بهنام تشکر نمی‌خواست خنده‌دار باشد!
افکارنیوز

: بهنام تشکر بازیگر نقش ناصر در سریال دزد و پلیس درخصوص پیچیدگی های این نقش و محدودیت های به تصویر کشیدن پلیس در کارهای کمدی به هفت صبح توضیحات جالبی می دهد.

محراب قاسم خانی در گفت و گویی که قبل از پخش سریال با او انجام دادیم گفته بود که با توجه به عقبه ای که نقش دکتر نیما افشار در سریال ساختمان پزشکان داشت ابتدا شک داشتیم نقش ناصر در دزد و پلیس که ۱۸۰ درجه با آن نقش فاصله دارد را به بهنام تشکر بدهیم ولی نتیجه این ریسک بسیار خوب از کار درآمد. آیا وقتی این پیشنهاد به شما شد این ترس و شک برای شما به عنوان بازیگر هم وجود داشت؟

- محراب لطف دارد ولی این ترس همیشه در انتخاب هایی که ممکن است بهتر یا بدتر آن انتخاب هم باشد وجود دارد، در بازیگری هم به همین گونه است و به نظرم این ترس و شک همیشه خوب است. البته من با توجه به اینکه همیشه در تئاتر در نقش های جدی بازی کرده ام برخلاف زمان انتخاب شدن برای بازی در نقش نیما افشار، زمانی که شخصیت ناصر به من پیشنهاد شد نه تنها خیلی برایم ترسی به همراه نداشت بلکه با توجه به اطمینانی که به نتیجه کار داشتم برایم جذابتر هم بود.

علت این اطمینانی که پیدا کرده بودید چه بود؟

- یک دلیل شخصی و یک دلیل کاری. دلیل شخصی ام همانگونه که گفتم عقبه کارهای جدی ام در تئاتر بود و فکر می کنم جدی بازی کردن این مدلی را تقریبا بلدم. اطمینان کاری ام هم مستقیما به متن محراب قاسمخانی برمی گشت. خب این شناخت بین من و محراب قاسم خانی به وجودآمده که وقتی چیزی می نویسد دقیقا می دانم منظورش چیست و قرار است چگونه اجرا شود. البته بازی در این شخصیت از یک نظر بسیار سخت بود. من باید نقش سه آدم مختلف را بازی می کردم. شخصی که فراموشی گرفته و هیچ چیزی در مغزش وجود ندارد، آدمی که به شدت شرور و خلافکار است و در نهایت پلیسی که باید آدم معقولی هم باشد. رابطه و چرخش من بین این سه نقش باید به گونه ای می بود که مخاطب ناصر یا همان امیر را در هر سه قالب باور کند.

شما در این کار نقطه مقابل یک تیپ کمدی صرف به نام داوود با بازی هومن برق نورد قرار دارید. برای شما این ترس وجود نداشت که با توجه به نظریه معروف «مردم بیشتر کمدی دوست دارند» نقش شما با اینکه شخصیت اصلی ماجراست ولی در حاشیه بازی برق نورد قرار بگیرد؟

- سوال خیلی خوبی بود. همه چیز در این سریال از اول مشخص بود. اتفاقا من به شدت از این قضیه که اصلا قرار نیست آدم کمدی ماجرا باشم استقبال کردم. حتی یک جاهایی سعی می کردم به برق نورد برای پررنگ تر شدن کمدی اش ایده و پیشنهاد دهم. از آن طرف برق نورد هم به من پیشنهادهایی می داد. ما در اصل همدیگر را تکمیل می کردیم. ما سعی کردیم در سکانس های مختلف اندازه بازی ها رعایت شود، چه جدی و چه طنز. خیلی از بازیگران کمدی ما این «اندازه داشتن» را رعایت نمی کنند و هر کاری می کنند تا شاید بتوانند از مخاطب خنده بگیرند. از طرفی ما به هم اعتماد کامل داشتیم و به همین دلیل همه اتفاقات را به دور از نگاه شخصی حساب شده جلو می بردیم.

این حرف شما در تناقض یکی از مهمترین خصوصیات بازیگر و بازیگری به خصوص در ایران است. خصوصیتی که نامش را نیاز به دیده شدن می گذاریم. یعنی طبیعی است که بازیگر بخواهد کارش بیشتر دیده شود و مردم بیشتر نقش او را دوست داشته باشند و شما با علم به اینکه هر چقدر دز کمدی برق نورد بیشتر شود احتمالا مردم کاراکتر او را بیشتر دوست خواهند داشت و شما به حاشیه تر خواهید رفت به او کمک هم می کردید؟

- به نظرم اسم این خصوصیت جاه طلبی است. این خصوصیت خیلی جاها اصلا برای یک بازیگر خوب نیست. ما در این کار به تنها چیزی که فکر می کردیم خروجی نهایی سکانس بود نه به خودمان. اصلا به این فکر نمی کردیم که مثلا کاری کنیم که کلوزآپ های مان بیشتر شود یا دیالوگ های بیشتری داشته باشیم کاری که خیلی از بازیگران می کنند. به نظرم هر سه نفر بازیگر اصلی کار دیده شدند. وقتی کار دیده می شود یعنی همه عواملش دیده می شوند. اصلا اینگونه بگویم دزد و پلیس قرار است روی شخصیت داود زومشود ولی از یکطرف هم با من همراه است. اگر دقت کنید وقتی سکانس شروع می شود تماشاگر با داود است، بعد به دنبال این می گردد که ناصر چه شد. ناصر داود را به جاهای مختلف می کشاند، ناصر داود را مدیریت می کند، فقط لازم نیست خیلی تابلو این کار انجام شود، کافی است تماشاگر به این قضیه فکر کند. خب در ساختمان پزشکان هومن در کنار من بود و من دیده شدم و این بار برعکس آن سریال است. حتی در بسیار ناصر در مقابل داود دیالوگ نمی گوید و فقط ری اکشن نشان می دهد تا کمدی داود تکمیل تر شود.

دزد و پلیس یک کار کمدی است که با توجه به برخی شخصیت ها رگه هایی از فانتزی بودن هم دارد ولی ما در سکانس هایی مثل زمانی که در دفتر سرهنگ می فهمید که سروان پلیسی به نام امیر فرازمند هستید نقش شما به رئال بودن خیلی نزدیک می شود. یعنی ما می توانیم شخصیتی مثل ناصر یا امیر فرازمند را در جامعه پیدا کنیم، در حالی که شخصیت داود اینگونه نیست. از ابتدا قرار بود ناصر اینقدر به یک آدم رئال نزدیک شود؟

- اولا ما از لحاظ نویسندگی دچار مشکلات و محدودیت های فراوانی هستیم. مثلا اول قرار بود مادر و پدر و خواهر داود همگی دزد باشند ولی گفتند پدر نمی تواند دزد باشد، کاری با شخصیت مادر کردند که محراب قاسم خانی ترجیح داد به کل آن را حذف کند. دوم اینکه ناصر یک پلیس است و تماشاگر هم در قسمت ۱۸ یا ۱۹ این موضوع را می فهمد، خب یک پلیس تا چه اندازه می تواند شخصیت کمیکی داشته باشد؟ اصلا می تواند؟ داستان از ابتدا قرار بود پایانی جدی داشته باشد و من باید روندی را انتخاب می کردم که با توجه به همه محدودیت ها و همچنین در نظر گرفتن پایان بندی سریال یک شخصیت یکدست به مخاطب ارائه کنم. ناصر حتی زمانی که فراموشی گرفته است باید گنگ باشد نه احمق در حالی که در یک مجموعه دیگری که بازی کردم وقتی فراموشی گرفتم تبدیل به یک آدم احمق شدم. در فیلمنامه دزد و پلیس این مسائل کاملا مشخص بود و من هم با محدودیت ها کاملا آشنا بودم، به همین دلیل مسیر فعلی را برای نشان دادن شخصیت ناصر به مخاطب انتخاب کردم. مسیری که در نهایت موجب باورپذیر شدن ناصر در ذهن مخاطب شود. البته قبول دارم یک جاهایی می توانست وجه کمیکش بیشتر هم باشد ولی شخصا در مشورت با نویسنده و کارگردان ترجیح دادم این اتفاق رخ ندهد.

یکی از مهمترین مسائلی که در جذاب شدن یک فیلم یا یک سریال و نشان دادن درونیات و مختصات شخصیتی هر نقش تاثیر زیادی دارد بحثفیلمبرداری است. شما به عنوان بازیگر فکر می کنید یک تصویربردار در چنین سریالی چقدر با قاب بندی و طرز تصویربرداری درست می تواند به بازیگر و نقشی که بازی می کند کمک کند؟

- ۱۰۰ درصد تاثیرگذار است. بازی شما وقتی مقابل یک دوربین هستید یا جلوی دو دوربین قرار می گیرید با هم بسیار متفاوت است. وقتی دوربین روی پایه است یا روی دست است باز هم بازی شما متفاوت دیده می شود، حتی مدل های متفاوت دوربین هم می تواند روی بازی شما تاثیرگذار باشد. امیر معقولی در این سریال گاهی با زاویه دوربین و استفاده از لنزهای مختلفش به من بازی می داد. معقولی در صحنه مهندسی می کند، پیشنهاد اندازه قاب و پلان به کارگردان می دهد، حتی آقاخانی و معقولی آنقدر با هم هماهنگ بودند که خیلی جاها نیاز نبود چگونگی گرفتن پلان را به هم توضیح دهند. یک جاهایی معقولی آنقدر با دوربینش به من ننزدیک بود که نفسش را حس می کردم و برایم جالب بود که او می فهمد چگونه در یک پلان حرف بزند تا حس بازیگر خراب نشود و مهمتر از همه اینکه حس بازیگر و حس پلان را درک می کند. هر فیلمبرداری که این نکات را بفهمد مطمئنا می تواند قاب هایی بگیرد که دقیقا آنچه احساس بازیگر است به مخاطب منتقل و بازی بازیگر درست دیده شود.

برادران قاسم خانی در این چند سال به اندازه ای در نوشتن کار کمدی موفق ظاهر شده اند که تقریبا مردم می دانند اگر پشت فیلم یا سریالی متن آنها باشد حتما خنده دار و جذاب خواهد بود. این مسئله باعثشده این تصور به وجود آید که خب کارگردان ها با توجه به متن های این دو نفر کار سخت و پیچیده ای برای جذاب کردن اثر ندارند و تقریبا سهم عمده موفقیت هر کاری متعلق به قاسم خانی ها است. در مورد دزد و پلیس و کارگردانی سعید آقاخانی هم این تصور حقیقت دارد؟

- من فکر می کنم در انشای کمدی برادران قاسم خانی خیلی خاص و ویژه هستند. خیلی از بازیگران به شرط بازیگر بودن کافی است آنچه در متن آنها نوشته شده را درست اجرا کنند، چیزی شبیه متن های نیل سایمون در تئاتر. فقط یکسری ریزه کاری ها می ماند که برمی گردد به هنر و استعداد بازیگر ولی سعید آقاخانی در یکسری ریزه کاری ها خیلی کمک کرد. ریزه کای هایی که شاید کارگردانان دیگر به آن توجهی نکنند. مثلا آقاخانی در قضیه کمدی نکردن شخصیت ناصر موافق من بود و حتی چند بار هم در خصوص ری اکشن های مختلف من نکات جالبی می گفت. اصولا حضور سعید آقاخانی در یک کار خوب است چون اولا نمی گذارد آب تو دل بازیگرانش تکان بخورد و دوم اینکه در هدایت بازیگر برای اجرای درست یار و همراه خیلی خوبی است چون کاملا با دلیل و منطق با بازیگر حرف می زند.

نیما افشار و ناصر با همه تفاوت هایی که دارند به جز بعضی موارد خاص یک ویژگی مشترک هم دارند و آن اینکه شخصیتی آرامتر نسبت به آدم های اطرافشان دارند. انگار خیلی معقول ترند. این مدل از بازی که رگه های کمدی هم در آن وجود دارد انتخاب و سلیقه خودتان هم هست؟ یعنی اگر مثلا در فیلم یا سریالی شخصیتی به پر جنب و جوشی و لمپنی داود به شما پیشنهاد شود قبول می کنید؟

- فکر می کنم نقش هایی مثل داود به جنس بازی من نمی خورد. هم سلیقه، هم روحیه و همه توانایی در جنس بازیگری یک بازیگر تاثیر زیادی دارد. البته بستگی دارد لمپنی که شما می گویید جنس لمپنی اش چه باشد. شاید اگر نقشی درست مشابه نقش هومن برق نورد در دزد و پلیس به من پیشنهاد شود نتوانم آن را بازی کنم. در زمان ساخت سریال هم چند باری به این مسئله فکر کردم. من بیشتر دوست دارم جدی بودن در نقش هایم پررنگی بیشتری داشته باشد، یعنی دوست دارم نقش های جدی را در کمدی بازی کنم.

فکر می کنید چرا مخاطب حاضر به شکسته شدن شمایل یک بازیگر کمدی نیست؟ بحثبیشتر دوست داشتن کمدی توسط مخاطب به کنار ولی وقتی شما در یک کار کمدی بازی می کنید و چهره می شوید مخاطب دوست ندارد شما را در نقش های جدی ببیند حتی بهترین نقش های جدی را هم که بازی کنید جز در موارد استثنا مخاطب شما را پس می زند که این باعثمی شود بازیگر کار سختی برای نگه داشتن مخاطبینش داشته باشد.

- این مسئله خیلی من را اذیت نمی کند چون یک بازیگرم وبه هر حال دوست دارم در نقش های مختلف تا جایی که امکانش هست و فرصتش به من داده می شود بازی کنم ولی واقعا مردم کمدی را بیشتر دوست دارند. واقعا دوست دارند. بیشتر اوقات کمدی ببینند و بخندند و خیلی دوست ندارند سریال های غصه دار تماشا کنند.

خب خیلی سریال های سوزناک وغصه دار هم بوده که مردم آنها را دیده اند، خوششان آمده و حتی بازیگرانش را هم به شدت دوست داشته اند و آنها می توانند در کارهای کمدی خوب هم بازی کنند ولی زمانی که مخاطب بازیگر را با کار کمدی بشناسد سختگیری بیشتری درخصوص او انجام می دهد.

- به نظرم به علت وصعت زیاد و حجم بازی بازیگران کمدی در تلویزیون است. ساختمان پزشان نزدیک ۶۰ قسمت بود که اگر تکرار سریال را هم حساب کنیم می شود ۱۲۰ قسمت، این یعنی تقریبا ۱۲۰ ساعت. در طول شبانه روز هم می توانید این آدم ها را در بهترین باکس های تلویزیون دو بار ببینید. خب بعد از یک مدت به این بازیگر عادت می کنید. حالا حساب کنید آن بازیگر خوب هم بازی کند و مردم دوستش داشته باشند. این باعثمی شود که اگر بازیگر را در خیابان ببینید او را با نام همان نقش معروفش صدا کنید حتی اگر نقش های بسیار زیادی از آن بازیگر در ذهن تان وجود داشته باشد. الان دزد و پلیس ۲۶ قسمت است، شاید اگر ۹۰ قسمت می شد مردم به راحتی نیما افشار را فراموش می کردند و شمایل ناصر در ذهن شان نقش می بست.

ولی خیلی از بازیگرانی که بسیار هم محبوب بوده اند به علت همین حضورشان در سریال های طولانی و ۹۰ قسمتی از چشم مردم افتاده اند.

- به خاطر اینکه در نقشی که بازی می کردند شورش را درآورده اند چون اندازه های بازیگری را رعایت نمی کنند والا در خارج شما می بینید یک سریال کمدی سال ها با یکسری بازیگر ثابت روی آنتن می رود ولی نه تنها از محبوبیتش کاسته نمی شود بلکه هواداران بیشتری هم پیدا می کند، قطعا نویسندگی، کارگردانی و تصویربرداری در موفقیت آنها موثر است ولی سهم عمده مربوط به درست بازی کردن بازیگرانش است. می دانند چقدر و کجا جک بگویند، بذله گویی کنند و طنازی به خرج دهند ولی اگر آن اندازه رعایت نشود خیلی سریع مردم دل زده می شوند و بازیگر محبوب گذشته شان را پس می زنند.

شما در سریال ساخت ایران که برای شبکه نمایش خانگی ساخته شد هم حضور داشتید. سریالی که با توجه به حضور ستاره هایی چون محمدرضا گلزار و امین حیایی و پشت دوربین بودن محمد حسین لطیفی به نظر می رسید با استقبال خوبی مواجه شود. فکر می کنید چرا این اتفاق نیفتاد؟

- لطفا خیلی درشت این جمله را بنویسید که من در مورد ساخت ایران و اتفاقاتش حتی یک کلمه هم حرف نمی زنم.

در نهایت تجربه بازی در نقش ناصر یک سال پس از موفقیت نیما افشار در ساختمان پزشکان برای خودتان چگونه بود؟

- ناصر در همین حدی که دیدید به نظرم نقش جذابی بود، ضمن اینکه تکلیف نیما افشار در ساختمان پزشکان از همان دو، سه قسمت اول مشخص بود و من و مخاطب هر دو می دانستیم که چه مختصات و ویژگی هایی دارد و باقی ماجرا اتفاقات حاشیه ای پیرامون زندگی و کارش بود. ما آنجا داستان واحد نداشتیم و کار اپیزودیک بود ولی در دزد و پلیس ما یک داستان واحد را روایت می کردیم که در کنارش خرده داستان هایی هم قرار داشت که داستان اصلی را جلو ببرد. در دزد و پلیس تغییر شخصیت داشتیم و تماشاگر را به شدت سورپرایز کردیم که به نظرم این نقطه قوت بسیار خوبی برای سریال و تجربه بسیار خوبی برای خودم به عنوان بازیگر بود.