هنرمندی که با حروف عبادت می‌کرد

«مافی» معتقد بود سیاه‌مشق نوعی عبادت است. نمی‌خواست کاغذ سیاه کند، او عبادت می‌کرد. با هندسه حرف زندگی می‌کرد، با حروف عشقبازی می‌کرد. او هنر نفس می‌کشید. این هنرمند با عمر کوتاهش که به چهل سال نرسید، توانست کارهای جدیدی خلق کند.

هنرهای سنتی ما گرفتار نوعی تکرار بی‌پایانند، تکراری ملالت‌بار که آرام آرام عامل قطع ارتباط و قهر نسل‌های جدید از هنر سنتی شده است؛ به‌طور ویژه موسیقی، آواز و خوشنویسی دچار این مشکل هستند.

در این میان اسامی‌ کوچک و بزرگی وجود دارد که تلاش کردند بر این قهر نامبارک فائق آمده، طرحی نو دراندازند تا موافق طبع زمانه باشد. «رضا مافی» در خوشنویسی از آن جمله است. گرچه عمر کوتاهش به چهل نرسید و نتوانست دست‌کم ثمره تلاش‌های خود را ببیند، اما تأثیرش بر صحنه خوشنویسی ایرانی پررنگ ظاهر شد.

برپایی نمایشگاهی از آثار و مجموعه‌های شخصی رضا مافی در موزه هنرهای معاصر تهران توسط نگارخانه تخصصی ایرانی ـ اسلامی ‌ترانه باران می‌تواند بهانه‌ای باشد تا زندگی و دیدگاه‌های مافی را یک بار دیگر مرور کنیم.

هنرمندی که با حروف عبادت می‌کرد

آزادی در خط

موزه هنرهای معاصر تا دهم تیرماه، میزبان آثار برجسته و مجموعه‌های شخصی رضا مافی است، کسی که 45 سال پیش، «آزادی در خط» را شعار خود قرار داد.

دکتر محبوبه کاظمی، ‌پژوهشگر و فعال فرهنگی می‌گوید: به‌عنوان نمایشگاه‌گردان این رویداد، سعی کردم تمامی محتواهایی که از این هنرمند وجود دارد به نمایش درآید که شامل مصاحبه‌ها، متون و دست‌نوشته‌های به‌جامانده می‌شود. ۱۰۴ اثر از هنرمند به همراه لوازم شخصی او از جمله آخرین قلمی ‌که استفاده کرد، آخرین مرکب خشک‌شده، آخرین برگه‌هایی که نیمه‌کاره ماند و فرصت امضا کردن آن‌ها پیش نیامد و نیز عکس‌ها و مستندات مربوط به این هنرمند در نمایشگاه در معرض بازدید قرار گرفته است.

مدیر نگارخانه ‌ترانه باران با اشاره به آخرین نمایشگاه رضا مافی که در سال ۱۳۵۸ با عنوان «آزادی در خط فارسی» برگزار شد، توضیح می‌دهد: نکته‌ای که در این هنرمند نظرم را جلب کرد، علاقه او به خط فارسی و هنر بومی‌ به ویژه خوشنویسی بود. او در پاسخ به هنرمندان یا هنرپژوهانی که معتقد بودند مافی با خط، نقاشی می‌کرد گفته است «من خطاط هستم و دید خطاطانه دارم و از دید خطاطی به دنیای نقاشی وارد شده‌ام». او همیشه بر تعهد خود بر هنر سنتی و بومی ‌تأکید داشت.

دکتر کاظمی همچنین به ناشناس ماندن این هنرمند می‌پردازد و توضیح می‌دهد: اولین بزرگداشت رضا مافی در سال ۱۳۶۲ در موزه هنرهای معاصر برگزار شد. از آن تاریخ ۴۱ سال می‌گذرد و تا به حال هیچ مراسمی ‌برای معرفی و بزرگداشت او برگزار نشده است اما امروز خوشحال هستم که توانستیم با کمک دوستان و مجموعه‌داران و همچنین خانواده او، آرشیو آثار را کامل کنیم. امیدوارم این نمایشگاه باعث شود که این هنرمند متعهد و جایگاه اصلی‌اش در هنر ملی معرفی شود.

مافی یک اتفاق تازه بود

در هنر اصیل و سنتی، کم اتفاق می‌افتد که اتفاق تازه‌ای رخ بدهد ! امیر عاملی، خوشنویس و شاعر در با بیان این مطلب ادامه می‌دهد: این که بخواهیم خط هزارساله را در شاکله و هندسه تغییر دهیم، کار بسیار سختی است. شاید هر یک قرن یا دو قرن، فردی مثل رضا مافی یا پیش از او ملک‌محمد قزوینی ظهور ‌کند و حرف تازه‌ای بزند. میرزا غلامرضا اصفهانی نیز در دوره قاجار یکی از نوآوران بود. همه این بزرگان، اول شیوه پیشینیان خود را کامل فراگرفتند و بعد نوآوری کردند.

وی می‌افزاید: زمان تولد هنرمند، زمانی است که خودش را پیدا می‌کند و اثری منهای تقلید از خود به جای می‌گذارد. مافی این‌گونه بود، صاحب اندیشه بود. کارش فلسفه داشت، در جستجوی هویت ایرانی بود. می‌خواست بدون تأثیر گرفتن از هنر جهان هنر، هنر ایران را به تکامل برساند. خوشنویسی برایش یک مقوله سنتی یا یک هندسه روحانی بود و تلاش کرد این را تبدیل به هنری جهانی کند، فریاد بلندتری بزند و ایران را به تماشا بگذارد.

این استاد خوشنویسی ادامه می‌دهد: مافی موفق شد با تلفیق خط، نقاشی، رنگ‌شناسی و معماری، آثاری خلق کند که پیش از او خلق نشده بود. هم متریال و ابزارش بدیع بود و هم اندیشه جدیدی در کارهایش وجود داشت. اگر در آثار مافی دقت کنید، پیش از آن‌که فرم را ببینید اندیشه را می‌بینید.

چالش‌های نوآوری

تغییر در یک روند جاافتاده، بی مشکل نیست.

هنرمندی که با حروف عبادت می‌کرد

 استاد امیر عاملی توضیح می‌دهد: هنرمندان نوآور عموما مورد حسادت قرار می‌گیرند. اما مسأله دومی هم وجود دارد، نوآوری بلافاصله تقلید می‌شود و تقلید‌های ضعیف، کار را دچار مشکل می‌کند.

وی می‌افزاید: از طرفی سنت‌گرایان نمی‌توانند چنین پدیده‌ای را بپذیرند، چرا که یک تعریف دو دو تا چهارتا دارند. مثلا در خوشنویسی همان «ادب آداب دارد» ملاک کارشان است؛ الف سه نقطه، ب پنج نقطه و... نمی‌توانند بپذیرند کسی کار جدیدی بکند. این در موضوعات دیگر هم هست، مثلا در ادبیات، ظهور نیما مورد پذیرش واقع نشد. وقتی نیما آمد، خیلی مورد هجمه قرار گرفت، تا این‌که جامعه او را پذیرفت. 

این نکته مهم است که نیما کسی را رد نکرد، غزل و قصیده و رباعی را رد نکرد، او فقط نگاه خودش را ارائه داد. مافی هم همین کار را در خوشنویسی کرد. 

سیاه‌مشق عبادت است

مرحوم رضا مافی سیاه‌مشق را نوعی عبادت می‌دانست. امیرعاملی با اشاره به گفته مافی می‌افزاید: مافی نمی‌خواست کاغذ سیاه کند، او عبادت می‌کرد. با هندسه حرف که به قول افلاطون هندسه روحانی است، زندگی می‌کرد، با حروف عشقبازی می‌کرد. این آثار حاصل عشقبازی اوست. مافی هنر نفس می‌کشید. خلاقی بود که از دل سنت نفس می‌کشید. وقتی از دل سنت و از آوار سنت بخواهید فریاد نو بزنید، کار سختی است. این هنرمند با عمر کوتاهش که به چهل سال نرسید، توانست کارهای جدیدی خلق کند.

  معمولا یک اربعین زمان می‌برد تا هنرمند به شکوفایی برسد، اما مافی چهل سالگی را ندید و با این حال زنده ماند، چون آثاری که خلق کرد برای تثبیتش کافی است.

 چرا مافی شناخته نشد؟

مرگ زودهنگام و جنگ تحمیلی، شاید دلیلی است بر این‌که رضا مافی، آن‌طور که باید دیده نشد. امیر عاملی می‌گوید: این نمایشگاه کامل‌ترین تصویر را از مافی نشان می‌دهد. این نمایشگاه، مافی از زبان مافی و هرآنچه بود را به تماشا گذاشته است. به همه هنرجویان، استادان و علاقه‌مندان هنر و خوشنویسی توصیه می‌کنم این نمایشگاه را ببینند. 

این شاعر و هنرمند توضیح می‌دهد: مافی با غربزدگی مخالف بود. نه غربزدگی به معنای سیاسی آن. می‌گفت ما باید هنرمان را بومی‌ نگه داریم. ماندگاری ما در بومی‌ بودن ماست. برخی شیفته غرب می‌شوند و سعی می‌کنند هنر آن‌ها را تقلید کنند، نتیجه آن شترگاوپلنگی است که نه هنر ماست و نه هنر آن‌ها. هنر مافی پدر و مادر دارد، از یک جایی در هنر ملی شروع شده، رشد کرده و به شکوفایی رسیده است.

هنر مدرن، رقیب سنت نیست

همان‌طور که اشاره شد، مقاومت در برابر خلاقیت در هنر سنتی، یکی از معضلات فرهنگی ماست. امیر عاملی می‌گوید: هنر مدرن، رقیب هنر سنتی نیست. هنر مدرن نمی‌خواهد بگوید هنر سنتی نباشد، بلکه ریشه در سنت دارد. مافی جایی گفته با توجه به نیاز زمان در خط تحول به وجود آوردم.

هنرمندی که با حروف عبادت می‌کرد

وی ادامه می‌دهد: در خوشنویسی، فردگرایی باب بود، یک نفر چهل سال می‌نوشت تا استاد شود و کارهای قبلی را تکرار کند. مافی جهان خود را شناخت و از جهان شخصی خود به داخل اجتماع آمد، دیده شد و این دیده شدن بازخوردهای متفاوتی دارد، عده‌ای گل پرت می‌کنند و عده‌ای دیگر سنگ.

این استاد خط در پایان گفتگوی خود تأکید می‌کند: مافی از معماری، از کاشیکاری‌، از رنگ فیروزه‌ای و از عناصر هنر ایرانی بهره گرفت و نوآوری کرد. او در برخی از کارها خط را برجسته کرد و در بعضی دیگر زمینه را. این‌ها یافته‌هایی است که بر مبنای تجربه ایجاد شده و نشان می‌دهد هنرمند به دنبال چیزی است، قصدش رنگ‌بازی و رنگ‌سازی نیست. مافی می‌گوید من خط را برای خواندن نمی‌نویسم، بلکه برای دیدن فضا می‌سازم. امثال مافی، ملک‌محمد، میرعماد و همه بزرگان از سنت پر شدند، سرریز کردند و قطره سرریز آن‌ها نوآوری شد.