آن طور که وزیر امور خارجه آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با همتای فرانسوی اش گفته، " باراک اوباما " رسما اعلام کرده که آماده مذاکره با ایران در صورت موافقت رهبر این کشور بوده و به دنبال مذاکره دو جانبه با این کشور است.
جان کری با اذعان به اینکه ایران کشوری با تاریخی غنی و قابل توجه است، تصریح کرده است: من بار دیگر تاکید می کنم ایالات متحده آمریکا جدیت خود را در مذاکره با ایران همراه با رعایت احترام متقابل نشان داده است.(خبرگزاری مهر به نقل از فرانس۲۴)
درباره اظهارات جان کری، دو نکته بسیار مهم وجود دارد که مختصراً بدان اشاره می شود:
۱ - به جملات کری دقت کنید؛ آنجا که می گوید " اگر رهبر ایران موافق مذاکره باشد ".
تا پیش از این، آمریکایی ها، هنوز متوجه نشده بودند که در ایران، این رهبر انقلاب است که بر اساس قانون اساسی، اصول کلی سیاست خارجی را تعیین می کند.
در واقع مقامات آمریکایی، قیاس به نفس می کردند و گمان داشتند که در جمهوری اسلامی ایران، همانند ایالات متحده آمریکا، رئیس جمهور سیاست ساز است. حال آن که رئیس جمهور در ایران، صرفاً رئیس قوه مجریه است و در سیاست خارجی نیز ملزم به پیگیری سیاست های کلی نظام است و باید سیاست های ابلاغی رهبری را اجرا کند.
اینک آنها دریافته اند که در جمهوری اسلامی ایران، اولاً سیاست های کلی نظام و از جمله سیاست های کلی در روابط بین الملل توسط رهبری تعیین می شود و ثانیاً نوع رابطه با آمریکا نیز در زمره سیاست های کلی تعریف شده است و لذا طبق قانون اساسی، این مقام رهبری است که باید در این باره تصمیم سازی کند و بعد از آن، دولت و وزارت خارجه موظف اند در چارچوب سیاست ابلاغی، عمل کنند.
هم از این روست که آمریکایی های مشتاق مذاکره با یران، برغم این که محمود احمدی نژاد در سفر امسالش به نیویورک، چند بار از گفت و گو با آمریکا سخن گفت، واکنشی به این ابراز تمایل ها، آن هم در خاک آمریکا، نشان ندادند و احمدی نژاد، بی جواب از آمریکا برگشت!
این که بالأخره آمریکایی ها بعد از سه دهه، متوجه اصل موضوع شده اند، اتفاق خوبی است چه آن که بر این مبنا، نه وقت خود را تلف می کنند و نه انرژی طرف ایرانی را.
۲ - انتظار می رود این درک نخستین، مقدمه درک موضوع بعدی از سوی آمریکایی ها باشد.
جان کری می گوید: ایران کشوری با تاریخی غنی و قابل توجه است و ما با رعایت احترام متقابل خواستار مذاکره ایم.
این که ایران کشوری غنی و تاریخی است، امر مسلّمی است که گفتن یا نگفتنش توسط جان کری، فرقی در اصل موضوع نمی کند و ایرانی ها نیز نیازمند تعارفات دیپلماتیک تازه وزیر آمریکایی نیستند.
این تعارفات اولیه، هنگامی ارزشمند است که با ادعای ثانویه ذکر شده توسط کری همراه شود: " احترام متقابل ".
اما واقعیت جدی این است که نمی شود کشوری را با مکانیزم شورای امنیت تحریم کرد و سپس بدان حد نیز بسنده ننمود و برای نابودی آن، به تحریم های یکسویه پرداخت و درست در همان حال، ادعای احترام متقابل هم داشت.
نمی شود دور دنیا راه افتاد و برای هر که با ایران کوچکترین داد و ستدی دارد، خط و نشان کشید و حتی مانع معاملات خرد نیز شد و سپس از رفتار محترمانه با ایران سخن گفت.
نمی توان قاتلان ۱۲ هزار ایرانی که در قالب سازمان تروریستی مجاهدین خلق(منافقین) تشکل یافته اند را به رسمیت شناخت و با آنها رابطه حسنه داشت و در همان حال، به بازماندگان آن ۱۲ هزار نفر گفت که ما حسن نیت داریم.
نمی شود کشورهای عربی و غیرعربی منطقه را علیه ایران تحریک کرد و از برخی ادعاهای ضدایرانی شان مستقیم و غیرمستقیم حمایت کرد و ادعای احترام به کشور تاریخی ایران را داشت.
نمی توان دارایی های ایران را به مدت بیش از ۳۰ سال، بلوکه کرد و مدام به بهانه های مختلف، با احکام قضایی داخلی، از مصادره این اموال سخن گفت ولی به صاحبان همان اموال بلوکه شده گفت: ما به شما احترام می گذاریم.
تحریم ها و فشارهای آمریکا، و در همان حال دم زدن از مذاکره بر اساس احترام متقابل، مانند آن است که کسی بخواهد پای خود را بر گلوی دیگری بفشارد و در همان حالت بگوید: " بیا بر اساس احترام متقابل، در همین وضعیتی که هستیم، با هم گفت و گو کنیم! "
آیا هیچ انسان عاقلی که شاهد این صحنه باشد، احترام ادعایی را باور می کند؟
تردیدی نیست که حُسن روابط ایران و آمریکا، به سود دو ملت است اما مشکلی که در آمریکا وجود دارد این است که از یک سو، عقلای آمریکا، خواستار حل مشکلات فیمابین و از سرگیری روابط هستند و از سوی دیگر، لابی های ضد ایرانی، که عمدتاً عبری و بعضاً عربی اند، بر تصمیم سازی های کلان اثر منفی می گذارند. این می شود که از سوی واشنگتن، نوعاً دو نوع صدای متفاوت به تهران می رسد: «تمایل به گفت و گو» و «تهدید و فشار».
بدیهی است که عقلاً از جمع این دو، " حسن نیت و احترام متقابل " حاصل نمی شود و تا این " مقدمه " فراهم نشود، " نتیجه " اولیه ای به نام مذاکره ای و " غایت " ی به نام روابط متعارف شکل نمی گیرد.
البته بدیهی است که نمی توان انتظار داشت که طرفین به طور کامل، اهرم های فشار خود را از صفر کنند. این انتظار، با واقعیت های دیپلماسی مطابقت ندارد و اتفاقاً بخشی از قواعد بازی است. آنچه مهم و مطلوب است، این است که هر کدام از طرفین، به این " اعتماد عرفی " برسند که طرف مقابل، خواستار بهبود روابط است نه در پی استیلای یکجانبه.
حتی اگر متعصبانه هم به موضوع نگاه نکنیم، باز باید بگوییم که وظیفه آمریکایی ها در اعتماد سازی سنگین تر است زیرا در دوران معاصر، این آمریکا بوده که مدام به ایرانی ها اجحاف کرده است: از کودتا علیه دولت مرحوم مصدق و حمایت از صدام در جنگ ۸ ساله تا سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران و تحریم های بی سابقه علیه کشورمان.
در مقابل، آمریکایی ها فقط می توانند به گروگان گیری سفارت شان در تهران اشاره کنند که ۳۲ سال قبل با آزادی همه گروگان ها تمام شد و نیز به آتش کشیدن گاه و بیگاه پرچم آمریکا.
مقایسه اقدامات طرفین علیه همدیگر ، نشان می دهد که آمریکایی ها ، بیشتر علیه ایرانی ها بوده اند تا ایرانی ها علیه آمریکایی ها . از این رو ، باید به ایران حق داد که برای مذاکره با آمریکا از کاخ سفید بخواهد "نشانه" بدهد که حسن نیت دارد. این "نشانه" ، حتماً تعارف جان کری در خصوص متمدن و تاریخی بودن ایران نیست.
شناسه خبر:
۱۹۸۱۵۷
نکاتی درباره اعلام تمایل اوباما برای مذاکره با ایران
تردیدی نیست که حُسن روابط ایران و آمریکا، به سود دو ملت است اما مشکلی که در آمریکا وجود دارد این است که از یک سو، عقلای آمریکا، خواستار حل مشکلات فیمابین و از سرگیری روابط هستند و از سوی دیگر، لابی های ضد ایرانی، که عمدتاً عبری و بعضاً عربی اند، بر تصمیم سازی های کلان اثر منفی می گذارند. این می شود که از سوی واشنگتن، نوعاً دو نوع صدای متفاوت به تهران می رسد: «تمایل به گفت و گو» و «تهدید و فشار».
افکار -
۰