جنگ برای صهیونیستها فرسایشی شده است. آنها برای جبران این ناکامیها دست به دامان ترور فرماندهان مقاومت شدهاند. لیستی که از آنها تهیه کرده بودند را روی میز گذاشتهاند و در حال علامت زدن نام آنها در لیست ترور هستند تا حداقل بتوانند ناکامی خود در میدان را به این شکل جبران کنند. کاری که ۵۰ سال است آن را انجام میدهند. اوایل دهه ۷۰ بود که مایک هراری، جاسوس معروف صهیونیستی، تشکیلاتی ذیل موساد به نام قیساریه ایجاد کرد که کار ویژهاش، انجام عملیات جاسوسی و تروریستی در کشورهای عربی و خاورمیانه بود.
کیدون نیز گروهی بود که ذیل این شاخه مسئول مستقیم انجام عملیات تروریستی در این کشورها بود. بعد از جان گرفتن گروههای مقاومت و ابتکارات عملیاتی آنها در سرزمینهای اشغالی، صهیونیستها نیز با هدف ضربه به نیروهای مقاومت بر ترور شخصیتهای کلیدی و مغز متفکرهای مقاومت تمرکز کردند تا آسیب زیادی به محور مقاومت وارد کنند. در بیش از ۷۰ سال گذشته صهیونیستها بیشتر از ۲۷۰۰ ترور انجام دادهاند که در هرکدام از این ترورها از روشهای مختلفی مثل بمبگذاری، مسمومیت یا ترور مستقیم استفاده کردهاند. با وجود حجم بالای این ترورها و آسیبهایی که به محور مقاومت وارد شده، سوال اصلی این است که رژیم توانسته قدرت خود را در منطقه تثبیت کند؟
از ترور با خمیردندان مسموم تا جاسازی بمب در گوشی تلفن همراه
صهیونیستها ترور فرماندهان مقاومت در کشورهای مختلف را با ترکیبی از روشهای مختلف انجام میدادند. برای مثال، موساد برای ترور ودیع حداد، یکی از بنیانگذاران جبهه مردمی فلسطین و مغز متفکر هواپیمارباییهای فلسطینیها جاسوسی به نام «ایتزاوُن» را مسئول ترور او کرد. فردی که رفتوآمدهای زیادی به خانه وی داشت. این جاسوس خمیردندان حداد را با خمیردندانی که حاوی سم کشنده بود، عوض کرد و سم از این طریق وارد بدن او شد. حداد بعد از اینکه برای درمان از بغداد به آلمان شرقی رفت، به شهادت رسید. بعد از ترور حداد، ترور علی حسن سلامه در دستورکار قرار گرفت. سلامه ازجمله چهرههای سازمان آزادیبخش فلسطین بود که با آمریکاییها ارتباط برقرار کرده بود.
بر همین اساس حذف او یکی از دستورکارهای مهم موساد بود، عملیات ترور حسن سلامه «ماویر» نام گرفت. نیروهای موساد بمبی در یک خودرو کار گذاشتند تا وقتی از کنار ماشین سلامه رد میشود، منفجر شود. رژیم با این ترور به دنبال آن بود ارتباط ساف را با آمریکا قطع کند که البته موفق نشد. این روش ترور رژیمصهیونیستی، پس از این در مورد بیشتر شخصیتها همچنین دانشمندان هستهای ایران انجام شد. یحیی عیاش نیز یکی از مهندسان عملیاتی مقاومت بود که نقش موثری در نبرد انتفاضه اول داشت. عیاش در ساخت مواد منفجره در انتفاضه اول مهارت زیادی داشت. او مواد منفجره را با آنچه در داروخانه و کارخانههای مواد شیمیایی وجود داشت، جمعآوری میکرد و بمبهای دستساز میساخت. غارهای موجود در کوهها نیز محلی برای جلسه و برنامهریزی امور نظامی بود. پس از این عملیاتها عیاش به یکی از شخصیتهای کلیدی و موثر حماس برای طراحی عملیاتهای انفجار تبدیل شد.
سال ۱۹۹۵ فشار سیاسی اجتماعی روی صهیونیستها به واسطه انجام عملیاتهای حماس به اوج خود رسید و صهیونیستها با اطلاع از اینکه او در خانه اسامه حمدان اقامت دارد، از طریق دایی اسامه گوشی تلفنی را به دست یحیی عیاش رساندند که ۵۰ گرم مواد منفجره در آن جاسازی شده بود. چند روز بعد درحالیکه یحیی در حال صحبت با پدرش بود، تلفن منفجر میشود. این ترورها برای ضربه به محور مقاومت همچنان ادامه پیدا کرد. بعد از قدرت یافتن حزبالله لبنان، اسامی فرماندهان حزبالله نیز به لیست ترور صهیونیستها اضافه شد و در این میان فرماندهان ایرانی که همکاری مستقیمی با محور مقاومت دارند هم در دستور کار ترورهای رژیم قرار گرفتند. در جدول به نام برخی از شخصیتها و فرماندهان ایرانی، فلسطینی و لبنانی که در برنامه ترور صهیونیستها به شهادت رسیدند، اشاره شده است.
بازدارندگی برباد رفته
رژیمصهیونیستی در سالهای مختلف با شناسایی و ترور شخصیتها و فرماندهان کلیدی محور مقاومت تلاش کرده تا ضربه کاری به مقاومت وارد کند، ابتکار عمل را از آنها بگیرد و مقاومت را در موضع ضعف قرار دهد. امری که فهم محقق شدن یا نشدن آن نیاز به هوشمندی بالایی ندارد. نگاهی به مسیر ۷۰ ساله مقاومت در مبارزه با رژیم نشان میدهد، علیرغم ترور شخصیتهای مقاومت، در این مدت به ابتکارات و عملیاتهای آنها در طول سالها اضافه شده و عملیاتها پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است. نگاه صهیونیستها به شخصمحور بودن مسیر مقاومت، منجر شده آنها تنها با تمرکز بر ترور شخصیتها که البته تنها نقطه قوت آنها بوده، به دنبال حفظ و تثبیت قدرت خود باشند.
این اشتباه تحلیلی و تاکتیکی منجر شده بازدارندگی آنها بهمرور زمان معنای خود را از دست بدهد و هر بار عملیاتهای محور مقاومت ضربه سنگینتری را در مقایسه با عملیاتهای گذشته به آنها وارد کند. اگر جنگ یومکیپور اعراب، ضربه کاری به صهیونیستها زد و آنها را غافلگیر کرد، حالا نبرد ۷ اکتبر تنها با محوریت حماس اتفاق افتاد و ضربهای به قدرت رژیم در منطقه وارد کرد که هنوز نتوانسته آن را جبران کند. شروع جنگ زمینی در غزه به ناکامیهای رژیم اضافه کرد و همین امر هم باعث شد تا رژیم برای جبران ضعف خود از برگبرندهاش، یعنی ترور شخصیتهای محور مقاومت استفاده کند. امری که برای محور مقاومت اتفاق تازهای نیست. نکتهای که در پیگیری این مسیر از جانب رژیم مورد توجه قرار دارد این است که آیا او توانسته بازدارندگی خود را با این اقدامات تروریستی افزون کند؟
نگاهی به مسیری که رژیم و محور مقاومت در ۷ دهه طی کرده، شکست تدریجی رژیم را اثبات میکند. درحالیکه رژیم در جنگهایی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی با چند کشور عربی درگیر بود، توانست بود پیروز میدان باشد حالا در مبارزه با گروههای مقاومت در منطقه آن هم درحالیکه حمایتهای سنگینی از ایالات متحده دریافت میکند، نتوانسته درگیریها در نوار غزه را به نفع خود به پایان برساند.