود برای یکسری برنامههای تلویزیونی، ساز و آواز و… ساخته شده است، اما سنگلج برای تئاتر ساخته شده بود. مثل سنگلج ما کجا را داریم؟ جایی را نداریم!
یکی دو سالن قدیمی بود که حالا نیست، از هنرمندان تئاتر حمایت لازم نمیشود و این خیلی بد است! مثال میزنم؛ وزارت ارشاد اگر ببیند چهرهای از سینما به تئاتر آمده شاید حمایت بیشتری از کار داشته باشد، تا زمانی که خود چهرههای تئاتر روی صحنه میروند. در صورتی که اهالی تئاتر صاحبان اصلی این هنر هستند و باید حمایت بیشتری شوند.
یعنی سینماییها نباید به تئاتر بیایند؟
اتفاقا خیلی خوب است هنرمندان تئاتر و سینما با هم کار کنند، چون تئاتر انسانها را تربیت میکند. هیچ ایرادی در آمدن سینماییها به تئاتر نیست؛ اینکه وزارت ارشاد آنها را تافته جدا بافته میبیند، بد است! وزارت ارشاد باید از هنرمندان تئاتر حمایت کند، امتیاز بیشتری به آنها بدهد و به فکر سالن باشد. دو، سه سالن حرفهای را که داریم، برای آدمهای حرفهای بگذارند و هرکسی که یکی، دو کار داشته، سالن اصلی تئاتر شهر نرود.
این امتیاز بیشتری که میگویید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید به اهالی تئاتر بدهد، شامل چیست؟
امتیاز بیشتر این است که دستمزدهایشان را بموقع بدهد و حمایتشان کند. اگر یک نمایش دو ماه تمرین دارد یا ممیزی میشود زیاد سخت نگیرد، ایراد نگیرد و هنرمندان تئاتر را ناامید نکند. اگر اثری بعد از آنکه ممیزی شد، بههرطریقی آمادگی اجرا داشت، نگوید حالا بماند تا شش ماه دیگر اجرا شود. برای هنرمند تئاتر یک نمایش در سال کم است.
یکی دیگر از مشکلاتمان قوانین مدوننشده و نانوشته است، مسئولان تئاتر خیلی شخصی با این هنر برخورد میکنند و میبینیم در دورههایی آدمهایی بودند و تئاتر خوب بوده است. بعد آنها رفتند و دیگران آمدند و تئاتر بد شده است؛ مثلا سالنها خوب نبوده و تماشاگر کار خوب نمیدیده است. فلان مدیر، ژانری را دوست داشته و فقط همان ژانر کار میشده است.
یک عده از بستگان و دوستان خودش میتوانستند کار کنند. یکسری مشکلات، اینگونه بوده و هست! مثلا فلان آقا میآید که تئاتری نیست، در سینما و تلویزیون بازی کرده، یک کار سینمایی هم کارگردانی کرده و حالا میخواهد تئاتر کارگردانی کند. سالن اصلی با همه امکانات و بودجه آنچنانی در اختیارش گذاشته میشود. خب این خیلی بد است.
اصلا این رفتار در قد و اندازه آن آدم نیست. البته خیلی از تئاتریها هم هستند که کار میکنند و به عنوان هنرمند میشناسیم. تئاتر تنها یک نمایش روی صحنه نیست که چند نفر روبهروی هم با یکدیگر حرف میزنند. نه این نیست! تئاتر ریشهیابی قومی دارد، ریشهیابی فرهنگی – تاریخی دارد. الان خیلی از صاحبنظران معتقدند اگر میخواهید ملتی را بشناسید، تئاترشان را ببینید. اگر قرار است قومیت و تاریخ ما را ملل دیگر بشناسند و نمایشنامههای خارجی اجرا شود که واقعا فاجعه است.
در نمایش رویاهای رامنشده، دخترتان هم در کنار نقشآفرینی میکند. پیشتر گفته بودید دوست ندارید دخترتان بازیگر سینما شود. آیا نظرتان تغییر کرده است یا بازیگری تئاتر داستان دیگری است؟
دورهای که دخترم آمادگی بازی پیدا کرد، دورهای بود که سینما به چالش افتاده بود، خود سینماگران درباره خانه خودشان بد میگفتند؛ درباره آدمهای خودشان بد میگفتند؛ جملاتی را به کار میبردند که در شأن بچههای سینما و تئاتر نبود. مطمئنا نمیگذارم دخترم به چنین شرایط و خانوادهای بیاید.
به همین دلیل تصمیم گرفتیم تئاتر کار کنیم، ولی اگر فیلمهای دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ ما به زاد و ولدش ادامه میداد، دلم میخواست دخترم در سینما بازی کند. ولی سینما دچار چالشی شد که هرکس به خودش اجازه میداد توهین کند.
میتوانید قدری مصداقی صحبت کنید؟ منظورتان دقیقا کدام چالشها و حرفهاست؟
اتقاقهایی که جلوی وزارت ارشاد افتاد، اتفاقهایی که برای خانه سینما بود، حرفهایی که آقای سلحشور گفت. چطور ممکن است من راضی بشوم دخترم وسط این نوع جملات کار کند؟!
اینها همه حواشی سینماست. میتوان درگیر این حرف و حدیثها نشد.
نه! خود سینمای ما هم اینچنین بود. آن حرفها را تائید نمیکنم، ولی خود سینمای ما اجازه میداد این حرفها زده شود. سینمای ما از آن ارج و قرب افتاده است. سینمای ما سینمای گیشه شده، تهیهکننده ندارد، سرمایهگذار دارد! تا قبل از دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰ در خیابان به شما نمیگفتند آقا میشود ما بیاییم در سینما بازی کنیم؟
برای اینکه این فرد دیده خیلیها از دم کوچه آمدند داخل سینما، الان هرکس به خودش اجازه میدهد به کار سینما بیاید. خدا را شکر سینما از بین رفت و اگر قرار است راه بیفتد باید با ریشهیابی درست باشد و با انگیزه درست راه بیفتد. آن موقع خود من هم حضور دارم. نهتنها دخترم، خودم هم راضی نشدم جلوی دوربین بروم. خود من ۱۱ سال است کار نکردهام.
چرا میگویید ۱۱ سال؟ «تقاطع» و «وقتی همه خوابیم» را در کارنامهتان به شمار نمیآورید؟
تقاطع را یک همکار و دوست واقعی از من خواهش کرده بود، همچنین قرار نبود در وقتی همه خوابیم بازی کنم. خودم میگویم: من بعد از سگکشی دیگر کار سینما نکردم!
پیشتر گفته بودید دوست دارید با مازیار میری، عبدالرضا کاهانی و مهدی کرمپور همکاری داشته باشید. آیا برای این سینمای به گفته خودتان مرده! استثنا قائل هستید؟
اگر سینمای مازیار میری با همان نگاه خودش باشد، نگاه درست باشد، بله من با او کار میکنم. ولی اگر قرار باشد سینمای مازیار میری همین سینمای رایج گیشهای شود که فکر نمیکنم خود مازیار به این کار تن بدهد من هم نمیپذیرم.
از خواستهتان برای دگرگونی سینما گفتید. گویا قرار است خانه سینما با پذیرش تغییراتی دوباره آغاز به کار کند. پیشنهاد شما برای بهبود کارکرد این خانه چیست؟
میگویند مجلس خانه ملت است؛ خانه سینما هم یکی از خانههای ملت است. مجلس هر چهار سال یکبار عوض میشود، ولی خانه سینما به هیچ عنوان عوضشدنی نیست. هنرمند را مردم انتخاب کردند. مردم این خانه را درست کردند. همانطور که مردم نمایندهشان را انتخاب میکنند، ولی چهار ساله! هنرمند واقعی عمری از طریق مردم انتخاب میشود، هنرمند ماندگار است ولی بسیاری از نمایندگان مجلس بعد از پایان دوران خدمت نامی هم از آنها نمیشنویم.
بهنظر من خانه سینما خیلی مهمتر از خانه ملت(مجلس) است. زیرا هنرمندانی در آن حضور دارند که ماندگارند؛ هنرمندانی که تاریخ و بخشی از فرهنگ و هویت این مملکت را شکل میدهند. اگر قرار باشد خانه سینمایی تشکیل شود و جایگاهش درست نباشد، قوانینش شخصی باشد، نگاه فردی باشد و به تاریخ و فرهنگ و هنرمند احترام نگذارد، بیفایده است.
شما با کارگردانان سرشناسی اغلب بیش از یکبار کار کردهاید(بزرگنیا، بیضایی و امینی). از تجربه همکاری با آنها بگویید.
یادم میآید زمانی یک خبرنگار استرالیایی از من پرسید: دوست داری با کدام کارگردان بزرگ ایران کار کنی؟ گفتم: با هیچکدام، گفت چون قبلا کار کردی؟ گفتم: نه! پرسید: دوست داری با کدام کارگردان بزرگ دنیا کار کنی؟ گفتم: با هیچکدام. گفت: پس بازیگری را دوست نداری؟ پاسخ دادم: بازیگری را دوست دارم.
من عاشق بازیگرم، ولی دوست دارم به عنوان بازیگر جایگاهی را برای خودم حفظ کنم که آنها دوست داشته باشند با من کار کنند. من نباید بیکار بنشینم، نباید انتخابم سرسری باشد.
باید تلاش کنم، باید نوآوری داشته باشم، هرکاری را که انجام میدهید باید با کار بعدی متفاوت باشد. اینگونه است که کارگردانها سراغ بازیگری میآیند و دوست دارند که با او کار کنند. وقتی کارگردانی دوست دارد با یک هنرپیشه کار کند بخصوص اگر کارگردان بزرگی باشد آن بازیگر تلاشش چند برابر میشود، انگیزه اش بیشتر میشود، وقتی میبینم بهرام بیضایی دوست دارد با من کار کند، خب من خیلی تلاش میکنم.
شما فیلم «قلبهای ناآرام» را کارگردانی کردهاید. آیا همچنان در فکر فیلمسازی هستید؟
بله، اگر خدا بخواهد، خیلی دوست دارم یکی دو فیلم سینمایی کار کنم و فعلا دارم با چند سرمایهگذار صحبت میکنم.
آرزو یا سخن پایانی؟
دغدغهام این است كه بتوانم تئاتر را ادامه دهم، بتوانم به سینما برگردم، بتوانم یكی دو كار خوب تلویزیونی انجام دهم، كار خوب تلویزیونی را خیلی دوست دارم چون طیف بیشتری از مردم اثر را میبینند و دوست دارند. امیدوارم در آینده سینما، تئاتر و تلویزیون خوبی داشته باشیم.
شناسه خبر:
۲۰۳۱۴۲
مجید مظفری از علت مخالفت با بازیگرشدن دخترش می گوید
نمیخواهم شعار بدهم اما برخوردی را که بازیگران تئاتر قبل از اجرا باهم دارند، دوست دارم، آنها قبل از اجرا آرزو میکنند که اجرای خوبی داشته باشند و با صمیمیت خاصی با هم حرف میزنند. این صمیمیتها در سینما و تلویزیون خیلی کم پیدامیشود.
۰