با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، جریان غربگرا و به عبارتی افراطیون مدعی اصلاحات در داخل عزادار شده و در اقدامی مسبوق به سابقه، شروع به ارسال پالس ضعف و حقارت کرده است. تحرکات این طیف به گونهای است که گویی ستاد عملیات روانی ترامپ در تهران فعال شده است. به این موارد توجه کنید:
- از بهمن 99 که ترامپ رفت تا امروز که بازگشت، 4 سال فرصت داشتیم که برجام را احیا کنیم...اما نخواستیم...و موفق نشدیم... و فرصت نیافتیم. حالا ترامپ با همان کینه پیشین بازگشته است.
- مهم است چه کسی در کاخ سفید باشد...کسانی در دوره بایدن فرصتهای بیشماری را از ایران گرفتند.
- در صورتی که ترامپ درآمدهای نفتی ایران را کاهش دهد، فشار زیادی به بودجه دولت وارد میآید و کسری بودجه تشدید میشود که در این صورت تورم افزایش پیدا میکند.
- پزشکیان برای مقابله با ترامپ باید ادبیات تنشزدایانه داشته باشد.
به نظر شما، این قبیل تحلیلها تا چه اندازه مستند و مستدل است؟! برای پاسخ به این سؤال، کافی است تنها به بخش کوچکی از کارنامه افراطیون مدعی اصلاحات رجوع کنیم. این جریان سیاسی در حدفاصل سالهای 92 تا 1400 با استدلالهایی شبیه مواردی که در بالا به آن اشاره شد و با ادعای تسلط بر زبان دنیا، تحریمها را ۲ برابر کرد و در صنعت هستهای بتن ریخت و با شرطیسازی اقتصاد، خسارتهای هنگفتی به کشور و مردم تحمیل کرد.
روزنامه شرق- ۲۹ تیر ۱۴۰۰- در یادداشتی به قلم یکی از دیپلماتهای سابق در نقد سیاست خارجی دولت مدعی تدبیر و امید نوشته بود:«دولت یازدهم و دوازدهم... روابط دوجانبه با کشورها و بهخصوص همسایگان را تعطیل کرد و به تعبیر مخالفانش سیاست خارجی کشور را به زلف برجام گره زد... دولت روحانی در سیاست خارجی از دو ابراولویت «اقتصادی» و «همسایگان» سخن گفت که در عرصه عمل بهاندازه سر سوزنی اجرائی نشد.»
رفتار افراطیون مدعی اصلاحات در واکنش به رقابت جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا، همانند شرطبندی جمعی سادهلوح(البته با نگاهی خوشبینانه) و یا جمعی مأموریتدار(با نگاهی واقعبینانه) بر سر رقابت دو گروه شیاد و کلاهبردار است.
«چلسی مانینگ» تحلیلگر اطلاعاتی سابق ارتش آمریکا پیش از این گفته بود: «تمامی دولتهای آمریکا- چه دموکراتها و چه جمهوریخواهان- سرکوبگر هستند و ما از یک دولت سرکوبگر به نوع دیگری از دولت سرکوبگر منتقل میشویم. من همیشه نسبت به تفاوت میان جمهوریخواهان و دموکراتها در تردید بودهام. مسئله، سیستم کلاهبرداری است که ما در آن زندگی میکنیم.»
جمهوریخواهان و دموکراتها با همه اختلافات ریز و درشت در مسائل مختلف، وقتی پای مسئله منافع ملی و کلان- که در اینجا دشمنی با جمهوری اسلامی ایران است- به میان میآید، همه اختلافها را کنار گذاشته و وحدت کلمه را البته در راه باطل، به نمایش میگذارند. این دو حزب آمریکایی در مواجهه با ایران، دارای تاکتیک متفاوت و راهبرد مشترک هستند. به همین دلیل است که دموکراتها و جمهوری خواهان در تحریم اقتصادی علیه ایران و حمایت از آشوب و اغتشاش و ترور دانشمندان هستهای و مقامات نظامی ایران و انواع و اقسام جنایتها علیه ملت ایران، همواره با یکدیگر در حال رقابت و مسابقه هستند. مقایسه تعداد موافقین و مخالفین طرحهای ضدایرانی در مجالس آمریکا نشان میدهد که جمهوریخواهان و دموکراتها در هر مسئلهای اختلاف داشته باشند، در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران هیچ اختلافنظری با هم ندارند. برای نمونه میتوان به تصویب تحریم S۷۲۲ (مادر تحریمها و یا همان سیاهچاله تحریم) در مجلس نمایندگان آمریکا- مرداد ۹۶- اشاره کرد. این تحریم با ۴۱۹ رأی موافق و ۳ رأی مخالف (که هر ۳ نفر هم جمهوریخواه بودند)، تصویب شد.
همچنین طرح تمدید ۱۰ ساله قانون تحریمهای ایران(قانون آیسا)-آذر ۹۵- در مجلس نمایندگان آمریکا با ۴۱۹ رأی موافق و یک رأی مخالف تصویب شد.
دموکراتها تاکید داشتند که تحریمها علیه ایران باید از سوی آنها اعمال شود و اگر نتیجهای دربر داشته باشد به اسم آنها ثبت شود، کما اینکه بیشترین و شدیدترین تحریمها علیه ایران و از ۳۴ مورد ۲۳ مورد از سوی دموکراتها علیه ملت ایران اعمال و اجرائی شده است. دموکراتها معتقدند باید علاوه بر چماق، هویج را هم نشان داد، اما هیچگاه هویج را نباید داد بلکه هنگامی که ایرانیها احساس کردند هویج را میتوانند دریافت کنند، چماق را فرود آورد.
افراطیون مدعی اصلاحات حتی از کوچکترین شناخت نسبت به «سیاست خارجی» و «روابط بینالملل» بیبهره هستند. این در حالی است که با یک جستجوی ساده در اینترنت میتوان به انبوهی از اسناد درباره «واقعیت جاری در آمریکا» و «جایگاه دولت آمریکا در مقابل ایران» دست یافت. چندی پیش نشریه «نیویورکر» از قول یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا نوشت: «تحریمها علیه ایران فرسوده شدهاند، بدون آنکه نتایج مدنظر آمریکا را محقق کرده باشند.» پایگاه تحلیلی «مدرن دیپلماسی» نیز پیش از این در گزارشی نوشته بود: «سیاست خارجی آمریکا درباره ایران منسوخ شده و تاریخ مصرف آن گذشته است.»
در تیرماه سال جاری، «تد کروز» نماینده جمهوریخواه در جلسه استماع مجلس سنای آمریکا خطاب به «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا گفت: «ایران امروز حدود ۲ میلیون بشکه در روز نفت میفروشد. با این حساب با وجود تحریمها و کنترلهای صادراتی، آنها از این طریق حدود ۸۰ میلیارد دلار درآمد دارند... امروز ناوگان اشباح ایران (شناورهای بدون امکان مکانیابی) بیش از ۴۰۰ فروند شناور را در اختیار دارد.» و اما بلینکن در بخشی از اظهارات خود در پاسخ به تد کروز، از توصیف جالبی استفاده کرد؛ وزیر امور خارجه آمریکا گفت: «علت این مسئله آن است که آنها(جمهوری اسلامی ایران) مصمم هستند که این کار را انجام دهند.»
روزنامه «فایننشال تایمز» پیش از این در گزارشی نوشت: «واقعیتهای موجود حاکی از شکست سیاستهای آمریکا برای مقابله با تهران است... تداوم پیشرفتهای هستهای ایران در کنار افزایش نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی، از نشانههای شکست سیاستهای غرب در قبال ایران است. سیاست آمریکا و اروپا در قبال ایران فاقد هرگونه «لنگرگاه» و «جهتگیری» است. دولتهای غربی نتوانستند یک راهبرد متوازن، متحد و پایدار در قبال ایران اتخاذ کنند که فعالیتهای جمهوری اسلامی را محدود کند. راهبرد غرب در قبال ایران، نهتنها هدف مشخصی را دنبال نمیکند بلکه حتی چارچوب مشخصی هم ندارد.»
هفتهنامه اکونومیست نیز چندی پیش در مطلبی نوشته بود:«در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران در مقابل آمریکا دست بالا را دارد.»
همچنین نشریه «نشنال اینترست» پیش از این در گزارشی نوشت:«آمریکا باید برای جهانی آماده شود که در آن قدرت، جای آرمانهای لیبرال را خواهد گرفت و غرب برای حفظ ثبات بینالمللی باید قوانین جدید را در هماهنگی با دولتهایی که در نظم جهانی جدید تاثیرگذار بودهاند، تدوین کند. پس از سه دهه از پایان جنگ سرد، دیگر جامعهای متشکل از کشورهایی که توسط یک سیستم روابط بینالملل مبتنی بر قوانینی با الگوبرداری از ارزشهای لیبرال- دموکراتیک آمریکا به هم مرتبط شده باشند، مانند یک رؤیا به نظر میرسد.»
5- رهبر معظم انقلاب پیشتر در زمان پیروزی بایدن در انتخابات سال 2020 میلادی فرمودند: «سیاست ما در قبال آمریکا مشخص است و با رفت و آمد اشخاص تغییری نمیکند. اینکه چه کسی برود و بیاید برای ما فرقی نمیکند.» ایشان در آبان ماه 1389 نیز در سخنانی اظهار داشتند: «رؤسایجمهور آمریکا در دورههای مختلف بعد از پیروزی انقلاب خیلی دولا راست شدند، خیلی حرفهای چرب و نرم زدند، شاید بتوانند این راه بسته را دوباره باز کنند. ظاهراً حرفهائی میزنند، اما باطن قضیه همان پنجه چدنی است که من گفتم در زیر دستکش مخملی پنهان شده است.»
ما اکنون در شرایطی هستیم که حتی سران دولتهای اروپایی هم صریحا از دنبالهروی از آمریکا ابراز پشیمانی میکنند. به عنوان نمونه «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه چندی پیش گفته بود: «اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به «دنبالهروهای آمریکا» مقاومت کند... اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد...اروپا باید وابستگی خود به «فراسرزمینی بودن دلار آمریکا» را نیز کاهش دهد.»
در شهریور ۹۹ رئیسجمهور صربستان با خفت و خواری در مقابل ترامپ نشست؛ با اینحال مدعیان اصلاحات این رفتار را نشانه عقلانیت سیاسی دانسته و رئیسجمهور صربستان را انسانی سرافراز و متعهد به منافع ملی نامیدند! این در حالی است که تحلیلگران و رسانههای خارجی، رفتار رئیسجمهور صربستان را رفتاری تحقیرآمیز و ذلتبار توصیف کردند. در همین رابطه نشریه زنجیرهای «صدا» در همان مقطع با اشاره به این دیدار در مطلبی نوشت:«عکسی که ترامپ از مذاکره و مذاکرهکننده میپسندد، این است: همچون برّهای در مذبح و بردهای در مسلخ».
مدل مطلوب افراطیون مدعی اصلاحات برای سیاست خارجی ایران در مواجهه با آمریکا، قرارگرفتن یک برده در مقابل ارباب خود است؛ و به عبارت دیگر قرارگرفتن یک برّه در مذبح است. در مدل مطلوب جریان تندرو مدعی اصلاحات، باید بر هر آنچه که مؤلفه قدرت برای ایران محسوب میشود، از صنعت هستهای تا توان دفاعی و قدرت منطقهای و...چوب حراج زده شود و دودستی تقدیم ارباب آمریکایی (جمهوریخواه- دموکرات) شود.
یکی از لیدرهای افراطیون اصلاحطلب و از بازداشتشدگان فتنه ۸۸ پیش از این گفته بود: «در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست چه با جمهوریخواهان چه با دموکراتها، چه بیواسطه و چه با واسطه...از تقاطع دو متغیر «خارج» و «مذاکره»...مقرر است میان دولتهای خارجی و نظام مذاکراتی صورت بگیرد که اولا در رفتار نظام تغییراتی ایجاد شود و ثانیا بر سر مسائلی از جمله فعالیتهای منطقهای، موشکی و هستهای توافقاتی حاصل شود.»
واقعیت این است که برای افراطیون مدعی اصلاحات، لغو تحریمها و گشایش اقتصادی اصلا محلی از اعراب ندارد؛ که اگر داشت، در دوران روی کار بودن این طیف شاهد 2 برابر شدن تحریمها و رکوردزنی افزایش قیمت دلار نبودیم. به جرأت میتوان گفت که الگوی طیف تندرو مدعی اصلاحات در سیاست خارجی، شخصی با مختصات «معمر قذافی» است. همان شخصی که با اعتماد به آمریکا و اروپا،مؤلفه قدرت خود (توان هستهای) را بار کشتی کرده و آن را تقدیم آمریکا کرد؛ اما اعتماد او به غرب در نهایت به مرگی ذلتبار منجر شد.
آنهایی که در ظاهر نقش سخنگویان و فعالان ستاد دموکراتها در ایران را بازی میکنند و در اصل، آب به آسیاب ستاد عملیات روانی جمهوریخواهان علیه ایران میریزند، باید به این سؤال ساده پاسخ دهند که چه تفاوتی میان راهبرد فیل و الاغ در برابر ایران وجود دارد؟ آیا این تفاوت جز در تاکتیکها و روشهای دشمنی و فشار است؟ فیلها از فشار حداکثری میگویند و الاغها دنبال فشار هوشمند هستند. یکی با چماق تهدید میکند و دیگری با چاقو. آن که چاقو دارد خطرناکتر است یا آن که چاقو را مرهم و نوشدارو جلوه میدهد؟! این انتظار از دستگاه قضاء و دیگر نهادهای متولی حراست از «امنیت روانی جامعه» وجود دارد که با قاطعیت و جدیت با سمپاشی این جریان بدسابقه برخورد کنند.
مسعود اکبری