افزایش درآمد نفتی ایران در آغاز دهه ۵۰ و صرف آن در خرید سلاح و وامهای کلان به دیگر کشورها از سوی پهلوی دوم از مدخلهای مهم به شناخت شیوه حکمرانی اوست. مقال پیآمده با استناد به پارهای روایات و تحلیلها این موضوع را بازخوانده است، امید آنکه مفید آید.
افزایش درآمد نفت و ولخرجیهای بیحساب
پس از آنکه کشورهای عرب تولیدکننده نفت، برای حمایت از کشورهای عرب درگیر جنگ با اسرائیل و فشار بر حامیان غربی اسرائیل و نیز ایجاد تحول در شرایط سیاسی غرب آسیا و شکستن بنبست، تولید نفت خود را متوقف کرده یا کاهش دادند، زمینه برای افزایش تولید نفت کشورهایی نظیر ایران ایجاد شد. در این مقطع بر اثر کاهش عرضه قیمت نفت نیز بالا رفت. این افزایش قیمت نفت به گونهای بود که در سال ۱۹۷۴ درآمد نفت ایران به ۱۸ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار رسید.
در چنین شرایطی شاه ایران به جای آنکه درآمد حاصل از فروش نفت را در امور زیربنایی کشور مثل آموزش، بهداشت، نیروگاههای برق، سدسازی، توسعه ارتباطات و... صرف کند، آن را برای خریدهای کلان نظامی و پرداخت وام و اعتبار به شرکتهایی مانند شرکت گروپ آلمان یا یوردیف فرانسه و سرمایهگذاری در کشورهایی نظیر مصر، پاکستان و هند هزینه کرد. یا در دورانی که مردم ایران در بسیاری از شهرها آب آشامیدنی بهداشتی نداشتند، اعلیحضرت برای بازسازی شبکه آب لندن به شهرداری لندن وام پرداخت میکند. در واقع ایران از طریق خریدهای کلان اسلحه و دادن وام و اعتبار به کشورهای سرمایهدار، عملاً بخش اعظم درآمدهایی را که از طریق فروش نفت به دست میآورد، به همان کشورها باز میگرداند. البته این ولخرجیها در همان مقطع هم مورد انتقاد قرار میگرفت. به عنوان مثال پرویز راجی آخرین سفیر شاه در لندن در خاطرات ۱۲ مرداد ۱۳۵۶ خود مینویسد: «از هویدا راجع به مسئله قطع برق سؤال کردم و او جواب داد وقتی فقط ۳۰ درصد از در آمد کشور در دست دولت قرار دارد و ۷۰ درصد بقیه را در اختیار شرکت نفت و ارتش گذاردهاند، چطور میتوان از دولت انتظار داشت که فقط با ۳۰ درصد از در آمد کشور، همه کارها را بدون عیب و نقص انجام دهد؟.»
چرا طوفانیان، مسئول خرید تسلیحات نظامی شد؟!
حسن طوفانیان، در تیر ۱۲۹۲ ش در تهران متولد شد. پدرش میرزامهدی، در امامزاده یحیی تهران دکان خیاطی و پارچهفروشی داشت. اجدادش نیز سالها در منطقه تفرش، فراهان و آشتیان زندگی میکردند. او فرزند ارشد خانواده و دارای پنج برادر و یک خواهر بود. طوفانیان پس از پایان دوره ابتدایی تحصیلات دوره متوسطه را در مدرسه ادب و دارالفنون گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم، به خدمت ارتش درآمد. وی نهایتاً در مهر ۱۳۱۵، دوره دانشکده افسری را به پایان رساند. او پس از طی درجات نظامی، در فروردین ۱۳۳۰ به درجه سرهنگی نائل آمد و چندی بعد راهی امریکا شد. وی پس از یکسال، موفق به دریافت گواهی فارغالتحصیلی رشته افسری رزمی از نیروی هوایی امریکا شد. طوفانیان پس از آنکه در مهر ۱۳۳۶ به درجه سرتیپی نائل آمد، به عضویت کمیسیون دائمی سازمان دفاع غیرنظامی کشور منصوب شد.
او چهار سال بعد آجودان کشوری شاه شد و در مهر ۱۳۴۱ به درجه سرلشکری و در فروردین ۱۳۴۵ به درجه سپهبدی و نهایتاً در آبان ۱۳۵۱، به درجه ارتشبدی نائل آمد. مهمترین سمت طوفانیان مسئولیت خرید اقلام نظامی بود که از سال ۱۳۴۲ آغاز و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. طوفانیان فرد مورد اعتماد محمدرضا پهلوی در زمینه خرید تسلیحات نظامی بود، اما چرا این سمت برای چنین مقطعی طولانی به حسن طوفانیان سپرده میشود؟ گفته که این اعتماد، در پی ارتباط نزدیک او با کمپانیهای تولید سلاح، به خصوص در کشورهای امریکا و انگلیس بهوجود آمده بود. حسینفردوست در خاطرات خود درخصوص چگونگی انتخاب طوفانیان به عنوان مأمور خرید سلاح میگوید: «نمیدانم که طوفانیان چگونه از سوی محمدرضا به عنوان مأمور تهیه سلاح انتخاب شد، ولی حدس میزنم به علت طی دوره نظامی در امریکا و آشنایی زیاد با مستشاران نظامی امریکایی در ایران، از طریق آنها به محمدرضا معرفی شد و از آن پس خریدهای گزاف اسلحه ایران را ترتیب میداد.» البته فردوست معتقد است، طوفانیان خود نقشی در تعیین معاملات تسلیحاتی نداشته و این خریدها از سوی محمدرضاپهلوی و اربابان امریکایی و انگلیسیاش مدیریت میشده است: «چه نوع سلاح، به چه تعداد، از کجا، همه و همه از سوی محمدرضا دیکته میشد و طوفانیان تنها مجری خوبی بود. محمدرضا از کجا انواع سلاحها را میشناخت؟ رویه این بود که رئیس ستاد ارتش از طریق متخصصین ستاد فرماندهان سه نیرو (زمینی، هوایی، دریایی) و به خصوص فرمانده نیروی هوایی در دوران فرماندهی ارتشبد خاتمی، فرمانده ژاندارمری، رئیس شهربانی از روی کاتالوگها و در مورد سلاحهای سبک از روی نمونههای ارسالی از شرکت سازنده و همچنین شخص طوفانیان تقاضای تهیه میکردند و تعداد را همین مقامات به محمدرضا پیشنهاد میدادند.
در اینجا دو موضوع مورد توجه محمدرضا بود خود سلاح و کشور تهیهکننده آن. او اگر با نوع سلاح موافق بود و شرکت و کشور تأمینکننده جزو لیست مورد نظرش بود که امریکاییها و انگلیسها دیکته میکردند، سفارش را تصویب و تهیهکننده طوفانیان بود. در مورد سلاحهای سنگین یا وسایل جنگی، تانکها و زرهپوشها و امثالهم، در مسافرتهای محمدرضا به امریکا و اروپای غربی، نمونهها و طرز کار آنها به وی نشان داده میشد.»
ایران بزرگترین خریدار تجهیزات نظامی در دنیا
میزان خرید تسلیحات نظامی ایران آنچنان بود که روزنامه لوموتن چاپ فرانسه در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۷ نوشت: «سطح خرید اسلحه از سوی ایران خصوصاً از امریکا به سالی ۱۰ میلیارد دلار میرسد. ایران بیش از نیمی از سلاحهای فروخته شده از سوی امریکا را دریافت میدارد. ایران بزرگترین قرارداد خریدهای نظامی که شامل ۸۰ هواپیما شکاری ۱۴- Tomcat F که برخوردار از پیشرفتهترین تکنولوژی هواپیماسازی میباشد، با امریکا منعقد ساخته است.» خریدهای تسلیحاتی شاه از امریکا و انگلیس، جنجال و سر و صدای زیادی به راه انداخت، به خصوص آنکه این خریدها بالاتر از قیمت متعارف و هزینههای تمام شده بود. طبق اسناد در هشت سال آخر سلطنت محمدرضاپهلوی، حجم سلاحهایی که از سوی طوفانیان از امریکاییها خریداری میشود، آنقدر سریع افزایش مییابد که به رقم نجومی ۱۹ میلیارد دلار میرسد. فراموش نکنیم که این خریدها نه تنها برای طوفانیان، بلکه برای اعلیحضرت نیز عایداتی داشته است. فردوست در بخش دیگری از خاطراتش، به این مسئله اشاره کرده و مینویسد: «مسلم است که فروشندگان سلاح به طوفانیان حق و حساب میدادند. البته طوفانیان به نحوی عمل نمیکرد که محمدرضا حساسیت پیدا کند. او ارقام دقیق پورسانتاژ را به محمدرضا میگفت و او مقداری را به خودش میداد و در مورد بقیه مبلغ دستور میداد که به کدام شخص و به چه مبلغی پرداخت شود. این را از یک منبع موثق شنیدم که طوفانیان در مورد پورسانت چنین رویهای داشت. اگر در هر معامله محمدرضا ۵/۰ درصد به طوفانیان میداد، در طول سالها رقم کلانی میشد.»
دریافت پورسانت برای خرید محصولاتی ناکارآمد
البته در خریداری این تسلیحات نظامی، اشکالاتی هم وجود داشت. به عنوان مثال پیشنهاد خرید تعدادی هواپیمای شکاری همراه با قطعات یدکی از سوی هدایتالله گیلانشاه فرمانده نیروی هوایی ارائه شد. این هواپیماها با آنکه به قیمت گزافی به ایران فروخته شد، اما فرسوده بودند. از خریدهای بحثبرانگیزی که در دوران طوفانیان اتفاق افتاد، خرید تانک چیفتن در سال ۱۹۷۱ است.
این تانک از بهترینهای زمان خود بود و قدرتمندترین توپ را داشت، اما در زمینه موتور و تحرک، چندان مطلوب نبود. علاوه بر آن سیستم هدفگیری پیچیده و توانایی پایین برای جنگ شبانه و مشکلات بسیار در سیستم سوخترسانی و قیمت بالای آن نسبت به تانکهای هم ردهاش از جمله مواردی بودند که ایران پس از تحویل به آن پی برد. اسداله علم درخصوص سفارش مجدد این تانکها با وجود نواقصی که داشتند از قول محمدرضاپهلوی مینویسد: «به انگلیسیها بگو که تانکهای چیفتن شما معیوب هستند. این سفارش عمدهای که میخواهیم بعد از این به شما بدهیم، اگر به همین بدی باشد که اصلاً خطرناک است. توپهای این تانک مهمات کم دارد. چرا مهمات به ما نمیدهید؟ ما که پولش را نقد میدهیم؟ به علاوه قیمت تمام اسلحهای که به ما پیشنهاد کردهاید، از سال گذشته ۲۰۰ درصد اضافه شده است.» البته با وجود آنکه ایران ۴ هزار تانک چیفتن از انگلیس خریداری کرده بود، اما نهایتاً ۱۸۰ تانک تحویل داده شد! از دیگر خریدهای بحث برانگیز تسلیحات نظامی در دوران پهلوی دوم، میتوان به خرید هواپیمای اف- ۱۴ اشاره کرد. هواپیمای اف- ۱۴ یا تام کت، یکی از پیشرفتهترین جنگافزارهای زمان خود و ساخت شرکت گرومن بود که به سفارش نیروی دریایی ایالات متحده ساخته شد. این هواپیما آنقدر پیشرفته بود که کنگره امریکا فروش آن به کشورهای دیگر را ممنوع اعلام کرد و ایران تنها کشوری بود که توانست همزمان با امریکا صاحب این جنگنده شود.
ماجرای تصاحب چنین جنگندهای از این قرار بود که قیمت نهایی ساخت هواپیما خیلی بیشتر از برآورد اولیه شد و شرکت گرومن در آستانه ورشکستی قرار گرفت. در این مقطع دولت ایران با پرداخت وامی به شرکت گرومن و حمایت از پروژه هم میتوانست شرکت گرومن را از ورشکستگی نجات دهد و هم مالک این هواپیما شود، اما این خرید چندان به نفع ایران نبود. آذربرزین (معاون عملیاتی و جانشین فرماندهی نیروی هوایی ارتش دوران پهلوی) در مورد خرید اف- ۱۴ میگوید: «همراه خاتم برای بازدید و خرید هواپیمای اف- ۱۵ به امریکا سفر کردیم... آنجا متوجه شدم اف- ۱۴، به درد نیروی نظامی ایران نمیخورد و موضوع را با خاتم درمیان گذاشتم.» او معتقد بود اف- ۱۴ مختص نیروی دریایی امریکا ساخته شده و رادار و سیستم راداری متفاوتی نسبت به آنچه در ایران لازم است، دارد. همچنین این هواپیما فقط شکاری بوده و امکان استفاده به عنوان بمب افکن را ندارد. اف- ۱۴ برای پرواز، نیازمند حضور ۳۰۰ نفر مستشار امریکایی بود.
این نیروها تنها هواپیما را برای مقاصد آموزشی پرواز میدادند و برای مقاصد عملیاتی با ایران قرارداد نمیبستند، یعنی اگر جنگی پیش میآمد عملاً این نوع جنگنده قابل استفاده نبود. هواپیمای اف- ۱۵ نیز، اما مثل اف- ۴ ساخت شرکت مک دانل داگلاس بود و سیستمهای مشابهی داشت. این مدل هواپیما هم شکاری و هم بمبافکن بود و اگر به گردانهای شکاری ایران اضافه میشد، توان رزمی کشورمان افزایش پیدا میکرد. چون خلبانهای اف- ۴، میتوانستند به راحتی با هر دو هواپیما پرواز کنند؛ لذا نیازی به حضور مستشار خارجی و پرداخت حقوق به آنها وجود نداشت. علاوه بر این همه، قیمت ۸۰ فروند اف- ۱۴، برابر با ۲۸۰ فروند اف- ۱۵ بود! مورد دیگر خرید سامانه ضدموشکی از سوی ایران بود. نیروی هوایی ایران به محض اطلاع از حضور موشک سام در منطقه، به دلیل نداشتن سامانه ضدموشکی مناسب، تقاضای خرید این سامانه را میکند. تقاضا نامه به طوفانیان میرسد و او به جای صحبت با نیروی هوایی به عنوان متقاضی خرید با رئیس مستشاری نیروی هوایی یعنی سیکورد به گفتگو میپردازد، اما از آنجا که مستشاران امریکایی پس از سالها حضور در ایران به بازاریابان شرکتهای امریکایی تبدیل شده بودند، سیکورد هم کمپانی هیزلتون را برای عقد قرارداد به طوفانیان معرفی میکند. آذربرزین در مورد این خرید میگوید: «هیزلتون کمپانیای بود که در مناقصه ساخت سامانه ضدموشکی برای ارتش امریکا، برنده نشده و اصلاً شرکت مطرحی در این زمینه نبود.
نیروی هوایی ایران هم سامانه ضدموشکی شرکت اسکن کانورتِر را میخواست. چون تنها شرکتی بود که مناقصه ارتش امریکا را برده بود.» طوفانیان برای این قرارداد ۴۵۰ هزار دلار پیش پرداخت به شرکت هیزلتون میپردازد. نکته جالب این است که وقتی نیروی هوایی به این موضوع اعتراض و قرارداد کنسل میشود و قراردادی با شرکت اسکن کانورتر امضا میشود، پولی که قبلاً بابت پیش پرداخت داده شده بود، عملاً از بین میرود! البته حامی طوفانیان در عقد چنین قراردادهایی محمدرضا پهلوی بود، چراکه از این معاملات سود میبرد. آذربرزین در خاطراتش میگوید: «هر بار در مورد این قراردادها به شاه گزارش میدادم، شاه در جواب میگفت: برو به سالیوان (سفیر امریکا در ایران) بگو این مسخرهبازیها چیه؟! این جمله مثل یه اسم رمز بود. یعنی ولش کن!.»
عدم فروش سلاحهای پیشرفته به ایران
با وجود آنکه دولت ایران بیشترین خرید سلاح را آن هم به قیمتی بالا انجام میداد، اما دولتمردان امریکایی سلاحهای پیشرفته و کارآمد خود را به ایران نمیفروختند! مثلاً با آنکه محمدرضاپهلوی درخواستهای بسیاری را برای خرید موشکهای کروز و میان برد و حتی کوتاه برد به امریکاییها ارائه داده بود، اما این درخواستها هیچگاه مورد پذیرش و موافقت دولت امریکا قرار نگرفتند. چرایی این واقعیت را باید در اظهارات مقامات عالیرتبه امریکایی جستوجو کرد. به عنوان مثال دوایت آیزنهاور در نخستین مصاحبه عمومی که پس از انتخابشدن به سمت ریاست جمهوری ایالات متحده در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۵۲/۱۳۳۱ دارد، چنین میگوید: «گمان نمیکنم منطقهای مهمتر از ایران روی نقشه جغرافیایی جهان وجود داشته باشد، ایران دارای نفت است و در چهار راه جهان واقع شده است. اگر روزگاری ایران و شوروی با هم کنار آیند، کره زمین جای امنی برای غرب نخواهد بود. همچنین نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و یک قدرت نظامی شود.
وای به وقتی که میلیتاریسم ایرانی زنده شود، بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من بشوید.» این تفکر بهعنوان راهبرد درازمدت، در میان دولتمردان امریکایی مبنا قرار گرفته و جنبه اجرایی پیدا کرد. حتی وقتی در خرداد ۱۳۵۱، ریچارد نیکسون رئیسجمهور وقت امریکا همراه با هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی آن کشور، در تهران با محمدرضاپهلوی ملاقاتی کرده و قول فروش سلاحهای هستهای را میدهند، نیکسون در سخنرانی خود میگوید: «شاه هرگونه سلاح غیرهستهای را که بخواهد، میتواند از امریکا خریداری کند.» این قول مساعد نیکسون، فرصت بسیار خوبی در اختیار محمدرضاپهلوی قرار داد. علاوه بر اینکه وزارت دفاع و وزارت امور خارجه امریکا به دستور رئیسجمهور از روند نظارت بر فروش تسلیحات [به ایران]معاف شدند. یا کیسینجر به وزرای دفاع و خارجه امریکا تذکر میدهد، که از آن پس طبق معمول و بهطور کلی، خرید سازوبرگ نظامی در درجه نخست باید به درخواست دولت ایران واگذار شود، اما میبینیم که همچنان تفکر آیزنهاور بر سیستم حاکمیتی امریکا سلطه دارد و آنچه در عمل اتفاق میافتد، خلاف این مهم را اثبات میکند. زیرا دولتمردان و نظامیان امریکا، حتی حاضر نشدند موشک زمین به زمین «لانس» با برد ۱۲۰ کیلومتر و راکتهایی با برد ۶۰ کیلومتر را به رژیم پادشاهی ایران بفروشند.
تجهیزات نظامی که به دستور ارباب در اختیار دیگر کشورها قرار میگرفت
با وجود تمام زد و بندهایی که از سوی مستشاران امریکایی برای خرید تجهیزات نظامی انجام میگرفت، بخشی از این خریدها به دستور اربابان امریکایی از سوی ایران در اختیار دیگر کشورها قرار میگرفت. تاجالملوک در خاطرات خود مینویسد: «یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: مادر جان، مرده شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را بردهاند ویتنام! آن موقع جنگ ویتنام بود و امریکاییها که از قدیم در ایران نیروی نظامی داشتند، هر وقت احتیاج پیدا میکردند، از پایگاههای ایران و امکانات ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند و حتی اگر احتیاج داشتند از هواپیماها و یدکیهای ما برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام استفاده میکردند. حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتیهایشان را از ایران میبردند.»
طوفانیان در بخشی از خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده و از خرید ۹۰ فروند هواپیمای جنگنده و بخشیدن آن به پاکستان، به عنوان یکی از شاهکارهایش یاد میکند: «رفتیم و ۹۰ تا طیاره را هم خریدیم. وقتی خریدم، یک روزی گرفتاری سیاسی پیدا شد. هندیها آمدند اعتراض کردند که شما حق نداشتید. آن وقت خود این یک قصه است... اگر من تشخیص میدادم که الان در بلوچستان نزاع [است]و پاکستان میتواند جنگ بکند، چهار تا هلیکوپتر میدادم بهش، چهارتا هواپیمای سی ۱۳۰ میدادم به پاکستان. خودم خریده بودم، ولی منتقل میکردم، میگفتم اعلیحضرت پولش را از آنها نگیر. ۱۰۰ تا اتوبوس میدادم به پاکستان، پولش را نمیگرفتم. یا اینکه وزیر دفاع پاکستان میآمد پهلوی من و شاه ۱۰۰ میلیون دلار بلاعوض به او میدادم به عنوان... این برای چه؟ برای تقویت بنیه دفاعی کشور.»
پول نفتی که عامل عقبماندگی نظامی شد
اما سؤال این است با وجود بودجه کلانی که برای خرید تجهیزات نظامی اختصاص داده شده بود، چرا دولتمردان پهلوی هیچگاه به فکر تولید تجهیزات نظامی نیفتادند؟ محمدرضا پهلوی و مشاورانش بر این باور بودند که نیازی به تأمین تسلیحات و تجهیزات نظامی در داخل کشور نیست. آنها اعتقاد داشتند از آنجا که دولت ایران به واسطه فروش نفت از بنیه مالی خوبی برخوردار است، میتواند بهترین تولیدات نظامی دنیا را خریداری کند، لذا نیازی برای صرف وقت و هزینه توسعه و پیشرفت صنایع داخلی و به خصوص صنایع نظامی وجود ندارد. چنین تفکری موجب شد ایران از لحاظ تولیدات نظامی سالها عقب بماند. امام خمینی (ره) که اهمیت این موضوع را بهخوبی درک کرده بودند، در اینباره میگویند: «این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را میآورند تقدیمش میکنند، این فکرش بهکار نمیافتد، حتی کاسب هم نمیتواند بشود! اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر هم همینطور، شب هم همینطور هر احتیاجی هم داشت، هر چیزی بود، برآورده کردند، این نمیتواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی میشود. اینها میخواستند که]در این مملکت، یک موجودات فلجی بار بیاورند. تبلیغات دامنهدار و اعمال بسیار کوبنده بود که به ما حالی کنند شماها نمیتوانید! شماها نمیآید ازتان هیچکاری. از آن طرف هم از آنجا هر چیزی بیاورند و متخصصین از خارج وارد کنند و هر چیزی که احتیاج دارند راجع به هر امری از خارج بیاورند. وقتی یک ملتی دید که خارج همه چیزش را دارد اداره میکند و دیگر احتیاجی ندارد، این به فکر نمیافتد که خودش احتیاجش را رفع کند.» این همان تفکری است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پیش گرفته شد و به واسطه آن توانستیم امروزه شاهد آن باشیم که موشکهای ایرانی در حوادث اخیر منطقه، نقش تعیینکنندهای داشته باشند.