روز سه شنبه دوم مرداد(۲۳ ژوئیه) یکی از تحولات مهم غرب آسیا با میانجی گیری قدرت نوظهور و کم ادعای شرق آسیا رقم خورد؛ چهارده گروه فلسطینی از جمله حماس و فتح، با میانجیگری چین موافقت کردند تا پس از جنگ، یک «دولت موقت آشتی ملی» در غزه تشکیل دهند. البته طرح چین تنها مربوط به ایجاد دولت آشتی ملی نیست؛ این طرح متشکل از سه گام درباره غزه است؛ گام اول تلاش برای تحقق آتشبس دائم و جامع در غزه در سریعترین زمان ممکن و تضمین ورود کمکهای بشردوستانه است. گام دوم پایبندی به اصل «فلسطینیها در فلسطین حکمرانی میکنند» و تلاش و همکاری برای تقویت حکومت بعد از جنگ غزه است و گام سوم تلاش برای دستیابی فلسطین به عضویت کامل در سازمان ملل و اجرای راه حل تشکیل دو دولت است.
هر چند توافقات گروههای فلسطینی به ویژه دو گروه اصلی فتح و حماس مسبوق به سابقه است و در گذشته دوام و پایایی چندانی نداشته، اما به نظر می رسد در مقطع کنونی که جنگ در غزه با شدت و حدت تمام در جریان است، این تحول دارای پیامهای جدید است و می تواند پیامدهای جدی برای منطقه و ساختار نظام جهانی داشته باشد.
در درجه نخست به نظر می رسد این توافق در مقابل طرح چند هفته پیش(۱۱ خرداد) جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا مطرح شده است که شامل آتشبس کامل، خروج نظامیان رژیم صهیونیستی از نواحی پرجمعیت در نوار غزه، آزادی برخی از اسیران و تحویل اجساد برخی از اسیران، بازگشت غیرنظامیان فلسطینی به منازل خود در نوار غزه و افزایش کمکهای انسانی میشد. در حالی که طرح بایدن حاوی پیشنهاداتی زود هنگام و چه بسا موقت برای آتش بس در غزه می شد، طرح رئیس جمهور چین ایده هایی برای آینده تعاملات سیاسی گروههای فلسطینی و نحوه اداره کشور مستقل فلسطین دارد؛ رویکردی که نشان می دهد چین دیگر آن ابرقدرت منزوی نیست که تنها به دنبال رشد اقتصادی صرف باشد؛ بلکه نیم نگاهی نیز به بازیگری در مقیاسهای جهانی و حل و فصل چالشهای مزمنی همچون بحران فلسطین و اسرائیل دارد.
هر چند مخالفت اسرائیل با این توافق، احتمال عملیاتی شدن آن را کاهش می دهد، اما صرف ورود چین به این عرصه حاکی از این است که این کشور در مسیر تبدیل شدن به یک ابرقدرت اثرگذار جهانی قرار گرفته و می کوشد در حوزه های مختلف اقتدار و یکه تازی ایالات متحده را به چالش بکشد.
نکته دیگر که از توافق گروههای فلسطینی در چین قابل برداشت است، این است که بر خلاف آمریکا که محدودیتهای بسیاری برای مهار اسرائیل دارد و حتی در شرایط فعلی که جهان در برابر جنایات اسرائیل در غزه زبان به اعتراض گشوده، باز هم می کوشد منافع و خواسته های این رژیم را در طرحهای خود لحاظ کند؛ چین ابر قدرتی بی طرفتر است، تحت تأثیر و فشار لابی صهیونیستی نیست و در نتیجه دلایل و منافع خاصی برای اعطای امتیازات ویژه به اسرائیل ندارد و تنها چیزی که برایش مهم است، امن کردن منطقه غرب آسیا برای پیشبرد طرح های تجاری و اقتصادی متنوع خویش است.
در نتیجه شاهد بودیم برخلاف آمریکا که در نشست محرمانه روزهای اخیر در امارات کوشید تا برای تأمین خواسته های رژیم اسرائیل به «ایجاد نیروهای عربی یا اسلامی» با کمک کشورهای عرب منطقه و تحت نظارت بینالمللی به عنوان «جایگزینی برای مقاومت فلسطین در نوار غزه» بپردازد، چین در قالب اعلامیه پکن، همه گروههای اثرگذار در مسائل فلسطین را در بازی قدرت دخیل نمود. توافق پکن راه را بر روی ایدهها و پروژههای آمریکایی- صهیونیستی که در راستای منافع صرف اسرائیل هستند، میبندد و با یافتن راه حلهای جایگزین، به دنبال ایجاد واقعیات جدیدی در منطقه است. بر این اساس، به نظر میرسد حضور و مشارکت چین در حل و فصل مناقشه های اینچنینی، گفتمان غربی که شامل فاکتورهایی همچون خودبرتر بینی، خود محق بینی برای تعریف استانداردها و هنجارهای جهانی و حمایت بی چون و چرا از اسرائیل است را زیر سؤال می برد و گفتمانی جدید بر مبنای تنوع، چند جانبه نگری و «صلح اقتصاد محور» را مطرح می کند.
امضای «اعلامیه پکن»، دعوت از حماس برای حضور در این توافق آشتی و برنامه ریزی به منظور مشارکت آن در دولت پس از جنگ در غزه حاوی یک پیام مهم سیاسی نیز هست؛ بر خلاف تقلای شدید رژیم اسرائیل برای درهم شکستن حماس و حذف آن از مدیریت سرزمینهای فلسطینی، توافق اخیر در چین نشان می دهد که قدرتهای جهانی همچون چین به این جمع بندی رسیده اند که اسرائیل توان چنین کاری را ندارد و گروه حماس نیز به عنوان یک شبکه قدرت سیاسی – نظامی که مورد اقبال مردم غزه قرار دارد، حذف شدنی نیست. با چنین نگرشی، چین تلاش کرده با رویکردی واقع بینانه، همه گروههای سیاسی اثرگذار در فلسطین را گرد هم آورده و بنایی مستحکم و فراگیر برای دولت آشتی ملی در کشور مستقل فلسطینی آینده ایجاد کند.
در نهایت باید گفت تجربه نشان می دهد توافقات صلح برای عملیاتی شدن نیاز به پذیرش طرفین دعوا دارند و در نتیجه در این مورد خاص نیز در صورت عدم پذیرش رژیم اسرائیل و عدم حمایت فراگیر جامعه جهانی، احتمال تحقق و عملیاتی شدن طرح صلح چین اندک به نظر می رسد. با این حال صرف همین تلاش نشان می دهد گروههای فلسطینی به این جمع بندی رسیده اند که نتیجه عملیات طوفان الاقصی باید اتحاد ملت فلسطین باشد تا از این مسیر به جنگ، نسلکشی و گرسنگی که رژیم اسرائیل بر آنها تحمیل کرده است، پایان دهند و طعم استقلال و یکپارچگی ملی را بچشند. از سوی دیگر چین نیز در ادامه مسیر موفق میانجی گری برای آشتی ایران و عربستان، به دنبال نقشی پر رنگ تر در منطقه غرب آسیا است تا رویکرد خودمحور و یکجانبه آمریکا را تعدیل کرده و نظمی متعادل و چندجانبه گرایانه بر این منطقه و (چه بسا در آینده) در جهان ایجاد کند.