- حکیمی مردی را بر ساحل دریا اندوهگین دید که بر دنیا غم می خورد.
حکیم او را گفت: «بر دنیا غم مخور. اگر در نهایت توانگری در کشتی بودی و کشتی ات در دریا شکسته بود و در حال غرق شدن بود، آیا نهایت آرزوی تو این نبود که نجات یابی و همه ثروتت را از دست دهی؟»
گفت: بلی.
پس او را گفت: «اگر بر دنیا فرمانروایی داشتی و همه افراد پیرامونت قصد کشتن تو را داشتند، آیا آرزوی نجات یافتن از دست آنان نبود، حتی به بهای از دست رفتن هر آنچه داری؟»
گفت: بلی.
گفت: «اکنون گمان بر، تو همان توانگری و اینک همان پادشاه که ثروت و قدرتت را از دست داده ای ولی جانت را به سلامت حفظ کرده ای». مرد به سخن او آرام گرفت.
منبع: خانه خوبان، ش۴۳، ص۳۶.
شناسه خبر:
۱۹۷۶۷۷
راز شاد زیستن را بیاموزید
بر دنیا غم مخور. اگر در نهایت توانگری در کشتی بودی و کشتی ات در دریا شکسته بود و در حال غرق شدن بود، آیا نهایت آرزوی تو این نبود که نجات یابی و همه ثروتت را از دست دهی؟
افکار
۰