بررسیهای اولیه نشان میداد سارقان فقط پول، طلا، دلار و سکه به سرقت بردهاند، اما موضوع عجیبی که توجه آنها را به خود جلب کرد، یادداشتی بود که سارقان روی در یخچال نصب کرده بودند.
شاکی گفت: وقتی به خانه آمدم و متوجه سرقت شدم آنقدر شوکه بودم که حواسم به اطرافم نبود، بعد از دقایقی وقتی داشتم در خانه میگشتم چشمم به یک تکه کاغذ افتاد که روی در یخچال چسبانده بودند. روی کاغذ نوشته بود: این پول را به عنوان قرض از خانهات برداشتم. به محض پولدار شدن آن را برمیگردانم، لطفاً مرا ببخشید.
از آنجا که متن نامه چاپی بود و هیچ اثر انگشتی نیز روی آن دیده نمیشد پلیس به سرنخ مهمی نرسید.
در ادامه بررسیها، کارآگاهان زمانی که سراغ دوربینهای مداربسته محل سرقت رفتند، دریافتند که آنها نیز از کار افتادهاند و تصاویری از سارقان در دست نیست. بررسیها برای شناسایی و دستگیری سارقان ادامه داشت تا اینکه مأموران با شکایتهایی مشابه مواجه شدند. سرقتها به شیوه تخریب در ورودی یا ورود از طریق بالکن خانهها و همگی در شمال تهران بود. سارقان در تمام سرقتها، دوربینها را از کار انداخته بودند و مشابه همان متن چاپی را روی یخچال چسبانده و از صاحب خانه طلب بخشش کرده بودند.
برملا شدن هویت سارقان
شباهت سرقتها نشان از سریالی بودن آنها داشت، اما کارآگاهان هیچ رد و سرنخی از متهمان در دست نداشتند تا اینکه در آخرین سرقت موفق شدند تصاویر سارقان را به دست آورند. گرچه در این سرقت نیز آنها دوربینها را از کار انداخته بودند، اما در محلی که خودروی پژوی خود را پارک کرده بودند یک دوربین قرار داشت که تصاویر یکی از متهمان را ثبت کرده بود.
زمانی که تصویر سارق با تصاویر متهمان اداره آگاهی مورد تطبیق قرار گرفت، هویت او با نام یاشار شناسایی شد. یاشار، سارق سابقهداری بود که بارها به زندان افتاده و آخرینبار پاییز سال گذشته از زندان آزاد شده بود. با به دست آمدن هویت یاشار، متهم دستگیر شد و همدستانش را معرفی کرد.
میثم، همسلولی یاشار و مردی سابقهدار بود، اما فرامرز هیچ سابقه کیفری در پرونده خود نداشت و برای اولینبار بود که دست به کار خلاف میزد. با اطلاعاتی که یاشار در اختیار تیم تحقیق قرار داد، هر دو همدستش بازداشت شده و به سرقتهای سریالی خانههای شمال پایتخت اعتراف کردند. به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، متهمان در اختیار اداره آگاهی قرار داده شدند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
سرقت برای راهاندازی شرکت
فرامرز ۲۵ ساله، لیسانس مدیریت دارد و تصمیم داشته با پولهای دزدی شرکتی برای خودش تأسیس کرده و کار و کاسبی راه بیندازد.
با اعضای باند چطور آشنا شدی؟
یاشار از اقواممان بود و زمانی که از زندان آزاد شد به سراغم آمد و به من گفت که قصد دارد خلافهایش را از سر بگیرد، اما اینبار با شگردی متفاوت.
چرا شگردش را تغییر داد؟
ظاهراً در زندان متوجه شده بود که سرقت منزل درآمدش از سرقتهای دیگر بیشتر است. میگفت مردم در خانههایشان پول، طلا و دلار نگهداری میکنند و نیاز نیست به بانک دستبرد بزنیم، بانک و صرافی واقعی خانههای مردم است. نقشه سرقت را با همدستش میثم از داخل زندان کشیده بودند و زمانی که آزاد شدند به من هم پیشنهاد همکاری دادند.
تو چرا قبول کردی؟
دلم میخواست کار و کاسبی راه بیندازم و برای دیگران هم کارآفرینی کنم، اما بدون سرمایه نمیتوانستم به آرزوهایم برسم. یاشار که پیشنهاد داد با خودم گفتم از این طریق میتوانم به خواستههایم برسم.
دستنوشتهها را تو در محلهای سرقت میگذاشتی؟
بله. چون من دزد نبودم و عذاب وجدان داشتم، دلم هم نمیخواست پول حرام وارد کار و کاسبیام شود، به همین دلیل تصمیم گرفتم با دستنوشتههایی که تایپی بود برای صاحبخانهها پیام بگذارم و به آنها قول بدهم که پولشان را برمیگردانم. من دزد نیستم و پولهایی را که آنها به عنوان پسانداز در خانهشان نگهداری میکردند قرض میگرفتم تا بعد از تأسیس شرکتم و زمانی که کارم رونق گرفت بدهیهایم را برگردانم.
چطور یادت میماند که به چه کسی چقدر باید پس بدهی؟
دفترچهای داشتم که تمامی آدرسها و مقدار پولی که از هر سرقت سهم من میشد داخل آن نوشته بودم تا به وقتش پولها را به قیمت روز برای مالباختگان ارسال کنم. در حقیقت میخواستم قرضم را به نرخ روز به آنها برگردانم.
میدانی حالا که گرفتار شدی باید رد مال بدهی؟
بله، متأسفانه اشتباه کردم، نه تنها به هدفم نرسیدم بلکه مجرم و سابقهدار هم شدم.