نشریه فارن افرز آمریکا در مقالهای تفصیلی به نتایج نقشآفرینی ایران در تحولات جنگ اخیر اسرائیل در غزه پرداخته است. این مقاله اگرچه در بخشهایی به طرح ادعاهای گزاف علیه ایران میپردازد، اما به راهبردهای موفق ایران در سازگاری با سختیها و دفع فشارهای چند دههای و ایجاد جبهه مقاومت در سطح منطقه اذعان میکند.
در بخشهایی از این مقاله آمده است:
جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ خود قصد الهام بخشیدن به قیامهای مذهبی را داشت و به نظر بسیاری از ناظران، ممکن است به نظر برسد که شکست خورده است. در واقع، عقل متعارف در واشنگتن و جاهای دیگر اغلب بر این باور است که ایران مهار شده و حتی منزوی شده است، اما این هرگز درست نبود. در عوض، تهران استراتژی حساب شدهای برای توانمندسازی شبهنظامیان نیابتی و تأثیرگذاری بر عملیاتها در همسایگی خود ایجاد کرد، طرحی که با دامنه ویرانگر حمله حماس و حملات بعدی شبه نظامیان وابسته به ایران در عراق، لبنان و یمن نیز اثبات شد.
چشمانداز استراتژیک پس از ۷ اکتبر در خاورمیانه، چشماندازی است که تا حد زیادی توسط ایران ایجاد شده و به نقاط قوت آن عمل میکند. تهران فرصت را در ناآرامی میبیند. رهبران ایران از جنگ در غزه بهره برداری میکنند و آن را تشدید میکنند تا جایگاه رژیم خود را بالا ببرند، اسرائیل را تضعیف کنند و از آن دفع مشروعیت کنند، منافع ایالات متحده را تضعیف کنند و نظم منطقه را بیشتر به نفع خود شکل دهند. حقیقت این است که جمهوری اسلامی اکنون در موقعیتی بهتر از هر زمان دیگری برای تسلط بر خاورمیانه است، از جمله با دستیابی به توانایی ایجاد اختلال در کشتیرانی در چندین نقطه حیاتی.
ایران اقداماتی صریح برای بالا بردن وجهه دیپلماتیک خود در پی ۷ اکتبر انجام داد. چند روز پس از حمله حماس، ابراهیم رئیسی رئیس جمهور ایران برای اولین بار مستقیماً با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، مستقیماً تلفنی صحبت کرد و در ماه نوامبر نیز در اجلاس آن شرکت کرد.
از نظر تاریخی، برخی از با ارزش ترین گشایشها در نتیجه گام های اشتباه واشنگتن و شرکای آن در منطقه، مانند حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، رخ داده است. صدام حسین، رئیسجمهور عراق که مهمترین تهدید موجود برای رهبری ایران بود، سرنگون شد و رژیم او با یک دولت ضعیف به رهبری شیعیان ناراضی با روابط موجود با تهران جایگزین شد.
از آغاز سال ۲۰۱۳، سپاه پاسداران با جانشین اصلی خود، حزب الله، برای بسیج تیپهای شیعیان افغان و پاکستانی در یک تشکیلات شبهنظامی شیعه فراملی بزرگتر برای دفاع از رژیم درگیر بشار اسد در سوریه کار کرد. تهران در نهایت در طول جنگ داخلی سوریه مشارکت موثری با روسیه داشت که به یک شرکت استراتژیک گسترده تر گسترش یافت.
رهبری خیزشها در جهان اسلام
یکی از مؤلفههای کلیدی استراتژی ایران در همسایگیاش، پرورش «محور مقاومت»، شبکهای سست از شبهنظامیان منطقهای با ساختارهای سازمانی گسسته، منافع متداخل، و دارای پیوند با نهادهای امنیتی و مذهبی ایران بوده است.
آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی معتقد بود که صدور انقلاب برای بقای آن ضروری است و استدلال میکرد که اگر حکومت دینی «در یک محیط بسته» بماند، «قطعاً با شکست مواجه خواهد شد». خمینی و یارانش که مصمم بودند موج گستردهتری از خیزشهای تحت رهبری اسلامگرایان را علیه نظامهای سلطنتی و جمهوریهای سکولار در خاورمیانه به راه بیندازند، زیرساختهایی ایجاد کردند که برای سرنگونی وضعیت موجود در سراسر جهان اسلام اختصاص یافته بود.
در طول دو دهه اول قدرت جمهوری اسلامی، رهبران آن با گروه های نیابتی در خلیج فارس و جاهای دیگر برای کمک به تحریک کودتای ۱۹۸۱ در بحرین، بمب گذاری ۱۹۸۳ سفارت آمریکا و سایر منافع آمریکا در کویت، تلاش برای ترور امیر کویت در سال ۱۹۸۵ ، تظاهرات آتشافروزانه ضد سعودی و ضد آمریکایی در طول زیارت سالانه مسلمانان در مکه، بمباران پادگان نظامی آمریکا در عربستان سعودی در سال ۱۹۹۶ و سایر اقدامات خرابکارانه علیه همسایگان این کشور همکاری کردند (مشخص نیست نویسنده این گزارش مستند به کدام استنادات و روندهای حقوقی و قضایی اقدام به طرح این ادعا علیه ایران کرده است.)
سرمایه گذاریهای اولیه جمهوری اسلامی (در ابتدای انقلاب) دارایی ارزشمندی را به همراه داشت که الگویی برای تلاشهای بعدی آن بود: حزب الله. پس از تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲، سپاه نوپای ایران آموزش و هماهنگی حزبالله، یک گروه مسلح شیعه را آغاز کرد. کمک ایران فوراً حزبالله را قدرتمندتر کرد: این گروه در سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ در لبنان یک سری بمبگذاریهای انتحاری ویرانگر را در تأسیسات دولت فرانسه و ایالات متحده و همچنین آدمربایی، هواپیماربایی و خشونتهای دورتر، مانند بمبگذاری در یک جامعه یهودی انجام داد. مرکز آرژانتین در سال ۱۹۹۴ و بمب گذاری انتحاری در اتوبوسی در بلغارستان که منجر به کشته شدن پنج گردشگر اسرائیلی در سال ۲۰۱۲ شد (نویسنده مقاله سندی برای این ادعاهای گزاف خود ارائه نکرده است).
حزب الله از طریق جناح سیاسیاش، خود را عمیقاً به دولت لبنان تحمیل کرد و اعضایی را در پارلمان و کابینه نصب کرد. این نقش سیاسی اتکای این گروه به خشونت را کاهش نداد: چند تن از اعضای حزب الله در ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان در سال ۲۰۰۵ محکوم شدند. علیرغم تلاشهای اسرائیل و ایالات متحده برای از بین بردن شبهنظامیان، دهها جنگنده فعال دارد و با کمک تهران، زرادخانهای متشکل از ۱۵۰ هزار راکت و موشک عمدتاً کوتاه و میانبرد و همچنین پهپادها و ضدتانکها و ضدهواییها و توپخانه ضد کشتی را جمعآوری کرده است. تهران ۷۰۰ هزار تا ۱ میلیارد دلار در سال به حزب الله حمایت میکند و این گروه همچنان بازیگر اصلی اجتماعی، سیاسی و نظامی در لبنان است.
حزبالله فوقالعاده ای برای ایران مفید بوده است. رئیس آن، شیخ حسن نصرالله، یکی از معدود بازیگران قدرت منطقهای است که آشکارا به رهبر عالی ایران به عنوان راهنمای معنوی سازمان خود ادای احترام میکند؛ اگرچه حزب الله دیگر از هدف اولیه خود برای ایجاد یک دولت اسلامی در لبنان حمایت نمیکند. نقش حزبالله در عقبنشینی اسرائیل از جنوب لبنان، که در سال ۲۰۰۰ تکمیل شد، تحسین منطقهای و مشروعیت داخلی پایدار را برای این گروه به همراه آورد و دامنه جهانی آن همچنان به تقویت اهرم تهران ادامه میدهد. حزبالله از اوایل دهه ۱۹۹۰، نقش حیاتی در انتقال بودجه، آموزش و تسلیحات از ایران به گروههای مختلف، از جمله حماس ایفا کرده است که البته برای حماس بهشدت محدود بوده است.
انعطافپذیری عملگرایانه
ایران با ایجاد حزبالله به عنوان الگو، منابع بزرگی را برای توسعه گروههای شبه نظامی در سراسر خاورمیانه سرمایهگذاری کرد؛ حمایتی که از گروههای شبهنظامی فلسطینی بهویژه جهاد اسلامی فلسطین و حماس در دهههای بعد انجام داد و کمکهایش به مخالفان شیعه صدام در عراق، سودهای زیادی را به همراه داشت.
این روابط سکوی پرشی را برای نفوذ ایران در نقاط عطف کلیدی برای ثبات منطقه فراهم کرد. در دهه ۱۹۹۰، حملات تروریستی جهاد اسلامی فلسطین، روند صلح اسرائیل و فلسطین را مختل کرد و سیاست اسرائیل را به سمت راست سوق داد. پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، حمایت تهران از مجلس اعلای اسلامی عراق و حزب الدعوه، هر دو جناح مهم شیعه، ایران را به عنوان تاثیرگذارترین بازیگر در سیاست پرمنازعه پس از جنگ عراق معرفی کرد.
جنگ داخلی سوریه موقعیت حزب الله را به جواهری در تاج شبکه نیابتی ایران ارتقا داد. حزبالله با همکاری نزدیک با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شبکه گستردهتری از شبهنظامیان شیعه مورد حمایت ایران را که از افغانستان، عراق، پاکستان و یمن به سوریه سرازیر شدند، آموزش داد و هماهنگ کرد. ایران در توسعه این شبکه انعطافپذیری عملگرایی قابل توجهی نشان داده است و این امکان را به آن میدهد تا خود را با شرکا و جانشینان در قارههای متعدد هماهنگ کند.
گاهی اوقات، تهران از گروههای چتر و اتاقهای عملیات مشترک برای هماهنگ کردن جناحهای مختلف استفاده میکند و در برخی مواقع عمداً گروههای موجود را تکه تکه میکند تا نفوذ خود را بر آنها حفظ کند. پول و تجهیزات ایران برای مدت طولانی یکی از ابعاد اصلی روابط این کشور با شبه نظامیان بوده است. با این حال، تهران به طور فزایندهای نه تنها تسلیحات ساخته شده را منتقل میکند، بلکه ابزارهایی نیز برای گروههای نیابتی خود برای تولید و اصلاح سلاحها بهطور مستقل منتقل میکند (ادعای نشریه آمریکایی).
روابط پایدار ایران با متحدان
نهاد امنیت ملی ایران سرمایه گذاری در جنگ نامتقارن را ابزاری اقتصادی برای به دست آوردن اهرم فشار در برابر دشمنان قدرتمندتر به ویژه ایالات متحده میداند. نفوذ ایران بر شبهنظامیان با حذف اکثر رقبای رادیکال آن در خاورمیانه تقویت شده است. پس از برکناری دیکتاتورهای گرانقیمتی مانند صدام و معمر القذافی لیبی از قدرت، جمهوری اسلامی به یکی از معدود بازیگران منطقهای تبدیل شد که منافع و منابع لازم برای حمایت از شبهنظامیان مسلح را در اختیار داشت.
از بسیاری جهات، رابطه بین ایران و نیابتیهای آن نشان دهنده ترجیحات مشترک برای خودمختاری و منافع شخصی است. ماهیت تکاملی سرمایهگذاریهای ایران در میان مشتریانش به نفع آن بوده است و به نهاد امنیتی امکان میدهد تا شراکتهایی با ارزش پایدار را حفظ کند که میتواند در برابر اختلالات مقاومت کند. به عنوان مثال، حتی زمانی که حماس برای چندین سال پس از شروع جنگ داخلی سوریه از ایران فاصله گرفت، ایران همچنان به تامین بودجه باقیمانده این گروه ادامه داد و به مرور زمان این روابط دوباره احیا شد.
پس از تهاجم ایالات متحده به عراق، تهران تلاش کرد تا نقش خود را بهعنوان یک ذینفع قدرت در منطقهای که در آشفتگی قرار دارد، بهطور کامل تثبیت کند. اسرائیل کارزاری مصمم را برای کم کردن نفوذ ایران از طریق «چمنزنی» یا حمله همیشگی به مواضع ایران در سوریه به راه انداخت تا تلاش جمهوری اسلامی برای ایجاد یک پل زمینی برای تأمین حزبالله و شبکه گستردهتر نیروهای جانشین آن را مختل کند. این کمپین موفقیتهای تاکتیکی زیادی به دست آورد، اما به نظر نمیرسد که تأثیر بازدارنده معناداری بر ایران و نیروهای نیابتی آن داشته باشد.
شکست طرحهای آمریکا در منطقه
ایالات متحده به دنبال تعمیق روابط خود با مراکز قدرت جایگزین و تقویت صفبندیهای جدید برای مقابله با تهران بوده است. از «مهارسازی دوجانبه» بیل کلینتون (که به دنبال منزوی کردن ایران و عراق حین پیشبرد صلح اعراب و اسرائیل بود) تا «استراتژی پیش به سوی آزادی» جورج دبلیو بوش روسای جمهور سابق (که بر پیشبرد دموکراسی سازی در خاورمیانه و فراتر از آن متمرکز بود)، واشنگتن بارها بر روی طرحهایی سرمایهگذاری کرده است که هدف آن حذف افراطگرایی خشونتآمیز مورد حمایت ایران (ادعای نشریه آمریکایی) از خاورمیانه است، اما نتیجه چندانی نداشته است.
رهبر معظم ایران، (آیتالله) علی خامنهای، در سخنرانی نوامبر ۲۰۲۳، روی این تلاشها مانور داد و به تمسخر گفت که واشنگتن در تلاش برای ایجاد خاورمیانه جدید به طور کامل شکست خورده است. بله، نقشه ژئوپلیتیک منطقه در حال یک تحول اساسی است، اما نه به نفع ایالات متحده بلکه به نفع جبهه مقاومت.
از ۷ اکتبر، رهبران ایران از وحشت و اندوه اسرائیلیها به وجد آمدهاند و از درد و رنج عظیم غیرنظامیان فلسطینی در غزه برای ارتقای جایگاه خود بهعنوان دلالان قدرت استفاده کردهاند. جنگ فرصتی را برای جمهوری اسلامی برای از سرگیری نقش رسمی در رایزنی های پان مسلمان و فرامنطقه ای فراهم کرده است. همانطور که اغلب انجام می دهند، رهبران ایران دیپلماسی فعال را با نمایش قدرت با هدف آزمایش عزم آمریکا همراه کرده اند.
عادیسازی روابط سخت شد
پرونده برقراری روابط دیپلماتیک کامل بین اسرائیل و عربستان سعودی همچنان اجتنابناپذیر است، اما جنگ اسرائیل و حماس پیچیدگیهای خیرهکنندهای را به این اقدام بلندپروازانه تاریخی اضافه کرد. برای بسیاری از اسرائیلیها در داخل و خارج از دولت، حمله هولناک حماس تنها این باور را تقویت کرد که حاکمیت فلسطین یک تهدید امنیتی غیرقابل قبول است.
با این حال، عملیاتهای بعدی اسرائیل در غزه، تلاش معنادار سعودیها را برای جبران رنج فلسطینیان برانگیخت؛ و مشارکت ایالات متحده در پیشنهاد روابط حسنه - تعهدات امنیتی به عربستان سعودی و سرمایهگذاری در زیرساختهای هستهای غیرنظامی پادشاهی سعودی - مستلزم تایید قانونگذاران آمریکایی است که تضمین آن در میان نگرانیها از تشدید جنگ اسرائیل و حماس و کشیده شدن پای آمریکا به میدان یک جنگ مستقیم دیگر در خاورمیانه سختتر شده است.
پیام تازه ایران برای مخاطبان منطقهای
ترکیبی از لفاظی، دیپلماسی و تروریسم (ادعای فارن افرز) که ایران از ۷ اکتبر بهطور ماهرانهای به کار گرفته است، برخی از قدیمیترین اولویتهای ایدئولوژیک و استراتژیک آن را پیش میبرد. رهبری ایران همانند حماس فریاد نابودی اسرائیل و پیروزی جهان اسلام بر غرب در حال زوال را فریاد میزند.
دیدگاه های ایران فرصتطلبانه یا گذرا نیست. آمریکاستیزی و ضدیت با اسرائیل در بستر جمهوری اسلامی ریشه دوانده است.
اما مقیاس بزرگ ویرانی در غزه جان تازهای به دشنامهای ضدغربی و ضد اسرائیلی تهران دمیده است. این لفاظی اکنون جذابیت تازهای برای مخاطبان منطقهای دارد که در غیر این صورت نسبت به حکومت دینی شیعه بی مهر بودند و این اتفاق به ایران فرصتی مناسب برای شرمساری رقبای عرب سنی خود میدهد.
تهران قاطعیت منطقهای را فرصتی برای همسویی بیشتر با روسیه و چین می داند. منافع این کشورها تا حد زیادی با غرق کردن واشنگتن در بحرانی در خاورمیانه تامین میشود که به اعتبار آن لطمه میزند و ظرفیت نظامی آن را از بین میبرد. شایان ذکر است، چین، ایران و روسیه رزمایش دریایی مشترک کوچکی را که چهارمین رزمایش دریایی از نوع خود در پنج سال گذشته است، در اوایل ماه مارس در دریای عمان برگزار کردند.
هدفگیری دقیق ایران، مهارت حزبالله
از منظر تهران، جنگ اسرائیل و حماس تنها به تغییر موازنه قدرت و دور شدن از هژمونی ایالات متحده به سمت نظم منطقهای جدیدی که به نفع جمهوری اسلامی است، سرعت میبخشد. ده روز پس از حمله حماس به اسرائیل، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، هشدار داد که تهاجم زمینی به غزه میتواند دروازههای جهنم را باز کند، یعنی پاسخی قاطع نه تنها به اسرائیل، بلکه علیه منافع و داراییهای آمریکا در منطقه را هم به دنبال داشته باشد.
با این حال، برای انقلابیون سرسخت ایران، بقای رژیم بر هر اولویت دیگری برتری دارد، بنابراین رویکرد آنها از اکتبر تا مارس با هدفگیری دقیق هدایت میشد. پس از اینکه دولت بایدن دو گروه حمله ناو هواپیمابر را در اکتبر به شرق مدیترانه اعزام کرد، ایران و متحدانش تلاش کردند تا از تشدید تنش اجتناب کنند. حزبالله هم حملات خود به شمال اسرائیل را به طرز ماهرانهای تنظیم کرد تا از کشاندن اسرائیل به جنگی داغتر که میتواند توانایی حزبالله را برای جلوگیری از حمله اسرائیل به برنامه هستهای ایران کاهش دهد، جلوگیری کند.
سرسختی و سازگاری ایران
استقرار سریع تجهیزات نظامی آمریکا توسط بایدن در منطقه، همراه با اقدامات دیپلماتیک او در لبنان و دیگر بازیگران کلیدی منطقه، به جلوگیری از جنگ گستردهتری که حماس امیدوار بود به آن دامن بزند، کمک کرد. مجموعهای از حملات آمریکا به شبهنظامیان مورد حمایت ایران در عراق، سوریه و یمن، تواناییهای این گروهها را تضعیف کرد و به شرکای تهران نشان داد که بهای ادامه تجاوزات علیه آمریکاییها را خواهند پرداخت. با این حال، خطر محاسبات نادرست آمریکاییها و اعتماد بیش از حد آنان به مرور زمان افزایش خواهد یافت. شبهنظامیان ایران سابقه طولانی در سرسختی و سازگاری دارند و سلاحهایی که در اختیار دارند نسبتاً فراوان و ارزان هستند، به ویژه در مقایسه با هزینههای حملات آمریکا برای از بین بردن آنها.
نتیجه دو دهه اشتباهات آمریکا
در طول دههها، ایران و نیابتیهایش غرایز زیادی برای کالیبره کردن ریست به دست آوردهاند. اکنون رهبران ایران با فهمیدن کاهش علاقه آمریکا به خاورمیانه، مزیت را در قمار کردن میبینند. آنها با حملات خود به دنبال تحریک ایالات متحده برای مرتکب شدن اشتباهاتی مثل آنچه واشنگتن دو دهه قبل در حمله به عراق انجام داد و یا ترامپ در سال ۲۰۱۸ با خروج از برجام مرتکب شد، هستند. یک اشتباه محاسباتی توسط هر یک از بازیگران درگیر، از جمله خود ایران، میتواند شعله درگیری را در سراسر خاورمیانه بسیار گستردهتر و شدیدتر کند و آسیب عمیقی به ثبات منطقه و اقتصاد جهانی وارد کند.
دولت بایدن در حال حاضر شروع به ایفای نقش قویتری در رسیدگی به بحران انسانی در غزه کرده است. به طور غمانگیزی، این تلاشها ممکن است برای جلوگیری از قحطی بسیار کم و دیر باشد. قحطی در غزه هم برای ایالات متحده و هم برای اسرائیل یک شکست استراتژیک و اخلاقی محسوب میشود و بایدن نباید اشتباهاتی را تکرار کند که به گسترش شبح چنین فاجعهای در منطقه انجامیده است. هرگونه تلاش واقعا موفق برای توقف تهدید حماس - که به نوبه خود توانایی ایران برای اعمال خشونت علیه اسرائیل را محدود میکند - مستلزم کاهش پیامدهای ویرانگر برای غیرنظامیان فلسطینی است.
ایران نباید وارد بازسازی شود!
وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده در همکاری با سازمانهای غیردولتی و دولتهای شریک، باید برای کمک به مقامات غیرنظامی فلسطین و مستقل از حماس و شبهنظامیان دیگر مورد حمایت ایران، عجله کنند تا مطمئن شوند که این گروهها منابع لازم برای بازسازی غزه را در اختیار دارند؛ البته وقتی که درگیریهای نظامی در این منطقه متوقف شود. پس از جنگ سال ۲۰۰۶ میان اسرائیل و لبنان، ارسال سریع کمکهای ایران به حزبالله این امکان را به آنها داد تا پیروزی را از چنگال شکست بگیرد و برای خود کند و با تامین جبرانیهای فوری و برنامههای بازسازی بر دولت لبنان غلبه کند. ایالات متحده نباید پس از پایان جنگ در غزه به تهران یا نیروهای نیابتیاش اجازه دهد که گشایش مشابهی داشته باشند.
چالشهای ترکیبی واشنگتن
چالش واشنگتن از آنجا حالت ترکیبی به خود گرفته است که ایران از زمان خروج ترامپ از توافق هستهای در سال ۲۰۱۸، برنامه هستهای خود را سرعت بخشیده است. برای مقامات آمریکایی این یک ضرورت است که حس واقعگرایی خودشان را تقویت کنند. بازی استراتژی بزرگ برای متحد ساختن عربستان سعودی و اسرائیل هنوز مانده است تا محقق شود.
عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان راهی جذاب برای حفظ صلح و ثبات در منطقه و مقابله با نفوذ پر وخامت ایران در دراز مدت است، اما تحقق آن نیازمند بندوبستهای سیاسی پیچیدهای است که هنوز راه طولانی تا طراحی کامل خود دارند. دستیابی به این عادیسازی مستلزم برنامهریزی بازیهای کوتاهمدت و میانمدت موثرتر برای برقراری حکومت و امنیت در غزه، باز کردن راه انتقال رهبری در سرزمینهای فلسطین و اسرائیل و مهار فشار بازیگران مختلف بهویژه ایران برای گسترش درگیری در خاورمیانه است. اینها باید اولویت های واشنگتن در سال آینده باشد.
بینظمی خود یک پیروزی است
به یک معنا، ایران در حال حاضر از مزیت پیش فرض نسبت به ایالات متحده برخوردار است، زیرا عملاً مجبور نیست در کوتاه مدت به چیزی مادی دست یابد. آشوب خود یک پیروزی خواهد بود. در مقابل مانع موفقیت ایالات متحده زیاد است. چه بخواهیم چه نخواهیم، ایالات متحده علیرغم سابقه دوپهلوی خود در چند دهه گذشته، یک بازیگر ضروری در منطقه باقی مانده است.
ایستادن در کنار متحدان - و حفاظت از دسترسی به نفت که برای اقتصاد جهانی حیاتی است – برقراری یک توازن پیچیده میان حمایتها و محدودیتها را از سوی آمریکا طلب میکند. چند رئیسجمهور ایالات متحده امیدوار بودند که نقش آمریکا در خاورمیانه را با قیمت ارزانی کاهش دهند - هدف در دوره بایدن تمرکز بر چالش چین و تهدید فزاینده روسیه بوده است، اما حماس و ایران ایالات متحده را در این هدف به عقب کشیدهاند.