هفته گذشته در آیین تشییع و خاکسپاری رئیسجمهورشهید کشورمان صحنههایی عجیب از حضور مردم رقم خورد. حضور میلیونی مردم ایران و بروز احساسات و عواطف عمیق آنها در پی شهادت آیتالله رئیسی مسالهای است که بیشتر باید درباره آن مداقه کرد. در اینجا از چند زاویه به تحلیل این مساله خواهم پرداخت.
1- یک رویکرد این است که نگاهی اخلاقی و انسانی به قصه داشته باشیم. باید گفت مردم ما مظلومدوست و انساندوست و اخلاقمدار هستند. برداشت من این است که احساس مردم این بود که شخص اول اجرایی کشور به خاطر آنها و حل مشکل آنها به دورافتادهترین قسمتهای کشور رفته و در حال خدمت به مردم بوده و میخواسته مشکلی را از جامعه و مردم حل کند و به سامان برساند.
مردم در این 3 سالی که آیتالله رئیسی سکان ریاستجمهوری را به دست داشت با فردی مواجه شدند که همجنس خودشان بود و تلاش داشت به مردم نزدیک شود و با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند. برداشت مردم این بود که اقدامات رئیسجمهور شهید در این شکل، یک بازی سیاسی یا یک فریب نیست و این عملی واقعی و خالصانه است لذا از این حیث در بزرگداشت ایشان اینگونه در صحنه حاضر شدند.
2- نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که مردم ایران به تعبیری سیاسیترین مردم منطقه و جهان هستند. اگرچه در سالهای اخیر حضور مردم در عرصههای سیاسی قدری کمرنگ شده است اما موضوعات ملی و منافع ملی همچنان برای مردم اهمیت فوقالعاده دارد. برداشت مردم به لحاظ سیاسی این بود که اکنون باید وارد صحنه شوند و این حادثه را که حادثه خطیری بود، پاس بدارند. چنین حادثهای در هر جای دنیا ممکن است جامعه را به سمت مشکلات بیشتر و سقوط پیش ببرد اما این موضوع برای مردم ما معنای دیگری یافت و منافع ملی برای مردم اهمیت بیشتری یافت، لذا حادثهای را که بسیار جانکاه بود، به یک فرصت همبستگی و انسجام ملی و اجتماعی تبدیل شد. ما این را در فضایی که رقم خورد میبینیم.
مردم تشخیص دادند جدا از امر انسانی و اخلاقی و عاطفی، مساله مهمتری در اینجا وجود دارد که حفظ و حراست دستاوردهای نظام سیاسی و خلق انسجام و همبستگی - در عین درد و رنج پیشآمده - است. در اینجا بصیرتی که مردم از خود نشان دادند خیلی فراتر از تصورات و تحلیلهایی بود که معمولا مطرح شود.
البته پیش از این هم مردم در حوادثی که در 2 سال اخیر در کشور داشتیم مانند حوادث پاییز 1401 بلوغ خاصی از خود نشان دادند و با حرکات هنجارشکنانه همراه نشدند. واضح است اعتراض وجود دارد و مردم گلایهها و اعتراضات زیادی بویژه نسبت به وضعیت معیشتی و اقتصادی خود دارند و توقعشان این است که این مسائل حل شود اما در موقفی که دشمنان با ایجاد آشوب به ضربه زدن به کشور امیدوار شده بودند، مردم صحنه دیگری رقم زدند، لذا حادثه اخیر هم به جهت اهمیتی که وجود داشت در بعد داخلی و در عرصه جهانی و منطقهای تاثیرات زیادی برای ما به همراه داشت، لذا آنچه من از حضور مردم فهم کردم و آنچه توسط آنها خلق شد در این فضا قابل تحلیل است.
3- اما پرسش این است: این حادثه چه فهمی از جامعه ایران به ما نشان میدهد و آیا باید مردم ایران را در این بزنگاههای تاریخی شناخت؟ اگر بخواهیم از منظر دیگری بحث کنیم، قضیه خیلی سادهتر از این حرفهاست. شاید در این مواقع استثنایی ما متوجه بلوغ مردم و فهم عمیق مردم از مسائل شده باشیم که چقدر این فهم عمیق و دقیق است. مردم ایران نشان دادند به شعارهای انقلاب اسلامی وفادار هستند. آنچه مطالبه آنها در انقلاب اسلامی بود در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تبلور یافته بود. آنها هنوز به این شعارها وفادارند و هر جا احساس کنند به این شعار عمل میشود یا کارگزاران نظامی و اداری به این ارزشها پایبندی دارند و میخواهند از این ارزشها حفاظت و حراست کنند، از آنها پشتیبانی و حمایت میکنند. در قصه اخیر هم همین امر مشهود بود. مسؤول اجرایی کشور وفادار به شعارهای اساسی انقلاب اسلامی تلاش میکرد به مشکلات مردم رسیدگی کند، لذا مردم در حمایت از او به میدان آمدند. این امر، هم جنس بودن آن مسؤول و مدیر اجرایی با مردم را نشان میدهد.
4- در این بین مساله صداقت هم اهمیت ویژهای دارد. اینکه مسؤولی صادقانه با مردم حرف بزند و صادقانه با مردم رفتار کند و صادقانه به وعدههایی که میدهد، عمل کند خیلی اهمیت دارد.
مردم میخواهند ببینند آنچه گفته شده با آنچه عمل شده، چقدر همراستاست و آن صداقت است. امام موسی صدر تعبیری دارد و این پرسش را مطرح میکند که محبوبیت من در لبنان به چه دلیل است؟ ایشان میفرماید من با مردم با صداقت رفتار میکنم. ایشان صداقت را در 3 عرصه مطرح میکند که صداقت در رفتار، صداقت در گفتار و صداقت در عمل است. لذا صداقت یکی از عوامل محبوبیت است. وقتی صداقت سرلوحه مدیران جامعه باشد، مردم با دولت همراه هستند. مردم از گزارشهای نادرست، تبعیض و بیعدالتی و نابرابری آزرده و ناراحت میشوند و اعتراض دارند. مردم از برخی اقدامهایی که در جامعه رخ میدهد و آنها را قانع نمیکند گلایه دارند. اگر مسؤولی بهگونهای عمل کند که این ارتباط نزدیکتر شود و این صداقت در گفتار و وعده و عمل مشهود باشد و جلوهگری کند، به نظر میرسد شکافهای بین دولت و ملت کاهش و روزبهروز همبستگی و انسجام اجتماعی افزایش مییابد. در یک دهه اخیر میبینیم کنشگری سیاسی مردم بشدت کم شده و فضایی که شاید برخی مدیران و کارگزاران رقم زده بودند، تاثیرات خود را در عدم مشارکت مردم نشان میدهد.
اگر آموزهها و آموزشهای انقلاب اسلامی مطمح نظر باشد و پایبندی به آنها در عمل توسط مردم دیده شود، به نظرم دیگر از حضور مردم در برخی بزنگاهها شگفتزده نخواهیم شد و این قبیل پدیدهها امری استثنایی و منحصربهفرد تلقی نمیشود، لذا باید همبستگی تبدیل به رویه شود، بنابراین همانطور که در سطور قبل ذکر شد قضیه خیلی ساده است و ما هرچه به اندیشهها و آموزههای حضرت امام و انقلاب وفادار باشیم و به این آموزهها عمل و سعی کنیم در عمل شعارهای انقلاب را محقق کنیم، به مساله همبستگی خیلی کمک میکنیم و فراتر از استثناها میرویم.
5- نکته دیگر این است که اگر ما طرح ملاصدرا را طرحی برای سلوک انسان و ارتقای مادی و معنوی انسان بپذیریم، به نظر میرسد مساله جهات مختلف و مهمی پیدا میکند. در واقع حضور مردم در کنشهای اجتماعی و سیاسی و... شاید پله اول ایجاد یک همبستگی و انسجام اجتماعی تلقی شود. ملاصدرا تئوری «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» را دارد که آن را در حوزه شریعت و سیاست هم مطرح میکند و دنیا و معاد را هم از همین زاویه نگاه میکند. او در ابتدای اسفار میگوید کار حکمت این است که نظام معاش را تدوین کند و نجات معاد را هم پیشبینی کرده و رقم بزند. جسمانیه الحدوث یعنی خلق و سازندگی در جامعه باید اتفاق بیفتد و این باید توسط همین انسان رقم بخورد. اگر بنا باشد نهادی به اسم دولت شکل بگیرد ولی این نهاد از حضور و توان مردم و استعداد مردم استفاده نکند، طبیعتا شکاف ایجاد میشود.
لذا بحث ملاصدرا در باب انقلاب اسلامی هم مطرح میشود و نقطه اول جسمانیه الحدوث بودن، حضور مردم است. یعنی مردم پای کار هستند و حضور دارند، لذا باید سامانهای برای اداره جامعه شکل بگیرد و به مطالبات پاسخ دهد و آن را پیش ببرد. پس یک بحث خود حضور مردم است. من علاوه بر تعبیر ملاصدرا این امر را به جسمانیه الحضور تعبیر میکنم. این حضور، حضور یک انسان آزاد و مختار و انسانی است که تعیینکننده در سرنوشت خود است و سرنوشت خود و جامعه خود را رقم میزند. ملاصدرا در ابتدای اسفار میگوید کار حکمت ایجاد و ایجاب است، یعنی تولیدکنندگی و سازندگی، لذا باید به این سمت و سو حرکت کرد. از این رو انسان باید این آفرینندگی و خلاقیت و سازندگی را داشته باشد و انقلاب اسلامی در جهت فلسفیاش وامدار این نگاه است.
در برداشت از آموزههای صدرایی حضور مردم و خلق فرصتهایی که برای انسان و جامعه سازندگی ایجاد میکند، یکی از الزامات مهم است. انسان سرشار از اختیار است و در دامن اختیار است که فعالیت میکند و فارغ از این امکانی نیست و اگر این نگاه امتداد یابد، به آزادی میرسد، لذا یکی از شعارهای انقلاب اسلامی آزادی است. خلاقیت و استعداد و ایجاد و تولیدکنندگی و سازندگی با آزادی اتفاق میافتد. این وجه پررنگی است. در همین حادثه اخیر و حضور مردم این را مشاهده میکنیم که مردم یک فضا و ظرفیت جدید را خلق کردند. این فضای جدید باعث همبستگی و انسجام بیشتر اجتماعی شده و امیدواریم این انسجام اجتماعی تداوم یابد و در زمان انتخابات به انتخابات معنا ببخشد.
نکته دیگری که در اینجا وجود دارد این است که وقتی از سازندگی و خلق و حضور مردم صحبت میکنیم به معنای این است که سلایق مختلف در اینجا حضور دارند. نباید مساله را صفر و یکی دید، هر موقع فضا را برای سلایق مختلف فراهم کنیم، به انسجام اجتماعی و وضعیت سیاسی و فرهنگی جامعه ما و نزدیک شدن مردم و ملت به دولت کمک بیشتری میکند.
6- نکته دیگری که در بحبوحه حادثه اخیر مورد توجه قرار گرفت، سخن دوباره از انگاره فروپاشی است. فروپاشی ممکن است در یک لحظه اتفاق بیفتد ولی سازندگی ممکن است سالها طول بکشد یا بتدریج اتفاق بیفتد. اساتیدی که از فروپاشی سخن میگویند نشانههایی را در جامعه مدنظر قرار میدهند و اعتراضات و گلایههایی را که در جامعه بویژه در حوزه معیشتی وجود دارد مورد توجه قرار میدهند و به برخی کنشهای سیاسی و... نگاه میکنند که باعث میشود مردم از حکومت فاصله بگیرند. حتی برخی مسائل فرهنگی - قومی هم ممکن است مدنظر باشد. گلایههایی که روی هم انباشته میشود و مطالبات پاسخنیافته ممکن است در جایی خود را نشان دهد و باعث بحران شود اما حوادثی مثل حضور مردم در بدرقه رئیسجمهور شهید، باعث ایجاد همدلی شده و انگاره فروپاشی اجتماعی را مردود میکند. ذیل این حادثه فضای جدیدی ایجاد شده که به نظرم باید این فضاها مورد توجه و تاکید قرار گیرد. البته ممکن است نگاههای جناحی و برخی نگاههای انحصارگرایانه، این بحث را تقلیل دهد اما آنچه مسلم است اینکه پدیدهای که رخ داده بیش از اینها ظرفیت و جای بحث و گفتوگو دارد.
شریف لکزایی