انیمیشن کمدی ، فانتزی، موزیکال لوراکس "The Lorax" به کارگردانی چینس رنود و کیل بالدا بر اساس داستان کتاب «لوراکس» اثر دکتر زیوس، در سال ۲۰۱۲ ساخته شده است. لوراکس کتابی نوشته دکتر زئوس است که اولینبار در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسید.
داستان اصلی این کتاب رویکردی محیط زیستی دارد و درباره شخصیتی به نام لوراکس است که نگهبان درختان است و وظیفهاش حفاظت از درختان در برابر قطعشدن. داستان انیمیشن «لوراکس» نیز برگرفته از داستان همین کتاب است. داستان این انیمیشن بلند از شهری عجیب و غریب آغاز میشود که در آن همهچیز از گل و گیاه و درخت گرفته تا چشماندازهای طبیعی مصنوعی است. کارخانهای در این شهر به نام «او هِیر» "O’Hare"، مسئول تأمین هوای تازه برای ساکنان شهر است و رئیس این کارخانه که نام خود را بر کارخانه گذاشته است، قدرتمندترین فرد در این شهر محسوب میشود. «تد» که در شهری با طبیعت مصنوعی و درختان پلاستیکی زندگی میکند از تمام دنیا فقط یک چیز میخواهد و آن اینکه با دختری به نام آدری ازدواج کند. آدری دختر مهربانی است که همیشه در حیاط منزلشان در حال نقاشی درختان خیالی است. آدری به تازگی اعلام کرده با هرکس که بتواند یک درخت واقعی برای او بیاورد ازدواج خواهد کرد!
این موضوع سبب میشود تا تِد برای رسیدن به عشقش، سخت به دنبال یافتن یک نمونه از درخت واقعی باشد؛ اما متأسفانه این درخت وجود خارجی ندارد و تِد مجبور میشود برای یافتن درخت، از شهر خارج شده و به سراغ تنها مردی که از سرگذشت درختان خبر دارد یعنی وانسلر برود. وانسلِر از داستان زندگیاش میگوید که در زمان جوانی با سودای میلیونرشدن، لباسی طراحی کرده که از جنس برگ درختان است. وانسلر در اولین اقدامش، یکی از درختان جنگل را قطع میکند؛ اما قطع درخت ناگهان با تیرهوتارشدن آسمان همراه میشود و ناگهان موجودی به نام لوراکس ظاهر میشود که خود را «نگهبان درختان» مینامد. لوراکس تلاش میکند وانسلِر را از قطعکردن درختان منصرف کند؛ اما اشتیاق وانسلِر برای تولید و ثروتمندشدن، سیریناپذیر است و طولی نمیکشد که همه درختان جنگل قطع میشوند و چیزی جز برهوت باقی نمیماند و با قطع آخرین درخت، کارخانه ساخت لباس وانسلِر هم از رونق میافتد و همه او را ترک میکنند. لوراکس هم که دیگر درختی برای نگهبانی ندارد، به آسمانها میرود. فعالیت کارخانه وانسلر، باعث آلودگی هوا میشود و او هیر جوان را که ساکن شهر است به فکر تولید اکسیژن و هوای تازه میاندازد. به این ترتیب شهر محصور میشود و کارخانه جدید، هوای تازه به مردم عرضه میکند؛ البته کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده میشود.
وانسلر پس از آنکه داستان زندگیاش را برای تد تعریف میکند، تنها دانه درختی را که برایش باقی مانده است، به او میدهد. تد هم آن را با خود به شهر وارد میکند؛ البته مأموران امنیتی شهر که پشتیبانان اصلی کارخانه او هیر هستند، هیچ علاقهای به دیدن این گیاه واقعی در شهر ندارند؛ چراکه وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر میاندازد؛ اما تد با دردسرهای فراوان، بالاخره موفق میشود تا به مردم درباره درختان بگوید و آنها را از فاجعهای که بیرون شهر رخ داده مطلع کند. درنهایت مردم با کمک یکدیگر، تنها بذر باقیمانده را تکثیر میکنند و بار دیگر جنگل خارج از شهر را احیا میکنند. احیای این جنگل باعث میشود لوراکس دوباره از آسمانها به زمین بیاید و از درختان پاسداری کند.
قهرمان این داستان، یک پسر نوجوان و الگوی مناسبی از شجاعت برای کودکان و نوجوانان است. این انیمیشن شاد و کمدی، اهمیت داشتن طبیعت و مراقبت از آن را به خوبی نمایش میدهد. اگرچه داستان لوراکس در نظر اول، رک و پوستکنده و بدون هیچگونه پیچیدگی، از نابودی منابع طبیعی و آسیب محیط زیست میگوید؛ اما در لایه زیرین داستان، جنبهای از نظامهای سرمایهداری نیز به تصویر کشیده شده است.
لوراکس The Lorax نیز همچون دیگر نوشتههای دکتر زیوس، اثری جهانی در حوزه ادبیات کودکان به حساب میآید؛ کتابی که به زبانهای مختلف ترجمه شده و در ایران نیز انتشارات افق آن را در ۷۲ صفحه با ترجمه رضی هیرمندی در بازار کتاب کودک و نوجوان ایران عرضه کرده است.