این وقت سال همیشه دوست داریم کسی تعریف کند برادری امان‌نامه پس می‌فرستد
افکارنیوز _ گروه مذهبی:

ما هر سال یک روایت را انتخاب می‌کنیم چون به آن نیاز داریم. به حماسه و شکوهی که اتفاق افتاده باشد محتاجیم. ما همیشه در این وقت سال به مرور روایت باور پذیر ارادت و ایستادن و مرگ نیاز پیدا می‌کنیم. مثل دوباره خواندن کتابی که یک‌بار عبارت خوبی در آن پیدا کرده باشی.

شناور در واگرایی طولانی‌مان، جذبه‌ها و سامان گرفتن‌های مردمان این قصه را می‌خواهیم. دل‌مان پیوستن‌های بی‌گسست می‌خواهد. خیمه‌ای که بپذیرد و رها نکند. این دور ایستادن و فاصله گذاری با همه کس و همه چیز، این واگرایی طولانی ما یک جایی باید تمام شود.

" هفتاد برابر اگر بمیرم با توام " دل‌مان می‌خواهد. این وقت سال همیشه دوست داریم کسی تعریف کند برادری امان‌نامه پس می‌فرستد. به علم‌هایی که نمی‌افتند محتاج می‌شویم، به مشک‌هایی که با دندان بگیرند و با چشم و دست و سینه‌ی خونی هم رهایش نکنند.

" وای بر من، زنده باشم و تو بمیری " دل‌مان می‌خواهد، صفت‌های مطلق، بی‌تاویل و بی‌دروغ، وفاداری‌های شگفت، جذبه‌های پایان ناپذیر.

این نقل مصیبت، این آستانه‌ی اندوه را انتخاب می‌کنیم چون پی لحظه‌های دور از دسترس می‌گردیم. دنبال کسی که برای همیشه اسم‌مان را صدا کند. مرد سر سفره نشسته. ناگهانی صدایش می‌کنند.

پسر رسول خدا او را خوانده. دلش نیست که برود. بار و بنه، مال و منال، زن و غلامان این جا هستند. کوتاه می‌رود. سفره هنوز پهن است که برمی‌گردد. رهاست. ناگهانی دلش پیش هیچ چیز نیست. زنش را طلاق می‌دهد و می‌رود که پیش چشم پسر رسول بمیرد و ما همین را دل‌مان می‌خواهد. آدم گاهی دلش می‌خواهد یکی سر و سامانش بدهد. و کل حی سالک سبیلی*

*آخرین جمله از شعری که امام حسین علیه السلام شب عاشورا زیر لب با خودش میخواند: اف بر تو ای روزگار که دوست بدی هستی، چه صبح و شامها که طالبان حق کشته شدند و روزگار، به جایشان بدل نپذیرفت، امور به خدای جلیل برمیگردند و هر زندهای از این راه که من رفتم، رفتنی است.