چند روز قبل در یک گروه مجازی با پدیدهای روبهرو شدم که قابل تأمل بود. جوانی کم سن و سال به شدت معتقد بود که ساواک اصلاً شکنجه نمیکرده است. برایم عجیب بود؛ وقتی خود محمدرضا پهلوی در مصاحبههایش میپذیرد که شکنجه در ساواک وجود داشته و با اندک جستوجویی اصل مطلب روشن میشود، چطور یک جوان امروزی تا این حد دچار خطا در درک یک واقعیت بدیهی تاریخی میشود. وقتی با چند توضیح و استناد ساده این جوان پذیرفت که ساواک تا چه حد اهل شکنجه بوده، در گام بعد خیلی جدی ادعا میکرد که رژیم پهلوی اصلا هیچ مبارز انقلابی را نکشته است! که باز هم با اندک توضیح و بیان چند مثال پذیرفت که چقدر ذهنیتش با واقعیت فاصله دارد.
از این نمونهها کم نیست؛ گاه از یک نو جوان یا جوان میشنویم که اساساً حجاب ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی است! یا اینکه چرا ما باید خارج از مرزهای خود به جنگ داعش میرفتیم؟! و...
اهمیت این موضوع آن گاه بیشتر جلوه میکند که در کنار جوانان دانا، آگاه و هوشیار فراوان در جامعه، نمیتوان منکر وجود نوجوانان و جوانانی شد که به دلایلی در بدیهیترین موضوعات برداشتی دور از واقعیت دارند.
حال سؤال این است که اشکال کار کجاست؟ چرا طیفی از نوجوانان و جوانان ما به باورهایی ذهنی رسیدهاند که تشخیص غیر واقعی بودن آنها نباید کار سختی باشد؟
واقعیت آن است که نوجوانان و جوانان به طور طبیعی در ذهن خود سؤالات زیادی در موضوعات مختلف دارند و دنبال پاسخ برای آنها هستند و به سمتی میروند که برای پاسخ دادن به این سؤالات وقت بگذارند. نکته مهم این است که همه به این درک مهم برسیم که باید برای پاسخ دادن به سؤالات به ظاهر ساده اما به واقع تعیینکننده خط و مشی و روحیه و شخصیت نوجوانان و جوانان وقت گذاشت و خلاقانه و دلسوزانه با زبان و روش امروزی با آنها همکلام شد.
متاسفانه باید گفت که با نگاهی به دیروز و امروز جامعه و ارزیابی عملکرد دستگاهها و افراد مسئولی که باید برای نوجوانان و جوانان و شنیدن و بها دادن به سؤالات و نظرات آنها وقت بگذارند، هزینه کنند و وارد گود شوند متوجه میشویم که عملکرد قابل قبولی را شاهد نیستیم و حتی برخی اساساً در این بین کارنامهای با مهر مردود دارند.
به راستی نهادها و دستگاههای مسئول از صداوسیما تا سازمان تبلیغات اسلامی و آموزش و پرورش و... در توجه به نیازهای واقعی نوجوانان و جوانان و بها دادن به سؤالات و ابهامات آنها کارنامه قابل قبولی دارند؟
مگر نه اینکه در دنیای امروز و حضور پررنگ شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای در کنار شبکههای قدرتمند اجتماعی و فضای مجازی، با کوچکترین غفلت و کرختی و سستی در عمل به وظایف از سوی افراد و دستگاههای دارای مسئولیت مستقیم و غیر مستقیم در قبال نوجوانان و جوانان، رقبا گوی سبقت را میربایند؟
آیا میتوان این واقعیت را رد کرد که وقتی ما کم کاری کنیم، جبهه رسانهای و سایبری دشمن از کوچکترین فرصتی به راحتی نمیگذرد و با بهرهگیری از همه ابزارها و صرف هنگفت هزینه تلاش میکند ذهن و باور نوجوان و جوان ما را آنطور که خود میخواهد در اختیار بگیرد و با انواع تحریفها، غلوها، دروغها، کاری با ذهن این قشر آینده ساز و پر اهمیت کند که مثلاً یک امر بدیهی مثل شکنجهگر بودن ساواک را دروغ بداند یا باور داشته باشد حجاب نه یک اصل مسلم و مورد تاکید اسلام بلکه ساخته و بدعت جمهوری اسلامی است.
البته تأکیدی بر این چند مثال خاص نیست و نمونههای دیگر فراوان است اما باید به فکر فرو رفت که چرا بموقع و دلسوزانه سؤال و ابهام نوجوانان و جوانان از سوی افراد و دستگاههای مسئول پاسخ داده نمیشود تا آنها در جستوجوی پاسخ خود گرفتار دشمنان به ظاهر دلسوز و دغل بازان مسلح به رسانه و ثروت و تحریفات و دروغگویی آنها نشوند؟
واقعیت آن است که بسیاری از کسانی که در قبال این نوجوانان و جوانان مسئولیت دارند، مأموریت خطیر خود را جدی نگرفتهاند حال آنکه باید پذیرفت که این عرصه رقابت و در اصل جنگ رسانهای و تبلیغی، چیزی شبیه به همان جنگ نظامی است. مگر نه اینکه با کوچکترین تهدید نظامی همه هوشیارانه بسیج میشوند تا تهدید دشمن علیه کشور و مردم را نقش بر آب کنند، پس چرا در جنگ تبلیغی و رسانهای این همه تعلل و کم کاری خودنمایی میکند؟
این روزها مردم کشورمان عزادار جنایت تروریستی گلزار شهدای کرمان و جان باختن قریب 100 نفر از جمله دهها نوجوان و جوان به دست دشمنان تروریست این نظام و کشور هستند. مردم داغدار جسمهای نحیفی هستند که با ترکش و ساچمههای بمب کوردلان تروریست روی زمین افتادند و به خون خود غلطیدند. اما ترور جسمها یکسوی ماجراست و باید ترور ذهنها را نیز مورد توجه قرار داد. آیا میتوان منکر این شد که به طور شبانهروز ترکش و ساچمه بمبهای رسانهای دشمن ذهن و روح نوجوانان و جوانان ما را هدف میگیرد؟ پس همانطور که نیروهای امنیتی کشور علاوهبر تلاش بیوقفه برای پیشگیری و خنثی کردن توطئههای شوم دشمن و بازوهای تروریست آنها شب و روز نمیشناسند و حتی با نثار جانشان مانع آسیب به مردم میشوند، یا همانگونه که پس از یک حادثه تروریستی تمام تلاش خود را برای شناسایی عوامل آن و جلوگیری از تکرار چنین حوادثی به کار میگیرند، ما نیاز داریم به این تفکر در دستگاهها و نهادهای پرطمطراق فرهنگی و افراد و مسئولان مربوطه که اولاً باور داشته باشند ما در وسط معرکه، رویارویی و جنگ رسانهای و تبلیغی با دشمن تا بن دندان مسلح به ابزار رسانهای و مجازی و... هستیم، در ثانی این دستگاهها و افراد مسئول در این جنگ تبلیغی که ذهن و روح و باور نوجوانان و جوانان ما را هدف گرفته است، باید با عمل دلسوزانه به وظایف و مسئولیتهای خود و پرهیز از کوچکترین غفلت و تعلل هم از نسل آینده سازمان صیانت کنند هم نقشه داعشهای رسانهای را ناکام بگذارند.
اما به راستی اکنون سهم نوجوانان و جوانان ما از مراکز اطلاعرسانی چقدر است؟! و تا چه اندازه توانستهاند محملی برای عرضه سؤالات و ابهامات این قشر و پاسخ به آنها باشند؟ سینمای ما چقدر پای کار رفع ابهامات جوانان آمده است؟
آیا آموزش و پرورش ما آنقدر که درخصوص فرمول و نمره درسی و کنکور و کمبود معلم دغدغه دارد، فضای مناسبی برای پاسخ به سؤالات و ابهامات دانشآموزان درخصوص حجاب، چرایی وقوع انقلاب اسلامی، شناساندن چهره واقعی رژیم پهلوی و عمال امروز بزک شده آن در جادوی رسانهها و موضوعات مهم ایجاد کرده است؟ جالب آنکه اکنون مدارس ما با کمبود پنجاه هزار معلم پرورشی روبهرو است.
مگر نه این است که اصل و اساس انقلاب و نهضت اسلامی ما بر مبنای گفتوگو و تعامل با جوانان و توجه به سؤالات و ابهامات آنها بوده است؟ مگر نه اینکه آنچه امام امت را در رهبری نهضت اسلامی و جذب مردم موفق کرد توجه به قدرت نرم بود، چرا اکنون تا این حد در توجه به قدرت نرم کمبود احساس میشود؟
رهبر معظم انقلاب چند روز قبل در دیدار با مداحان موضوع قدرت نرم و جهاد تبیین را مورد تاکید قرار داده و فرمودند: «در زمان ما، بزرگترین کسی که «جهاد تبیین» کرد امام راحل بود، و بزرگترین کاری که با «جهاد تبیین» انجام گرفت، کاری بود که امام بزرگوار ما انجام داد. امام راحل با «جهاد تبیین» کاری کرد که دیگران با هیچ وسیله سختافزاری و نرمافزاریِ دیگری، نه میتوانستند بکنند، نه امیدش را داشتند که بکنند؛ امام با زبان و با منطق [این کار را کرد]؛ «جهاد تبیین» این است. [امام] از روز اوّل نهضت شروع کرد به حرف زدن، تا روزی که آمد اینجا در بهشت زهرا گفت من تو دهن این دولت میزنم و دولت تعیین میکنم؛ همه با «جهاد تبیین» بود.»
ایشان با بیان اینکه «قدرت نرم از قدرت سخت نافذتر و مؤثّرتر است»، افزودند: «علّت چیست که قدرتمندان عالم مثل آمریکا، بمب اتم دارند، انواع و اقسام سلاحهای پیشرفته را دارند، درعینحال مهمترین سرمایهگذاریها را برای هنر و سینما و هالیوود و تبلیغات و امثال اینها میکنند؟ چرا؟ چون سینما قدرت نرم است، قصّهنویسی و فیلم قدرت نرم است؛ این [کار] است که اثر میگذارد؛ قدرت سخت اثرِ آنی دارد، بعد، از بین میرود...البتّه شماها میدانید که من به تسلیحات پیشرفته و منطبق با نیاز و مطابق با تواناییهای دشمنان اعتقاد دارم و دنبال میکنم، امّا عقیدهام این است که در کنار آن قدرت سخت و قدرت تسلیحاتی، تسلیحات فکری، تسلیحات زبانی و تسلیحاتِ منطقِ قوی بایستی در بین ما گسترده بشود؛ این توقّع ما است.»
علاوه بر مورد توجه قرار دادن ابزارهایی مانند سینما، رسانه و... در پاسخگویی به نوجوانان و جوانان، باید توجه داشت که مسئولان، روحانیون، صاحبان قلم و تریبون، چهرههای شاخص و هرکسی که توانایی عمل به جهاد تبیین و گفتوگوی دلسوزانه با نوجوانان و جوانان را دارد امروز باید بدون تکلف و صمیمانه و دلسوزانه در بین این قشر دوست داشتنی و مهم حاضر و با آنها همکلام شود و تا حد ممکن پاسخگوی سؤالات آنها باشد.
شهید سلیمانی یک نمونه کم نظیر از کسانی بود که با وجود سنگینترین مسئولیتها و درگیر بودن با دشمنان تا آن سوی مرزها، ارتباط بسیار خوبی با نوجوانان و جوانان داشت، بین آنها حاضر میشد و همکلام شدن با آنها را عمل به یک تکلیف میدانست.
امروز هم اگر همه کسانی که این تکلیف مهم را دارند به درستی به آن عمل کنند خواهند دید که حضور در بین جوانان و نوجوانان معجزه میکند.
عباس شمسعلی