برگزاری انتخابات برای انتخاب نهمین رئیسجمهور در کشورمان و تشکیل دولت چهاردهم ، واجد معانی و آثار بسیاری است. بخشی از این معانی و آثار، حاصل است و برخی دیگر، میتواند در آینده پدیدار شود؛ بسته به این که رئیسجمهور و دولت جدید چه رویکردی را در پیش بگیرند.
۱) انتخابات در کشور ما در امنیت و آرامش کامل برگزار شد و این در حالی است که همین روزها، فرانسه، (نماد تاریخی دموکراسی غرب) همین روزها به بهانه انتخابات پارلمانی، دستخوش آشوب است. در آمریکا هم در حالی چند ماه بعد انتخابات برگزار میشود که انتخابات چهار سال قبل، به آشوب گسترده انجامید.
۲) جمهوری اسلامی در حالی در این ۴۵ سال، ۱۴ انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده، که از یکسو قدرتهای جهانی مصمم بودند کار او را ظرف سه تا شش ماه تمام کنند، و از سوی دیگر برخی تنگنظران سیاسی داخلی بدشان نمیآمد که اگر بتوانند، انتخابات را به تعطیلی بکشانند، یا از رونق بیندازند؛ شبیه روایتی که موسویخوئینیها درباره نگاه مرحوم هاشمی به انتخابات حداقلی و مخالفت قاطع رهبر انقلاب با آن موضع بیان میکند، و یا مخالفت برخی ناکامان انتخاباتهای مختلف با نتیجه آن، و همچنین خیز افراطیون مدعی اصلاحات برای تعطیلی انتخابات مجلس هفتم از طریق گروکشی و تهدید به استعفا در دولت و مجلس همسو. در همه این موارد، رهبر انقلاب با قاطعیت تمام، از جمهوریت و اهمیت انتخابات و حاکمیت رای مردم دفاع کردند و اینگونه بود که دولتها و مجالسی با سلیقههای سیاسی کاملا متفاوت شکل گرفت. دروغ بزرگی بود که کسانی، همصدا با دشمنان گفتند انتخابات در جمهوری اسلامی مهندسی شده است، یا سالم برگزار نمیشود. تنوع نام رؤسای جمهور منتخب -سید ابوالحسن بنی صدر، محمد علی رجایی، (آیتالله) سید علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، محمود احمدینژاد، حسن روحانی، سید ابراهیم رئیسی و مسعود پزشکیان- محکمترین ردیه بر ادعای مذکور است. این دروغ را کسانی تکرار کردند که بیش از ۳۲ سال، در مسند دولت بودند و با این همه، عوام فریبی کردند و بر فقدان صلاحیت مدیریتی یا مشورتی خود گواهی دادند.
۳) آقای پزشکیان پس از پیروزی در انتخابات گفت: «قدردان وسعت نظر و گرهگشایی مقام معظم رهبری هستم که عرصه را بر مشارکت و رقابت و سلامت نقش آفرینی بیشتر شهروندان و جریانهای سیاسی گشودند» و «اینکه رایها درست خوانده شد به لطف مقام معظم رهبری بود. این هدایتی بود که رهبری داشتند، اگر به خاطر ایشان نبود، فکر نکنم اسم ما از این صندوقها بیرون میآمد». در این که رهبری، پاسدار رای مردم و سلامت انتخابات هستند، تردیدی نیست. اما کم لطفی است که تلقی یا تلقین شود متولیان انتخابات، امانتدار نیستند. دغدغه آقای پزشکیان، یک ما به ازای واقعی دارد و آن کسانی مانند خاتمی و موسوی و برخی افراطیون مدعی اصلاحات هستند که سال ۱۳۸۸، هماهنگ با نقشه آمریکا، انگلیس و اسرائیل، سر به آشوب گذاشتند. آقای پزشکیان در حالی با ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار رای (۲ میلیون و ۸۰۰ هزار رای بیشتر از آقای جلیلی) انتخاب شد که برخی مدعیان حمایت از وی، ۱۵ سال قبل با ادعای دروغین تقلب، زیر بار رای 24/5 میلیون نفری مردم
(۱۱ میلیون رای، بیشتر از رقیب) نرفتند و کشور را به کام آشوب و بیثباتی کشاندند. پس از آن هم به تصریح گزارش مهر ماه ۱۳۸۸ روزنامه «لس آنجلس تایمز»، واسطههای برخی سران آشوب، به دولت اوباما مشورت دادند تا «تحریمهای فلجکننده» را علیه ملت ایران اعمال کند.
۴) ملت و دولت ما، نه سر سوزنی به غرب بدهکاری دارند و نه به کسانی که میخواهند کشور را بدهکار دشمنان کنند. هیچ توجیهی ندارد که نان خود را سر سفره دولتهای غربی بگذاریم و با گردن کج منتظر باشیم تا آنها به ما بگویند چه بکنیم و چه نکنیم. این فریبی بود که دولت برجام را به بیراهه کشاند. زمانی که برجام منعقد شد،
«جان ساورز» رئیس سازمان جاسوسی انگلیس مدعی شده بود «توافق اجازه میدهد تا ایران ظرف ۱۰- ۱۵ سال، به کشوری نرمال و میانهرو و کمتر تندرو تبدیل شود». میانهروی مطلوب انگلیس و آمریکا کدام است؟ آنها حتی در اوج اجرای برجام، نه اجازه دادند سفارت ما در لندن برای دریافت پول کارمندانش از ایران، حتی یک حساب بانکی در لندن افتتاح کند و نه برای فرد معرفی شده از سوی دولت برای نمایندگی ایران در سازمان ملل (معاون دفتر آقای روحانی) ویزا صادر کردند! پس منظورشان از میانهروی چیست؟! آمریکا و انگلیس، ۷۱ سال قبل، حتی نخستوزیری کراواتی و سکولار به نام محمد مصدق را به عنوان سیاستمدار میانهرو در ایران به رسمیت نشناختند و او را با کودتا سرنگون کردند!
۵) همین روزها -در حالی که آقای پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی، برای مذاکره و احیای برجام تمایل افراطی نشان داده بود- آمریکا و سه دولت اروپایی حاضر نشدهاند طبق عرف دیپلماتیک، و مانند روسیه و چین و هند و ژاپن و دهها کشور آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، انتخاب آقای پزشکیان را تبریک بگویند، بلکه رسانههای آنها ظرف چند هفته منتهی به انتخابات، سرگرم حمایت از گروهکهای ورشکسته تحریمی بودند و نهایتا هم سخنگویان آمریکایی چند بار با وقاحت گفتند انتخابات ایران را به رسمیت نمیشناسند. آیا همین رویکرد خباثت آلود کافی نیست تا یک بار دیگر، دشمنان و دوستان ایران را بشناسیم و به تکرار عبرتهای دولت «برجام و دیگر هیچ» برنگردیم؟
۶) دو الگوی مدیریتی بیشتر، پیش روی رئیسجمهور و دولت جدید نیست و به ناچار باید در یکی از این دو مسیر قدم بردارند:
- رویکردی که باور داشت دوران مدیریت، فرصتی محدود و مغتنم برای خدمت به مردم و آرامش بخشیدن به کشور است و نه بردن اختلافات سیاسی به میان مردم و مایوس و عصبانی کردن آنها، و رویکرد دیگری که بنیان مدیریت را بر پشت هم اندازی، مسئولیت ناپذیری، فرافکنی، بهانهتراشی، پمپاژ دعواهای سیاسی به جامعه، دو قطبیسازی و استهلاک ظرفیتها گذاشته بود.
- رویکردی که در طول این چند دهه معتقد بود باید در داخل و خارج تولید قدرت کرد (خودکفایی بنزین، تولید سوخت ۲۰ درصد، احیای صادرات نفت بدون برجام، واردات واکسن، خودکفایی گندم، افزایش ظرفیتهای نیروگاهی، ساخت پالایشگاهها، توسعه شبکههای آب و گاز و حملونقل و ترانزیت و تجارت خارجی، و تولید قدرتمندترین تسلیحات) تا دشمنان یقین کنند حربههایشان کُند شده و بنابراین در مقابل اقتدار ملت ایران کوتاه بیایند؛ و رویکردی که میگفت منابع اقتدار و پیشرفت را واگذار کنیم و رشد اقتصادی عاریتی بخریم و اگر تاثیر معامله در کوتاهمدت تمام شد، منابع قدرت باقی مانده را واگذار کنیم!
۷) رویکرد دوم اگر ادامه مییافت، باید پس از خلع قدرت، برای سر بریده شدن رو به قبله میشدیم. هیچ انسان شرافتمندی باورش نمیشود، اما نشریه غربگرای مدعی اصلاحات، در اوج یاغیگری ترامپ، تصویر دیدار تحقیرآمیز او با رئیس جمهور صربستان را بهانه کرد و نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکرهکننده میپسندد، این است: همچون برّهای در مذبح و بردهای در مسلخ. آیا اقداماتی از این جنس را باید مایه شرمساری دانست؟ فرض کنیم سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک برده در مقابل همتای آمریکایی خود نشسته؛ اگر منافع صربستان چنین اقتضایی کند، باید این اقدام را تمسخر کرد یا عقلانیتی سیاسی خواند؟»!
۸) دولتی میتواند خدمتگزار مردم باشد که پشت قباله احزاب و حلقههای غنیمتطلب نرفته باشد. دولتهایی که از سوی غنیمتطلبان محاصره شدند و خواص زیاده خواه توانستند با ادعای سرمایهگذاری در انتخابات و سهامداری پیشاپیش، رئیسجمهور را بدهکار کنند، نهتنها موفق به خدمتگزاری نشدند، بلکه اختلاف شدید موتلفان سیاسی، دولت را به بن بست و ناکارآمدی کشاند. این نکته تعیینکننده است که رئیسجمهور، خود را وامدار هیچ گروهی نشناسد، در حلقههای بسته کانالیزه نشود و بتواند وزیران و معاونان را در تراز جمهوری اسلامی (و نه دولت اجارهای احزاب) بچیند. از همین جاست که معلوم میشود دولت قرار است در مسیر خدمت باشد، یا نه. مشاوران باید متنوع باشند و زیر نظر رئیسجمهور تعریف شوند، نه به عنوان حلقهای بسته و حاکم بر رئیس دولت؛ چنان که رئیس دولت اصلاحات را تهدید میکردند اگر تمکین نکند، او را از قطار پیاده میکنند! حکایت اطرافیان ناهمدل، حکایت شتر کژتابی است که دلش جای دیگری بود و مجنون را به سمت لیلی نمیبرد.
۹) رئیس جمهور شهید، آیتالله رئیسی(ره)سه سال قبل در حالی سکان دولت را به دست گرفت که رئیس دولت قبل، وعده کرد همه تحریمها را یکجا لغو کند، اما دو برابر کرد؛ تورم را به ۶۰ درصد رساند و یک رکورد تازه ثبت کرد؛ ۴۸۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه و ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به ارث گذاشت؛ ادعا کرد هم باید چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد، اما چرخ سانتریفیوژها و هشت هزار کارخانه را با هم از کار انداخت؛ ادعا کرد چنان مردم را سرشار از درآمد میکند که بینیاز از پول ناچیز یارانه باشند؛ اما قیمت بنزین را سه برابر کرد و نرخ ارز در دولت او تا ۹ برابر صعود کرد؛ بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار ارز دولتی را با ندانمکاری و به شکل عمدتا رانتی توزیع کرد، و سپس وقتی خزانه خالی شد، ارز ۲۰ قلم کالا (از مجموع ۲۴ قلم) را حذف کرد؛ خزانه را چنان تهی کرد که دولت بعدی، چارهای جز حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی نداشت؛ چند نوبت ادعا کرد از رکود عبور کردیم، اما معدل رشد اقتصادی هشت ساله، تقریبا صفر (۶ دهم درصد) شد.
۱۰) پیش از شهید رئیسی، کسی بر مسند بود که حامیانش گفتند «برجام تنها پروژه او بود و پس از آن که به بنبست خورد، او هم تمام شد و هیچ همت و تدبیری برای تغییر ریل نداشت». دولتمردانی که گفتند «واکسن، سوهان قم نیست» و «بدون حل شدن مشکل برجام و FATF نمیشود واکسن وارد کرد». مدیرانی که منطقشان «نمیشود» و «نمیتوانیم» بود، از کثافتکاری خواندن ساخت پالایشگاه، تا مخالفت با نیروگاهسازی، و «مزخرف» خواندن مسکن مهر یا خودکفایی گندم. دولتی که با برجام، تولید برق هستهای را متوقف کرد، و با توافق پاریس، تولید برق در نیروگاهها با سوخت فسیلی را! شهید رئیسی، چنین میراثی را تحویل گرفت و توانست بسیاری از چالشها را مهار کند، یا از شتاب ویرانگر آنها بکاهد.
۱۱) آقای رئیسی، یک اقتصاد بیمار اورژانسی را تحویل گرفت و در احیا و پایدارسازی حال آن (از جمله کاهش ناترازیها، از درآمدهای ارزی و ریالی تا مصارف برق و آب و گاز و..) تا حدود بسیار زیادی موفق عمل کرد. دولت آقای رئیسی یک میدان مین ترکیبی را تحویل گرفت و کوشید مینهای در حال انفجار را یکی یکی خنثی کند. صادرات نفت در اواخر دولت دوازدهم به زیر ۳۰۰ هزار بشکه سقوط کرده بود و کسانی مانند رئیس سازمان برنامه و بودجه میگفتند حتی اجازه فروش حداقلی نفت در ازای دریافت غذا و دارو را هم نداریم و نمیتوانیم حقوق کارکنان دولت را بپردازیم. دولت رئیسی در حالی تشکیل شد که نقدینگی ده برابر شده، بدهی انباشته به ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده، خزانه ارزی صفر شده و سررسید اصل و سود اوراق واگذار شده به میزان ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بود. دولت شهید رئیسی در کمتر از سه سال، بخش مهمی از بحرانهای کمرشکن را پشت سر گذاشت و رشد اقتصادی بالای ۵ درصد را تثبیت کرد. این بدان معنا نیست که دیگر هیچ چالش و مشکلی وجود ندارد. مشکلات، متعدد است و تورم همچنان مردم را آزار میدهد. اما مهم این است که کشور در مسیر رشد اقتصادی، مستقل از اخم و لبخند دشمنان ملت ایران قرار گرفته و اگر این مسیر بیاعتنا به تهدید و تطمیع، یا آدرسهای گمراهکننده جریان نفوذ تداوم پیدا کند، میتواند ظرف یکی دو سال، کام مردم را شیرین کند. شرط موفقیت این است که باغ در حال آباد شدن و علف هرززدایی، دوباره دستخوش رهزنان عقل و تدبیر نشود.
محمد ایمانی