۷۰ سال عقب‌ماندگی کشتی ایران از زبان منصور برزگر

به گزارش افکارنیوزبه نقل از فارس، ‌ شاگرد آهنگری که در آخرین مبارزه‌اش در المپیک ۱۹۷۶ مونترال، ‌ مقابل جیشیرو داته‌ی ژاپنی، شگفتی‌ساز وزن ۷۴ کیلو، مغلوب شد تا امروز برخلاف این همه افتخار، عکسش در بین طلایی‌های تاریخ المپیک ایران قرار نگیرد، این روزها با کوله‌باری از تجربه و خاطره، همچنان دلبسته رشته‌ای است که نیم قرن از عمرش را در آن سپری کرده است.

می‌توان او را نماد کشتی نامید، خودش که تا مدت‌ها می‌گفت «المپیک به المپیک یاد او می‌افتند». بعد از سپری کردن دوره قهرمانی، بلافاصله جامه مربیگری بر تن کرد و در میدان‌های بسیار، هدایت گوش‌شکسته‌ها را به عهده داشت.

کارنامه ورزشی‌اش سرشار از اتفاقات بسیار است، از عصبانی شدن‌‌هایش به خاطر کشتی گرفته تا مصاحبه‌هایی که برخی شاگردان علیه‌اش داشته‌اند.

هر چه باشد منصور برزگر، بزرگ کشتی است.

مرد سرد و گرم چشیده این رشته سنگین که روزهای سخت بسیاری را در ورزش حرفه‌ای تجربه کرده، بیشتر از هر کس دیگری تاکید دارد که روانشناس می‌تواند بار سنگینی را از دوش قهرمانان بردارد.

مصاحبه «منصورخان» کشتی ایران در زیر می‌خوانید:

* با توجه به حضور طولانی‌مدت‌تان در کشتی، جایگاه روانشناسی را در ورزش ایران چطور می‌بینید؟ یعنی اصلا این مقوله جایگاهی در ورزش ما داشته؟

یک روزی دکتر قدیمی کنفرانسی بین‌المللی در دانشگاه آزاد برگزار کرد که اثرات روانشناسی را در ورزش مورد بررسی قرار دهد. از من هم خواست که در این مورد صحبت کنم. پیش از من نفراتی از روسیه، ژاپن و آلمان در این مورد حرف زدند و بعد زمانی که بالای سن رفتم گفتم من روانشناسی ورزشی را به صورت تجربی می‌دانم، وقتی این خارجی‌ها از ۶۰،۷۰ سال پیش این کار را به صورت علمی در ورزش آغاز کرده‌اند و در موردش برای ما در یک کنفرانس صحبت می‌کنند، یعنی اینکه ما همین‌جا، ‌ ۷۰ سال از آنها عقبیم. ما یک چیزهایی خوانده‌ایم ولی به صورت علمی جایگاه روانشناسی در ورزش حرفه‌ای را نمی‌دانیم. بعد هم خطاب به ورزشکاران گفتم که این کَرم خودتان است و باید همت کنید این ۷۰ سال عقب ماندگی را جبران کنید.

* مربیان چه نقشی دارند؟ آنها چقدر می‌توانند بر روحیه شاگردان‌شان تاثیر داشته باشند؟

متاسفانه ما همه‌ چیزمان فقط حرف است، در حرف خیلی کارها می‌کنیم ولی عمل‌گرا نیستیم. در ورزش همان‌طوری که تمرین و بدنسازی و فیزیوتراپی و تغذیه موثر است، روح و روان ورزشکار و بحثروانشناسی هم یک اصل است. اگر یک مربی نتواند روح و روان شاگردش را جمع کند، صفر می‌شود. متاسفانه اینجا می‌گویند همه این کارها را باید مربی انجام دهد، درست مثل زمانی که یک ارتوپد همه قسمت‌های بدن را جراحی می‌کرد، در حالیکه امروز علم پزشکی خیلی تفکیک شده و هر پزشکی یک بخش از بدن را مورد مطالعه و درمان قرار می‌دهد. ما هنوز این مورد را در ورزش‌مان پیاده نکرده‌ایم. من این حرف را در خصوص کشتی که خودم اهلش هستم، می‌گویم، در این رشته پول کم است، یا اصلا نیست، به خاطر همین وقتی کسی واردش می‌شود باید عاشق باشد که بماند. خصوصا دوره ما که اصلا در کشتی پول نبود، امروز وضعیت کمی بهتر شده است.

* خیلی‌ از کشتی‌گیران معتقدند برزگر، یک مربی روانشناس در کشتی است. چه وجه تمایزی با دیگران دارید که این‌طور می‌گویند؟

من نیم قرن است که در کشتی هستم، وقتی بچه‌ها می‌باختند روحیات‌شان را می‌شناختم و می‌دانستم چه باید بگویم. چهار واحد روانشناسی در دانشگاه خوانده‌ام اما بیشتر اطلاعاتم تجربی است. بگذارید چیزی برای‌تان تعریف کنم که شاید جالب باشد. کشتی‌گیری داشتم که روز قبل از مسابقه خیلی استرس داشت، آنقدر ترسیده بود که نمی‌توانست قدم از قدم بردارد. دکتری کنار تیم بود که به او گفتم چند دقیقه بعد از من، سمت او برو و بگو قرص ضد ترس دارم و به جایش چند ویتامین به او بده، دکتر همین کار را کرد و بعد از چند دقیقه دوباره سمتش رفتم و شروع کردم به تلقین کردن این نکات به او، که «چقدر بهتر شده‌ای، تو حتما دوپینگ کرده‌ای، ‌ رنگ صورتت عوض شده، چه خورده‌ای؟» او هم می‌خندید و انگار تازه خون درون رگ‌هایش به جریان افتاده و واقعا رنگ صورتش عوض شد. بعد از ۱۰ دقیقه رفت و تمرین کرد، چند تا از کشتی‌گیران از جمله علیرضا حیدری هم در جریان این اتفاق هستند، ‌ فردایش در کشتی اول با آژان‌کشی برد، ‌ اما در مبارزه‌های بعدی‌اش دیگر نمی‌شد ترمز او را کشید و قدرتمندانه پیروز شد.

* خود حیدری هم می‌گفت به خاطر حرف‌های شما مدال برنز المپیک آتن را گرفت.

وقتی او را مقابل کشتی‌گیر ازبک بازوندند، من و دبیر افتادیم به جانش، آنقدر حرف زدیم که بی‌خیال مدال برنز نشود. او را ساختیم برای مبارزه با کشتی‌گیر آمریکا که بالاخره او را هم برد و مدال برنز گرفت. یا همین علی دبیر در المپیک، گریه می‌کرد و خسته بود، رنگرز را بردم و باهاش تمرین کرد و بعد از چند دقیقه سر حال آمد و وقتی رفت روی تشک، همه حریفانش را شکست داد و قهرمان المپیک شد. مدال طلا مال او شد اما وظیفه من بود که این کارها را انجام دهم و از نظر روحی هم با بچه‌ها کار کنم. اگر کسی همراه ما باشد که غیر از کارهای پزشکی، در بحثروانشناسی کمک‌مان کند، خوب است.

* در مقاطعی که با تیم‌های ملی کار می‌کردید، کسی به اسم روانشناس به اردوها آمد؟

خیلی‌ها آمدند، اما برای خود کشتی نیامده بودند، بیشتر می‌خواستند خودشان را مطرح کنند. چون هنوز روانشناسی خیلی در کشور ما جا نیفتاده است، هنوز هم این تصور بین عامه مردم وجود دارد که دیوانه‌ها نزد روانشناس می‌روند. البته در بحثاعتمادسازی، این مورد خیلی تاثیر دارد که روانشناس خودش مشکل نداشته باشد.

روانشناس و روانکاو هم باید وقتی به ورزش می‌آیند، عاشق کارشان باشند و این‌طور نباشد که فقط برای مطرح کردن خودشان بیایند. روانشناس هم وقتی عاشق کارش باشد، بچه‌ها به آنها اعتماد می‌کنند.



* از بین کشتی‌گیرانی که با آنها کار کرده‌اید، کسی هست که بخواهید اسمش را ببرید که اگر روانشناس کنارش بود، تعداد مدال‌هایش بیشتر می‌شد؟

من فریدون قنبری را نام می‌برم که اسمش این بیت شعر را به یادم می‌آورد «درس معلم اگر بود زمزمه‌‌ی محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را» … شک ندارم اگر روانشناس در کنار تیم‌های‌مان بود، حتما چهار یا پنج مدال جهانی داشت. اگر کسی بود که این حالت سرکشی او را کنترل می‌کرد، حتما خیلی موفق می‌شد، اما کسی نتوانست درکش کند و روحیات او را بفهمد.



* غیر از قنبری هم مهره سوخته دیگری در کشتی به یاد دارید که از این موضوع لطمه خورده باشد؟

همین مهدی حاجی‌زاده، بعد از قهرمانی جهان، به جای اینکه بیشتر از قبل جذب تمرین و مسابقه شود، ‌ به سمتی رفت که از یک قهرمان انتظار نمی‌رود. او امروز باید حداقل ۶ یا ۷ مدال داشت، ‌ افسوس که این اتفاق در موردش نیفتاد. این جوان مقصر نیست، ‌ این ما هستیم که مقصریم، همیشه از نبودن برنامه و مدیریت لطمه خورده‌ایم. فقط می‌خواهیم از جوی آب، شاه‌ماهی‌ای صید کنیم و مدالی بگیریم و بعد دوباره در این جوی رهایش کنیم، تنها و بی‌حامی. بعد از مدال‌، حمایت‌شان نمی‌کنیم. عباس حاج‌کناری هم یکی از همین قهرمانانی است که سوخت و حیف شد.

* این‌ها همه مربوط به دوره مربیگری‌تان بود، در دوره قهرمانی‌ چطور؟ امروز که گذشته را مرور می‌کنید نمی‌گویید مثلا اگر روحیه بهتری داشتید یا کسی بود که از نظر روحی کمک‌تان می‌کرد، در فلان مسابقه بهتر کار می‌کردید؟

اتفاقا همیشه المپیک مونترال را می‌گویم و به آن فکر می‌کنم. اگر خودم مربی آن مقطع بودم، فکر می‌کنم منصور برزگر مدال طلای المپیک را می‌گرفت.

* منصور برزگر آن روزها چه حرفی احتیاج داشت که بشنود؟

حرفی که این بی‌تفاوتی در مورد کشتی نهایی را از من دور کند. آن روز من مدال طلایم را قطعی می‌دانستم و به جای کشتی، به اتفاقات بعد از طلا فکر می‌کردم که کجا می‌روم و چه خواهم کرد. کسی نبود به من بگوید هنوز کارت تمام نشده و مدال طلا نگرفته‌ای. شاید اگر خودم مربی بودم، مبارزه‌ام با آن کشتی‌گیر ژاپنی فرق می‌کرد.

* به عنوان یک مربی هم گاهی احساس می‌کنید به روانشناس احتیاج دارید؟

همه انسانها به یک مکمل احتیاج دارند چون هیچ کسی کامل نیست، انسان کامل نداریم. حتی اولیاءالله هم به خدا پناه میبرند و با خداست که کامل میشوند. من که دیگر یک انسان معمولیام و همیشه به کمک احتیاج دارم.