درباره آخرین ساخته مازیار میری نوشتن سخت است چه این که بدانیم او " سعادتآباد " را در کارنامه کاری خود دارد و چه اینکه تهیه کننده کار جدید او حوزه هنری است.
" حوض نقاشی " همانطور که انتظار میرفت با استقبال روبهرو شد و مخاطبی را در میانه راه از درب سینما بیرون نکرد. ترکیب منوچهر محمدی و حوزه هنری که تهیهکنندگی فیلم را برعهده داشتند حکایت از فیلمی احساسی را دارد مثل " طلا و مس " یا " بوسیدن روی ماه ".
برای دیدن چنین فیلمهایی باید خودت را آماده کنی تا طاقت بر دوش کشیدن یک بار غم را داشته باشی و البته جایی مناسب هم در سینما برای خودت دست و پا کنی تا برای گریههایت خجالتزده مردم نشوی!
" حوض نقاشی " از این قاعده مستثنی نیست. این فیلم که باید گفت بعد از ۵ روز از شروع جشنواره در رگهای خشکیده سینماها خون تازه به جریان انداخت و مخاطب را امیدی تازه بخشید هیچ بینندهای را ناراضی از سالن به بیرون هدایت نکرد، البته با وجود پایان خوشی که داشت باید گفت مهمترین برگ برنده این فیلم در برابر دیگر فیلمهایی که تا بهکنون در برج میلاد اکران شدهاند پایانبندی است، یک پایانبندی که البته خوش است.
بعد از کلی سوژههای تکراری که امسال در جشنواره شاهد آن بودیم و البته هیچکدام خوب از آب درنیامدهاند باید گفت " حوض نقاشی " هر چند یک کپیبرداری از " زمانی برای دوست داشتن " است اما حرف برای گفتن دارد.
" زمانی برای دوست داشتن " خانوادهای را به تصویر میکشد که در برابر دیگران از فرزند معلول خود خجالت میکشند و حالا در " حوض نقاشی " این تنها فرزند خانواده است که در برابر دیگران به خاطر داشتن پدر و مادری معلول خجالتزده است. آنهایی که فیلم اولی را دیده باشند با شروع دومی خیلی زود میتوانند فیلمنامه را حدس بزنند، در اصل باید گفت که مشت فیلمنامهنویس برای مخاطب باز است از همان ابتدا.
اما چرا " حوض نقاشی " به ورطه تکرار نیافتاده است؟ این فیلم فارغ از ساخت و تکنیک، موضوعی عاطفی را دستمایه خود قرار داده که مخاطب را درگیر میکند. مخاطب وسط یک واقعیت قرار میگیرد و از نزدیک آن را لمس میکند.
بازی عالی شهاب حسینی و البته نگار جواهریان(اگر اغراقهایی که اتفاق افتاده و بعضا بازی او آدم آهنیوار شده است را کنار بگذاریم و قبول کنیم که تمام تواناییهای خود را به کار گرفته است) در نقش زن و مرد معلولی که با فرزندشان دچار تضادهایی میشوند یکی از مهمترین دلایل حبس نفسها در سینه سینماست به گونهای که به راحتی میتوان گفت با اکران این فیلم در روزهای یخ جشنواره کودتایی شکل گرفت.
پسر بچه داستان به خاطر معلولیت پدر و مادرش خجالت میکشد و البته او قدرت درک مسائل را ندارد. یکی از نقاط ضعف داستان همینجاست اینکه پسر بچه بدون ادراک مسائل زندگی نشان داده شده ولی عواطف بشری و روابط بین پسر بچه با مادر و پدرش نادیده گرفته شده است.
به عنوان مثال مخاطب بعد از دقایقی متوجه خجالتزدگی پسر خانواده از معلولیت پدر و مادرش میشود اما آنقدر نویسنده و کارگردان روی این موضوع پافشاری میکنند تا جاییکه که پسر بچه قصه تمام حرفش را میزند و به پدر و مادر معلولش میگوید: شما هر دوتاتون دیوونهاید!!
این را مخاطب تا قبل از این هم درک کرده بود که پسر میداند پدر و مادرش معلول هستند، پسر میداند که دیگران و بچههای مدرسه ممکن است با دیدن پدر و مادرش، او را مسخره کنند اما مخاطب هرگز انتظار ندارد که ته ماجرا گفته شود و این بیهنری است که همه حرف را بگوییم و البته غیرواقع و بیمنطق. اگر عوامل فیلم قدری فضای منطقی را بر احساسی فیلم غالب میکردند میشد گفت " حوض نقاشی " سبک فیلمسازی جدیدی را باب کرده است.
"حوض نقاشی" موفق است چون احساسات مخاطب را برمیانگیزد، او را به گریه میاندازد و راضی از سینما به بیرون هدایت میکند.
شناسه خبر:
۱۹۰۴۴۳
" حوض نقاشی " یا " زمانی برای دوست داشتن "؟ / درباره کودتای یک فیلم در روز پنجم
بعد از کلی سوژههای تکراری که امسال در جشنواره شاهد آن بودیم و البته هیچکدام خوب از آب درنیامدهاند باید گفت " حوض نقاشی " هر چند یک کپیبرداری از " زمانی برای دوست داشتن " است اما حرف برای گفتن دارد.
افکار گروه فرهنگ و هنر / میثم تولایی:
۰