عزتی، مدیری یا آذرنگ؛ کدام‌یک کارگردان موفق‌تری شدند؟

« تمساح خونی »، « ساعت ۶ صبح » و « روزی روزگاری آبادان » ۳ فیلمی هستند که توسط بازیگرانی شناخته‌شده کارگردانی شده‌اند. آثاری که اگرچه به لحاظ فنی و اجرایی، نمره قابل‌قبولی می‌گیرند اما ۲ فیلم «ساعت ۶ صبح» و «روزی روزگاری آبادان» نتوانستند با توجه به سابقه‌ای که از مهران مدیری و حمیدرضا آذرنگ در تجارب فراوان سینمایی و تلویزیونی‌شان سراغ داریم، رضایت‌خاطر حداکثری را جلب کنند.

مهران مدیری، جواد عزتی و حمیدرضا آذرنگ، ۳ بازیگری هستند که این روزها، فیلم‌هایی در لباس کارگردان به روی پرده دارند. جواد عزتی با تمساح خونی که اکنون سالن‌های کمی در اختیار دارد و توانسته حدود ۱۷۰ میلیارد تومان بفروشد. مهران مدیری با ساعت ۶ صبح، در کمتر از ۲۰ روز، حدود ۶ میلیارد فروش داشته است و حمیدرضا آذرنگ که با روزی روزگاری آبادان، در کمتر از ۱۰ روز به فروش ۱ میلیاردی رسید.

این ۳ بازیگر که یکی از پررنگ‌ترین نقاط اشتراک آنها، فعالیت در حوزه کمدی است، تجارب مختلفی را در زمینه کارگردانی داشته‌اند.

یک تجربه خوب برای جواد عزتی

جواد عزتی که با تمساح خونی، یک کمدی سخت را تجربه کرد و نشان داد در این سال‌ها، تا چه اندازه بر روی ریزه‌کاری‌های اجرایی تمرکز داشته است. تمساح خونی که اقبال بالایی را در جشنواره سال گذشته و اکران عمومی داشته، گام بلندی را در مسیر کارگردانی برداشته است. یک کمدی شخصیت‌محور پرچالش که عطف‌های داستانی پرتعدادی دارد و موفق شد تا با تغییر متوالی فضاسازی‌های مختلف، داستان را روی ریتم تندی از کمدی قرار دهد.

همچنین توالی این فضاسازی‌های متعدد سبب شد تا کارگردان، به لحاظ اجرایی، شرایط مختلفی را به لحاظ دکوپاژ تجربه کند. اوج این صحنه‌ها در سکانس‌های طولانی تعقیب و گریز با اتومبیل، خیلی به چشم آمد و عیار کارگردانی عزتی را در همین نخستین گام، بالا برد. این فیلم، برآورد خوبی از چندین سال حضور عزتی در سینمای کمدی بوده است و نشان می‌دهد وی تا اندازه برای نخستین‌ کار خود، تجربه سخت و سنگینی داشته است و اینکه فیلم را به‌واسطه برند خود برای گیشه طراحی نکرده و بیشتر خواسته عیار تکنیکی و فنی خود را به رخ بکشد. این هدفمندی، به‌خوبی در تمساح خونی به چشم می‌خورد.

چرا موفقیت تلویزیونی مدیری در سینما تکرار نمی‌شود؟

مهران مدیری با ساعت ۶ صبح، تجربه‌ای مشابه با فیلم اول خود یعنی ساعت ۵ عصر داشته است با این تفاوت که بیشتر سکانس‌های این فیلم، داخلی هستند و کار مدیری را در فرآیند دکوپاژ و طراحی، با تغییراتی نسبت به فیلم اول مواجه کرده است. فیلم مدیری اگرچه به لحاظ اجرایی که البته چندان هم پیچیده نبوده، نمره قابل‌قبولی می‌گیرد اما فیلم آشکارا از مهندسی فرآیند روایی ضربه می‌خورد و نمی‌تواند ریتم روایت را ثابت نگه‌دارد.

درواقع فیلم در همان طرح ملتهب خود درجا می‌زند و نمی‌تواند گسترش مضمونی پیدا کند. احساس می‌شود فعالیت متوالی مدیری در مدیوم تلویزیون و شبکه نمایش خانگی، حیات سینمایی وی را در مقام کارگردان، چندان چابک نکرده است. محدودیت فضاسازی‌های داستانی سبب شده تا نتوانیم آن التهاب بالقوه داستان را پذیرفته و روند پرتعلیق آن را شاهد باشیم. دومین ساخته سینمایی مدیری در شرایطی به این وضعیت گرفتار آمده که این ایراد، به فیلم نخست وی نیز وارد بود. بنابراین پروراندن این گمانه که مدیری به دلیل رشد و بلوغ در اتمسفر کمدی، تبحر چندانی در سینمای ملودرام ندارد را باید به شکلی جدی مورد تحلیل و آسیب‌شناسی قرار داد.

مهران مدیری

آیا دغدغه‌مندی آذرنگ عاقبت‌به‌خیر شد؟

نخ تسبیح هر ۳ فیلم، مساله‌مندی کارگردانان در مورد جهان ذهنی خاص آنهاست که همین، مقوله فیلمسازی را برای آنها جدی‌تر می‌کند

حمیدرضا آذرنگ هم در روزی روزگاری آبادان، داستانی که سال‌هاست به ساخت آن علاقمند بوده را به تولید رسانده است. آذرنگ هم در این کار با وجود محدودیت لوکیشن و مرارت‌های بسیاری که در میزانسن داشته، توانسته هارمونی خوبی میان وجوه بصری و مضمونی کار ایجاد کند اما متاسفانه در این فیلم نیز اشکالات متعدد فیلمنامه، اجازه نداده تا نخستین کار این هنرمند دوست‌داشتنی را اثری شش‌دانگ فرض کنیم.

داستان، یک نیمه بسیارخوب دارد اما از اواسط کار، منطق دراماتیک چندانی بر فضای کار سوار نمی‌شود و نوعی وادادگی برای رتق‌وفتق عطف‌های داستانی احساس می‌شود که این خلاء، در لحظات بسیاری، مخاطب را بی‌حوصله می‌کند. درواقع داستان تا آن‌جایی که از بند نگاه رئالیستی خارج می‌شود، به اثری گنگ در ارتباط گرفتن با مخاطب تبدیل می‌شود که اجازه این‌همانی با آن لحظات ملتهب و راهکارهای اعضای خانواده برای فرار از آن وضعیت را نمی‌دهد.

همان‌گونه که مشاهده شد، ۳ فیلمی که توسط کارگردان - بازیگرها در حال اکران است، آثاری هستند که در ابعاد اجرایی، حائز اهمیت هستند اما مشکل فیلمنامه برای ۲ فیلم ساعت ۶ صبح و روزی روزگاری آبادان، سایه‌ای عجیب بر روی مفاهیم کیفی انداخته است. آثاری که از دغدغه‌مندی شخصی سازندگانشان نشات گرفته و شاید به همین یک دلیل هم که بود، باید مورد پرداخت مویرگی بیشتری قرار می‌گرفت و ارتباط بیشتری را با مخاطبانشان پیدا می‌کردند.

این اتفاق که بازیگران پرتجربه سینما، صرفا از روی تجربه‌اندوزی به کارگردانی روی نمی‌آورند را باید به فال نیک گرفت. نخ تسبیح هر ۳ فیلم، مساله‌مندی کارگردانان در مورد جهان ذهنی خاص آنهاست که همین، مقوله فیلمسازی را برای آنها جدی‌تر می‌کند و بنابراین طبیعی است که از هم‌اکنون منتظر آثار باکیفیت‌تری از آنها برای کار بعدی‌شان باشیم.