این نوشتار در بزرگداشت عیدی به پهنه همه تاریخ نگارش یافته است.
روزی که رسول خدا(ص) در «حرای حق» به نبوت مبعوثشد، فرمان هدایت و سعادت انسانها را در کف داشت.
آن روز هم در «پهنه غدیر» و در جمع حاجیان برگشته از زیارتخانه خدا به خطبه خوانی پرداخت، باز در اندیشه نجات امت وتضمین سعادت آنان بود.
این است که «غدیر» را حلقه میانی «رسالت» و «امامت»
میشناسیم و «ولایت» را تداوم «نبوت» میدانیم.
غدیر، از سویی به «بعثت در حرا» وصل میشود و از سوی دیگربه «شهادت در کربلا» پیوند میخورد و فاصله میان حرا تا کربلارا دریایی از باورهای پاک و هدایتهای آسمانی پر کرده است که در «غدیر» تجسم یافته است.
دریای غدیر، از ریزش آبشارگون وحی بر جان محمد(ص) لبریز است وقامت دین در زلال «غدیرخم» انعکاس مییابد.
«غدیر»، هنوز هم چشمهای لبریز از هدایتها و کرامتهاست ودریایی مواج از آب حیات و باور و بصیرت، تا در کویر حیرت وهامون ضلالت، کام جانها را سیراب سازد و هادی اندیشهها گردد.
غدیر، یک «کتاب مبین» است، سندی برای تداوم خط رسالت درجلوه امامت و صراطی مستقیم که به سنت پیامبر خدا منتهی میشود.
امتی که پاسدار غدیر باشد، عاشوراهای مظلومیت و کربلاهای خونو شهادت را شاهد نخواهد بود و ولایت در محاق غربت و تنهایی نخواهد ماند.
دریغ و صد دریغ که کوردلان و خفاشان به تابش خورشید، دل ودیده نسپارند و به تیرگی و ظلمتخو کنند و همچون گلهای باچوپان باشند و راهی بی راهنما و شبی بی چراغ و کشتیای بی ناخداو دشتی بی چشمه و کویری بی آب…!
قافلهای که از زیارت کعبه بر میگشت و راهش حق بود و بارشایمان و مقصدش «الله»، وقتی به غدیر خم رسید، چشم به افقی دوخت که پیام هدایت داشت و دستی را دید که خورشیدی فرا دستبردو به همگان نشان داد که:
هر که را باشم منش مولا و دوست ابن عم من علی، مولای اوست
و گوش امتبه دهانی بود که از وحی و غیب میگفت و به خدا وصل بود و دامن، دامن معرفت برای بندگان خدا هدیه میداد و خرمن، خرمن کرامت و معنویت پیش پایشان میریخت، تا از وسوسههای نفس و تلبیس ابلیس و فریب نفاق رها شوند و همچنان «عبد خدا» و «مطیع رسول» بمانند.
ولی… مگر شیطان میگذارد که بندگان خدا، راه بندگی را بیدردسر بپیمایند و به مقصد برسند؟!
خطبه حضرت رسول در آن دشتسوزان، آب گوارایی برای روحهای عطشناک بود که میرفت تا همیشه تاریخ را سیراب سازد.
اما… مگر گذاشتند که این زلال گوارا به جانهای تشنه برسد؟
رسول خدا(ص) میخواست دست «امت» را در دست «امام» بگذارد، تا نه گمراه شوند و نه سرگردان، نه تشنه بمانند و نه در دام نفس بیفتند.
این بود که منشور بلند و جاودانه «خطبه غدیر» را سرود و به گوش تاریخ سپرد.
مردم نیز پیمانها بستند و تبریکها گفتند و قولها دادند.
اما… تاریخ نشان میدهد که آن عهدها شکستند و آن پیمانها از یادها رفت.
افسوس که گروهی از امت، در کلاس درسهای نبوت و وحی، مردود شدند و آن همه «یاد» ها را به «نسیان» سپردند.
هزاران دست بیعتگر کجا رفت؟ وفا با آل پیغمبر کجا رفت؟ اگر «مولی»، «ولی» میشد، چه میشد؟ خلیفه گر «علی» میشد، چه میشد؟ ولی… خاتم دوباره بی نگین شد عدالتبا علی خانه نشین شد
اینک ماییم و علی(ع) که غدیر خم را از دریای فضایلش به موج نشانده است.
علی(ع)، برگزیده محمد(ص) نبود، بلکه منتخب خدا بود.
پیامبراکرم(ص) تنها مامور ابلاغ پیام آسمان بود «بلغ ما انزلالیک من ربک» و اگر در آن نیمروز داغ، آن پیام را نمیرساند، رسالت الهی را به انجام نرسانده بود.
اینک ماییم و غدیر، که مرامنامه مکتب ما و محور وحدت ما وچراغ راهمان و راه زندگیمان است.
گرامیداشت غدیر، تکریم رسالت پیامبر(ص) و وحی خدایی است.
تکریم غدیر، ارج نهادن به فضیلتهای متبلور در وجود صاحبذوالفقار و ساقی کوثر است.
بها دادن به غدیر، ادای احترام به تکمیل دین و اتمام نعمتاست.
کاشتن بذر ولایت در جانهاست.
نشان دادن خورشید به گرفتاران در ظلمتهاست.
عید گرفتن غدیر، ارج نهادن به کرامت انسان است، چرا که غدیر، عید عدالت و رهبری، عید کمالطلبی و حق جویی، عید شعله افکنی براندیشهها و امید آفرینی در دلهاست.
غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، عید پیمان و میثاق وعهد است.
آیا دریغ نیست که بشریت امروز، علی(ع) را نشناسد و درک نکند واز زمزم زلال «علیشناسی» سیراب نشود؟ و دامن مهر در این دریا نشوید و چراغ راه از این فروغ الهی نجورید؟!…
رسالتی را که رسول در غدیر خم انجام داد، اطاعت امر خدا بودو حج آن سال، گرچه به «حجه الوداع» شهرت یافته است، لیکن درگذشته۲های دور و در متون کهن، از آن به «حجه الابلاغ» هم تعبیر شده است، که اشاره به همین فرمان «بلغ» است که نازل شد و چون ابلاغ انجام گرفت، آیه «اکمال دین» فرود آمد و حجت تمام شد و صراط، روشن گشت.
راویان شیعه و اهل سنت، همه در کتابها نوشتند و در نقلها آوردند.
شاهدان، بارها برای اثبات حق، به «خطبه غدیر» استناد کردند.
مولفان، برای اینکه حق این روشن و مسلم انکار نشود، صدها سند برای غدیر و خطبه رسول خدا و بیعت مردم آوردند و ثبت کردند، تا اگر «انصاف» در میان باشد و هدف، شناختن حقیقت باشد، نه انکار لجوجانه خورشید و نه کتمان حسودانه فضایل و نه ستیز عنودانه با «ولی خدا» و «وصی رسول»، به این آینه بنگرند، آینه غدیر، که همه حقیقت در آن متجلی است.
از این جهت، بر این باوریم که «خطبه غدیریه» حضرت محمد نیز، همچون خود غدیر خم مظلوم است و مورد بی مهری قرار گرفتهاست و جز چند جمله مشهور آن، چندان مطرح نیست، در حالی که سزاوار و بجاست که این منشور جاویدان، هر چه دقیقتر و گستردهتر و پرشورتر، مورد توجه و مطالعه و شرح و تفسیر قرار گیرد، تاچشمهای بصیر، از درخشش حکمتها و پندها و تذکارهای پر ارج این گنجینه معرفت، لذت ببرد و به تماشای «حقیقت ناب» بنشیند.
بر این باوریم که در ادای تکلیف نسبتبه «غدیر»، قصور کردهایم.
میبایست «غدیر» را بیش از این، چونان مشعلی فرا راه اندیشههای بشری قرار دهیم و دین پژوهان و حقیقت جویان را بافرهنگ ژرف نهفته در غدیر آشنا سازیم و جامعه بشری را با دو چشمه فیاض و جوشان معرفت، یعنی «قرآن و عترت» آشنا سازیم.
دو چشمهای که یادگار پیامبر و میراثماندگار آن رسول خاتم تادامنه قیامت است و خود او پیروان و متمسکان به این هر دو را که نام «ثقلین» بر آنها نهاده است، ارج نهاده و سلامتشان را از «ضلالت»، تضمین کرده است.
آری…آری، حرف وپیغام «غدیر» این است:
آب را از سرچشمه باید خورد، میوه را از شاخه باید چید، چهره را بی پرده باید دید.
شناسه خبر:
۱۶۱۷۵۳
هزاران دست بیعتگر کجا رفت؟
جواد محدثی
۰