سوال مهمی که در این چند روز برای افکار عمومی جهان بهوجود آمده این است که رژیمصهیونیستی و آمریکا قدرت و عزمی برای پاسخ نظامی به اقدام ایران دارند؟ اینکه این سوال بعد از دو روز هنوز پاسخ داده نشده و مقامات صهیونیستی نیز ادبیات واحدی ولو در حد تهدید و ارعاب به کار نگرفتهاند نشان میدهد که در بدنه تصمیمگیران رژیمصهیونیستی اگر نگوییم ترس لااقل در مورد اصل پاسخ و چگونگی آن تردید وجود دارد.
از زمان اقدام واکنشی ایران به رژیمصهیونیستی دو روز میگذرد. سوال مهمی که در این چند روز برای افکار عمومی جهان بهوجود آمده این است که رژیمصهیونیستی و آمریکا قدرت و عزمی برای پاسخ نظامی به اقدام ایران دارند؟ اینکه این سوال بعد از دو روز هنوز پاسخ داده نشده و مقامات صهیونیستی نیز ادبیات واحدی ولو در حد تهدید و ارعاب به کار نگرفتهاند نشان میدهد که در بدنه تصمیمگیران رژیمصهیونیستی اگر نگوییم ترس لااقل در مورد اصل پاسخ و چگونگی آن تردید وجود دارد. تردیدی که نگرانی از واکنش مجدد ایران میتواند مهمترین علت آن محسوب شود. حتی اگر رژیمصهیونیستی ارادهای برای اقدام نظامی و گسترده کردن دامنه درگیری نداشته باشد برای پاسخ به افکار عمومی داخلی خود و احیای هویت امنیتی نیاز به اتخاذ اقداماتی دارد. اقدامات غالبا کماثری که بعضی از آنها شروع شده و بخشی را نیز با توجه سابقه رژیمصهیونیستی میتوان تاحدی پیشبینی کرد.
آمریکا پشت اسرائیل را خالی کرد
پیش از اینکه ایران اقدام متقابلی نسبت به حمله رژیمصهیونیستی به کنسولگری ایران نشان دهد موجی از هراسافکنیها درمورد اقدام ایران در رسانههای غربی به راه افتاده و حتی برخی کشورها ازجمله هلند نیز سفارت خود در تهران را تخلیه کردند. اینگونه رفتارها باعث شده بود تا برخی اینگونه نتیجهگیری کنند که طرف غربی با بزرگنمایی در مورد واکنش احتمالی ایران در فضای رسانهای به دنبال این است که توقعها از واکنش ایران را بالا برد تا اگر تهران واکنشی در سطح بسیار بزرگی نشان ندهد بتواند اثر رسانهای این اقدام را بلافاصله خنثی کند تا برای از بین بردن وجهه شکست دیگر نیازی به اقدام مجدد اسرائیل و تداوم دامنه درگیریها نباشد. واکنش غیرمنتظره ایران، اما چنین طراحی احتمالی را به طور کامل از بین برد. حجم سنگین حملات موشکی و پهپادی و عبور از سامانههای چندلایه پدافندی رژیمصهیونیستی باعث شد اقدام ایران به عنوان یک پیروزی بزرگ در فضای رسانهای جهان بازتاب پیدا کرده و مردم منطقه را نیز در حمایت از ایران تشویق کند. شکست در میدان نظامی رسانهای این توقع را بهوجود آورد که رژیمصهیونیستی برای احیای هویت ازدسترفته خود ولو در یک مقیاس کوچک اقدامی نظامی انجام دهد. آنطور که برخی رسانهها گفتهاند نیز گزینه اقدام متقابل در کابینه جنگ رژیمصهیونیستی طرح شده، اما با توجه به تماس تلفنی بایدن با نتانیاهو از دستور کار خارج شده است.
در همین رابطه نیویورکتایمز به نقل از دو مقام اسرائیلی خبر داد که حمله تلافیجویانهای که برخی از اعضای کابینه پیشنهاد کرده بودند، پس از گفتوگوی تلفنی بنیامین نتانیاهو با رئیسجمهور بایدن در روز شنبه کنار گذاشته شده است. این خبر را شبکه سیانان نیز منتشر کرد. مطابق ادعای سیانان بایدن به نتانیاهو اطلاع داد که آمریکا در هیچ عملیاتی علیه ایران مشارکت نخواهد کرد. این شبکه همچنین مدعی شد «وزیر دفاع آمریکا از همتای اسرائیلی خود خواست درباره هرگونه پاسخ احتمالی از سوی تلآویو به واشنگتن اطلاع دهد.» این خبر یعنی آمریکا پای خود را از همراهی با رژیمصهیونیستی در اقدام نظامی احتمالی علیه ایران کنار کشیده است. نهایتا نیز بایدن در بیانیهای رسمی اعلام کرد نشستی را با سران گروه ۷ با هدف هماهنگی در خصوص پاسخ دیپلماتیک یکپارچه به حمله ایران برگزار خواهد کرد. به این ترتیب گمانهزنیهای رسانهای پایان یافت و آمریکا با اعلام اقدام دیپلماتیک رسما گزینه نظامی را نفی کرد. نقطه پایان درمورد واکنش اسرائیل به اقدام ایران را نیز بنیگانتز گذاشت. این عضو کابینه جنگ نتانیاهو اعلام کرد: «در یک زمان مناسب ایران بهای حملهاش به اسرائیل را خواهد پرداخت.» در نهایت نیز دستورالعملی به وزرای دولت نتانیاهو صادر شده و از آنها خواسته شد تا از اظهارنظر در رسانهها در خصوص حمله ایران خودداری کنند. این دستورالعمل اثبات میکند کابینه رژیمصهیونیستی حتی از اتخاذ یک دستورالعمل واحد و تقابلی با ایران نیز تردید داشته و تلاش دارند چراکه ایران اثبات کرده از پاسخ متقابل و چندبرابری ابایی نداشته و اعلام کرده است در صورت هرگونه اقدام جدیدی از جانب رژیمصهیونیستی پاسخ سختتری خواهد داد؛ پاسخی که شورای عالی امنیت ملی آن را تا ۱۰ برابر شدیدتر از اقدام شنبه شب توصیف میکند.
حیات در بحران
پیش از عملیات ۷ اکتبر نتانیاهو در فضای داخلی خود به شدت تحت فشار بود. ساکنان سرزمینهای اشغالی به دلیل تلاش او برای اصلاحات قضایی به نفع خود روزها بود که در خیابانهای اسرائیل دست به تظاهرات میزدند. تداوم بحران داخلی میتوانست در ادامه به کنار رفتن نتانیاهو از قدرت منجر شود. نخست وزیر فعلی رژیمصهیونیستی که تداوم حیات سیاسی خود را در گرو ایجاد بحران امنیتی میداند، اما با حملات چندماه به غزه تلاش دارد با حفظ وضعیت جنگی از شلوغی خیابانها کاسته و حضور خود در راس قدرت را تمدید کند. نتانیاهو امیدوار است تا در نهایت با به دست آوردن برگهای برندهای از میدان غزه جنگ را پایان دهد تا بدین ترتیب تداوم دوران نخستوزیری خود پس از جنگ را نیز تضمین کرده باشد. شعارهایی همچون نابودی حماس نیز به همین دلیل مطرح شد. ناکامی در تحقق این وعدهها، اما باعث شده تا نتانیاهو در تصویر افکار عمومی ساکنان خود شکستخورده تلقی شود. این تصویر به طور قطع پس از پایان جنگ پایان دوران سیاسی نتانیاهو را رقم خواهد زد؛ به همین دلیل نیز او برای جلوگیری از پایان جنگ در وضعیت شکست سعی در گستردهتر کردن دامنه بحران و باز کردن پای آمریکا و ایران به تقابل دارد. گسترده شدن تقابل باعث میشود تقابل نظامی اسرائیل با حماس تا حد زیادی از موضوعیت افتاده و درنتیجه نتانیاهو بتواند در سایه بحران بزرگتر قدرت خود را ادامه دهد. این مساله، اما موردقبول آمریکاییها نیست. بایدن برای رای آوردن در انتخابات ریاستجمهوری نیاز دارد به جنگ در اوکراین و غزه پایان دهد؛ چراکه رقیب او، دونالد ترامپ رخ دادن چندین جنگ در جهان را بهانهای برای تخریب وجهه بایدن قرار داده و با تکرار آن سعی در کاهش آرای دموکراتها دارد. همچنین به طور سنتی جمهوریخواهان از سیاستهای جنگطلبانه دولت اسرائیل بهتر حمایت میکنند؛ لذا بایدن تمایل دارد تا در نتیجه پایان جنگ نتانیاهو نیز از قدرت کنار رفته و فرد همسوتری جایگزین وی شود. در چنین فضایی رژیمصهیونیستی تلاش میکند تا بتواند ضمن جلب حمایتهای دولت بایدن نبرد با ایران را آغاز کند. حمله به سفارت ایران نیز اقدامی بود که با هدف قرار دادن آمریکا در یک عمل انجامشده طراحی شده بود. در نهایت، اما این حمله با اقدام ایران مواجه شد و آمریکا نیز از تشدید تنش پرهیز کرد. اکنون چند گزینه پیشروی نتانیاهو قرار دارد.
۱- پذیرش شکست و کنارهگیری نتانیاهو: این سناریو با توجه به تمایل اعضای کابینه به تداوم جنگ بعید به نظر میرسد.
۲- دست زدن به یک اقدام ریسکی: در این سناریو اسرائیل رفتارهای خصمانه در برابر تهران را با هدف بروز واکنش مجدد ایران و تحمیل یک جنگ گسترده به بایدن تکرار میکند. با توجه به اینکه بایدن یکبار از این بازی طراحیشده گریخته در صورت تکرار تداوم اجتناب بایدن از گسترش تنش گزینه محتملتری محسوب میشود. بایدن شاید برای حمایت از رژیم تحت فشار باشد، اما او برای ورود به جنگ به نفع صهیونیستها تحتفشار هیچکس نیست. لابیها و رسانهها نمیتوانند جنگ با ایران را تبلیغ کنند؛ زیرا اقبالی به آن وجود ندارد، بلکه مبادرت دموکراتها به این کار میتواند آنها را نه در انتخابات ۲۰۲۴ بلکه برای مدتها از قدرت دور کند.
۳- پرهیز از تقابل گسترده با ایران و تداوم بحران در غزه حداقل تا زمان تغییر دولت در آمریکا: در این سناریو رژیمصهیونیستی نبرد در غزه را به امید روی کار آمدن ترامپ در آمریکا تداوم داده تا درصورت پیدا کردن یک حامی قویتر در کاخسفید بار دیگر برای روشن کردن آتش جنگ بین تهران و واشنگتن کبریتش را به کار گیرد. برای درپیش گرفتن این سناریو، نتانیاهو نمیتواند نبرد فعلی در غزه را رها کرده و اقدام واکنشی ایران را بدون پاسخ بگذارد؛ لذا تا آن زمان نتانیاهو مجموعهای از اقدامات پراکنده نظامی را در غزه ادامه داده و در ایران نیز دست به اقدامات خرابکارانه میزند تا ضمن فعال نگه داشتن آتش جنگ، گسترده کردن آن را به تعویق بیندازد. به تعویق انداختن جنگ گسترده باعث میشود تا درصورت نیاز امکان مشتعلتر کردن آن وجود داشته باشد.
۴- تداوم جنگ با هدف رسمیت نبخشیدن به شکست: تداوم جنگ همچنین باعث میشود پذیرش شکست رسمیت نیافته و اسرائیل بتواند در نهایت بدون اینکه پایان جنگ را اعلام کند آن را نصف و نیمه رها کرده و در افکار عمومی کمتر تحقیر شود.
با توجه به جمیع موارد بهنظر میرسد ترکیبی از گزینه سه و چهار برای رژیمصهیونیستی مطلوبتر بهنظر برسد. یعنی اسرائیل فعلا جنگ را در مقیاس کوچک تداوم داده و با کمرنگ شدن اهمیت آن بهدنبال خروج غیررسمی خواهد بود. در نهایت نیز اگر مبادله اسرا اتفاق نیفتاد و اسرائیل همچنان شکستخورده بزرگ ماجرا بود، چناچه ترامپ در آمریکا بر سر کار بیاید، امیدها به حمایتها بیشتر شده و گزینه جنگ گسترده بار دیگر در دستورکار قرار میگیرد.
درحالحاضر اسرائیل حملات گسترده به غزه را متوقف کرده و ایده حمله به رفح را نیز به تعویق انداخته است. این را میتوان به دو صورت تفسیر کرد. اولا رژیمصهیونیستی از تداوم جنگ گسترده با غزه در شرایط فعلی اجتناب ورزیده و ثانیا گزینههای تقابلی خود با ایران را بررسی میکند. این دو تفسیر به هیچ وجه نافی یکدیگر محسوب نمیشوند، چراکه اسرائیل درصورت ورود به هر گونه تقابل محدود و نامحدود با ایران نیاز دارد تا تمام تمرکز خود را به آن معطوف کند و لذا گریزی جز کاهش حجم آتش در سایر جبههها باقی نمیماند.
مسیرهای تقابلی جایگزین، اما کماثر
رژیمصهیونیستی برای تقابل با ایران مسیرهای غیرنظامی را در دسترستر میبیند. آنها اولا برای اینکه تصویر شکستخورده خود را از بین ببرند با تغییر روایت سعی در وارونه جلوه دادن واقعیت دارند تا در نتیجه افکار عمومی داخل برای احیای وجهه پیروز از آنها توقع اقدام گسترده علیه ایران نداشته باشد. جلسه فرماندهان اسرائیلی با اعضای سازمان مجاهدین خلق نیز با هدف ارائه روایتی وارونه در داخل ایران طراحی شده تا از شدت اثر اجتماعی پیروزی تهران بکاهد. همزمان آنها برای اینکه مقبولیت منطقهای ایران را پس از عملیات یکشنبهشب کاهش دهند، سعی در ارائه تفسیری مذهبی از نزاع بهوجود آمده دارند. اظهارات مضحک گیلعاد اردان در سازمان ملل که مدعی شده بود ایران قصد زدن مسجدالاقصی را داشته است نیز با همین هدف مطرح میشود. علاوه بر این رژیمصهیونیستی اقدامات آتی خود در باریکه غزه را واکنش به پاسخ ایران تحلیل میکند تا بهزعم خود ساکنان غزه و همچنین حامیان جهانی مردم فلسطین را در تقابل با ایران قرار دهد، راهبردی که پیش از این اسرائیل در مورد حماس در پیش گرفته بود. این راهبرد البته همانطور که در مورد حماس به شکست انجامید و مقبولیت این گروه مقاومت را در بین فلسطینیان افزایش داد، در مورد ایران که حامی تاریخی آزادی فلسطین و مسجدالاقصی محسوب میشود نیز بینتیجه خواهد ماند. مسیر تحریم علیه تهران در دسترسترین راهی است که اسرائیل میتواند برای تقابل در پیش گیرد. این روش نیز از کانال سازمان ملل به شکست میانجامد؛ چراکه اسرائیل با هدف قرار دادن سفارت ایران در دمشق قدرت اقناع جهانی برای اعمال محکومیت علیه ایران را ندارد و به همین دلیل نیز آمریکا در راهبرد دیپلماتیک ضد ایرانی خود بر همکاری با کشورهای عضو G۷ تاکید کرد که این تحریمها نیز به دلیل قرار نگرفتن در ذیل قطعنامههای سازمان ملل مشروعیت بینالمللی نخواهد داشت. ضمن آنکه استفاده بیش از اندازه کاخسفید از این ابزار و اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران باعث شده تا اساسا وضع تحریمهای جدید اثر بازدارنده زیادی در پی نداشته باشد. درمجموع باید گفت نتانیاهو همانقدر که در میدان نظامی دستبسته و بدون گزینه محسوب میشود در میدانهای دیگر نیز ابزار موثری برای تقابل ندارد. مسیر پیشرو یا به کنارهگیری نتانیاهو ختم میشود و یا منفعت سیاسی نتانیاهو را بهطور موقت تمدید میکند البته به قیمتی گزاف برای شهرکنشینان.