حکایت مرد زاهد و پادشاه

سرویس مذهبی افکار نیوز- قل انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین، بگو نماز و تمام عبادت من و زندگی و مرگ من همه برای خداوندی است که پروردگار جهانیان است.(انعام/۱۶۲)

یک مرد زاهدی مهمان پادشاهی بود وقتی که غذا را آوردند، کم خورد تا به او ارادت پیدا کند و وقت نماز بلند شدند که نماز بخوانند بیشتر از عادتش نماز خواند تا صلاحیت بیشتری در مقابل آن پادشاه پیدا کند.

و وقتی که به خانه خود برگشت غذا خواست، پسری دانا داشت.
گفت: ای پدر مگر در مجلس سلطان غذا نخوردی؟

گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که بکار آید.
گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نخواندی که به کار آید.

منبع: نکته های نابی از نماز،ص۵۶.