پیش از تقابل ذوبآهن و پرسپولیس در فولادشهر، تصاویری از رختکن سرخها در این ورزشگاه منتشر شد و اعضای تیم پرسپولیس مدعی شدند دستنوشتههایی در رختکن این تیم وجود داشت. این موضوع واکنش محمد ربیعی و نیما نکیسا را به دنبال داشت و آنها بارها اعلام کردند که این دستنوشتهها ارتباطی به این باشگاه نداشته است.
نکیسا، مدیرعامل ذوبآهن در برنامه شبهای فوتبالی حاضر شده بود، توضیحات جدیدی را در این باره مطرح کرد و ضمن تاکید روی این موضوع که حراست اداره کل ورزش و جوانان استان اصفهان پیگیر این اتفاق است، نکات جالبی را درباره این دستنوشتهها به زبان آورد.
*ما ساعت ۱۲:۳۰ ظهر مثل همیشه رختکن را پلمپ شده تحویل تدارکات تیم پرسپولیس دادیم. چیزی که عیان شده، ساعت ۱۵:۴۰ بعدازظهر بوده است. صحبت من این است که نه در شان باشگاه بزرگ پرسپولیس است و نه در شان برادر خوبم آقای درویش و آقای پیروانی که کاپیتان تیم ملی فوتبال بودهاند. پرسپولیس بزرگانی دارد که هیچوقت وارد این فضا نشدهاند. امروز ما با تمام اصرار از حراست محترم کارخانه ذوبآهن درخواست میکنیم که به این موضوع ورود کند. روزی نیست که آقای ربیعی بابت این مسئله به ما فشار نیاورد و ناراحتی و نگرانی خودش را بابت این مسئله نشان ندهد.
*ما قاعدتا کاغذها را برای راستی آزمایی میدهیم و تلاش میکنیم تحقیق کنیم که از کجا درآمده و چه چیزی بوده و فحوای کلام چه چیزی است. شما همین الان در اینترنت بزنید، همین کاغذها را میدهد. کپی بود و جالب اینجاست که یکی از آنها اصلا مرتبط به فضای عدم موفقیت نبود. یک چیزی بگویم که شاید دوستان بخندند؛ یکی از آنها برای جلب محبت بوده است. ما این را به چند نفر دادیم و گفتند اصلا خندهدار است. ما عکسش را دیدیم و اصل کاغذها به دست ما نرسیده دست.
*من در دوران فوتبالم چنین چیزی را ندیدهام و تجربه نکردهام، اما این مسائل در فوتبال ما هست. اگر خاطرتان باشد، زمان ما هم بود. ولی آنچه که امروز با آن روبرو شدیم، یک چیز مضحک و کودکانه است. من حتی پیام دوستی را که گفته است این برای مهر و محبت است، دارم. شما کاغذ سبز را نگاه کنید، یک تا نخورده است. چطور این در یک پارچه سبز رنگی بوده که مچاله شده و بالای رختکن با چسب لوکو پلاس چسبیده شده است؟ این کاغذ اصلا تا نخوره است. این اگر در یک پارچه کوچک قرار بگیرد، قاعوتا رد تاخوردگیاش مشخص است. باشگاه ذوبآهن بسیار بزرگ است و واقعا نمیشود با این باشگاه از این شوخیها کرد.
*من بعد از این ماجرا با آقای درویش و آقای پیروانی صحبت نکردم اما از ایشان گله دارم. کاش آقای پیروانی به عنوان کسی که کاپیتان من بوده، قبل از اینکه این مسئله عنوان شود به خود من زنگ میزد و میگفت چنین چیزی در رختکنتان پیدا کردیم. یا اینکه من بارها از آقای درویش راهنمایی مدیریتی گرفتهام. من به عنوان کسی که وارد فضای مدیریتی میشوم، از چند بزرگوار مشورت میگیرم. من از آقای ساکت که بارها از ایشان مشورت مدیریتی گرفتهام، ممنونم. از آقای درویش، آقای فتحاللهزاده، آقای شاهین رحمانی، آقای آجورلو و ... هم همینطور. اما اتفاقاتی رخ میدهد که شما نمیدانی آن لحظه چه چیزی باید بگویی.