من "حمیدبن مسلم" نیستم، "ابی مخنف " هم نیستم، "هشام بن محمد کلبی" هم نیستم، "ضحاک مشرقی" و "شبث بن ربعی" و "عقبه بن سمعان" و از این دست راویان و گزارشگران کربلا هم نیستم.
من دو چشمم محو آن زیباترین ظهر یقین من قلم رقصانده در خون حقیقت، مُخبرم
من مقتل "لهوف" را خوانده ام، روضه های منزل به منزل مدینه تا نینوا و شام را شنیده ام.
من خوانده ام وصیتنامه امام حسین علیه السلام برای برادرشان محمد حنفیه را که فرمودند :" و من نه از روى خودخواهى و یا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدینه خارج مى گردم بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهى از منکر و خواسته ام از این حرکت ، اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب علیه السلام است . پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد (و از من پیروى کند) راه خدا را پذیرفته است و هرکس رد کند (و از من پیروى نکند) من با صبر و استقامت (راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و این افراد حکم کند که او بهترین حاکم است..."
و من شنیده ام که امام حسین علیه السلام علاوه بر زمینه سازی چندین ساله، از هر فرصتی برای تبیین مواضع بحقشان استفاده میکردند: از وداع جانسوز با قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و افراد مختلف، نگارش نامه های بسیار برای قبیله ها و افراد مختلف، ماندن در مکه از ماه مبارک شعبان تا هشتم ماه مبارک ذی الحجّه، تا ملاقاتهایی که از زمان آغاز حرکت از شهر مدینه تا کربلا داشتند و نشان دهنده تلاش حضرت برای هدایت انسانها، بیان اهداف بلند قیام، دفاع جانانه از حقیقت اسلام، برخورد شدید با یزید و یزیدیان و اتمام حجّت برای شکاکان و دو دلان می باشد.
من میدانم داستان رسیدن به نینوا و سرزمین کرب و بلا را، و کشیدن خندق به دور خیمه ها را، چراغ خاموش کردن و اتمام حجتهای آخر را، اذن جنگ گرفتن بنی هاشم و فرزندان و یاران امام را، رجز خوانی هایشان را، شهادت تک تکشان در مقاتل را و در نهایت اسارت مخدرات و اهل بیت را ...
و من حالا که وارد ماه صفر شده ایم، با اسرا از دروازه ساعات تا کاخ یزید همراه شده ام. خطبه های حضرت زینب سلام الله علیها و امام سجاد علیه السلام را شنیده ام، خرابه شام و طشت طلا و نجوای دختر سه ساله با سر پدر را دیده ام و خون گریه کرده ام.
اکنون میدانم که چرا کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود! خبرنگار واقعی کربلا و عاشورا زینب کبری سلام الله علیها بود که حسین علیه السلام را از کودکی میشناخت و تفکراتش را میدانست و میتوانست تک تک اعمال و رفتار و گفتار برادرش را لحظه به لحظه پیش بینی کرده و تحلیل و تفسیر کند و به مقامی برسد که بگوید "و ما رایت الا جمیلا"!
خبرنگار به معنای واقعی کلمه باید در سوژه ی خود حل شده باشد تا بتواند به مقام تشخیص برسد و بداند کجا را بزرگنمایی کند، کجا را عبور کند، کجا را تلنگر بزند و کجا را فریاد!
من هم مثلا خبرنگارم و خدا کند به این درجه از تشخیص برسم برای تبیین حق و باطل و نوشتن و گفتن آنچه که بایسته و شایسته است ان شاءالله.