«نبرد غزه » بیتردید در آینده منطقه و جهان، تاثیر شگرفی خواهد داشت. از این رو لازم است با مطالعات آیندهپژوهانه، طراحیهای لازم از سوی جریان حق، برای «پساجنگ» و بالاتر از آن، «پساصهیونیزم» انجام شود. جریان مقاومت نباید به دلیل درگیری در میدان، از حوزه تبیین و دیپلماسی عمومی و اقدامات آیندهنگرانه غفلت کند، بویژه اگر بدانیم سازمان «هاسبارا» که مسؤولیت دیپلماسی عمومی رژیم جعلی را بر عهده دارد، با جدیت تمام زیر نظر نخستوزیر رژیم، مشغول تلاش نرم برای تطهیر چهره جهانی این رژیم است. «هاسبارا» که در لغت به معنی «توضیح دادن و تبیین» است، آشکارا در صدد تحریف حقایق صحنه نبرد غزه و وارونه جلوه دادن حقایق و ترسیم آینده مقبول و مطلوب برای رژیم است.
1- پس از انجام عملیات طوفان الاقصی ، شاهد دروغپردازی آشکار صهیونیستها و رسانههای وابسته به لابی موساد در قبال «چرایی» و «چگونگی» عملیات توفان الاقصی بودیم. رزمندگان مقاومت که از سالها اشغالگری و شکنجه توسط صهیونیستها به ستوه آمده بودند، متهم به «تجاوز» و صهیونیستها ملزم به «دفاع مشروع» دانسته شدند! جایی که دروغ بزرگ سربریدن نوزادان صهیونیست توسط حماس با هدایت صهیونیستها تبدیل به یک روایت موثق و حتی متواتر شد! جایی که بمباران بیمارستان المعمدانی و شهادت ۱۰۰۰ نفر توسط جنگندههای رژیم اشغالگر قدس، به شلیک اشتباه موشکهای جهاد اسلامی نسبت داده شد! این حجم از دروغپردازی آشکار در قبال یک «حادثه جاری» که افکار عمومی دنیا میتوانند با اندک تحقیق و پرسوجویی آن را درک کنند، منبعث از داستانسرایی رژیمی است که «ظرف» و «مظروف» را به سادگی تحریف، کتمان و حتی انکار میکند.
۲- در جریان گفتوگوهای تلویزیونی و یادداشتهایی که در روزنامههای وابسته به رژیم نوشته و مطرح میشود، ناخواسته به مصادیق و برنامههای عملیاتی «دستگاه پروپاگاندا»ی رژیم اشاره میشود. در این چارچوب، شاهد خلق «واژگان هدفمندی» هستیم که مسبوق به سابقه است. اگر در قرن گذشته این کلید واژه «هولوکاست اول» بود، امروز صهیونیستها از عملیات توفان الاقصی به عنوان «هولوکاست دوم»(!) یاد میکنند! آنها هولوکاست واقعی در نوار غزه و شهادت ۳۰ هزار ساکن این منطقه را به سادگی تحریف کرده و حتی اجازه روایتگری آن توسط شبکه رسانهای و تبلیغاتی مورد حمایت خود را نمیدهند و در مقابل، با تکرار و تثبیت کلیدواژههای هدفمند در صدد گمراهی افکار در زمان حال و آینده هستند. علاوه بر این، در اقدامی موازی، با تولید پرتعداد فیلم، سریال و کلیپهای ساختگی که وارونه جلوه دادن حقایق و تخریب چهره مقاومت را در دستور کار قرار دادهاند با محوریت «هاسبارا» و کمکهای بیدریغ آمریکا در صدد شکلدهی به تصویر این رژیم در آینده هستند. حتی لابیهای صهیونیستی در پیشبرد این روند انحرافی و خطرناک، روی شبکههای اجتماعی و منابعی که محل رجوع افکار عمومی هستند نظارت و اعمال نفوذ دقیق دارند. «هاسبارا» آشکارا ویرایش و تدوین مداخل ویکیپدیا را در دستور کار تیم حرفهای خود قرار داده است. در ویکیپدیا، جنگ غزه به گونهای روایت میشود که تمام جنبههای مدنظر صهیونیستها را در بر گیرد و اکثر سایتها و شبکههای اجتماعی نیز ظرفیتهای خود را در این ریلگذاری جعلی به موساد و تلآویو اختصاص میدهند. در این میان آنچه ذبح می شود، حقیقت است و بس!
۳- نکته سوم به تدوین جدید و روزآمد از تاریخ یهود و اسرائیل بر اساس همین مولفههای جعلی مربوط میشود. امروز پذیرش جهان پساصهیونیزم به یک جریان مقبول تبدیل شده است. جریانی که حامیان رژیم را به هراس انداخته و آنها را به فکر مقبولیتسازی تاریخی از رژیم وا داشته است. در تاریخنگاریهای جدید، بیش از هر چیز تلاش میشود یهودستیزی در طول تاریخ امری متداول جلوه داده شد و خطر فروپاشی این رژیم به یهودستیزی نوین نسبت داده شود. باید یک بار برای همیشه این سوال را در جهان مطرح کرد: آیا رژیمی که به راحتی مسلمترین جنایات و وقایع ضدبشری در جنگ غزه را در قرن بیستویکم در مقابل دیدگان میلیاردها انسان در کره خاکی تحریف و قلب میکند، میتواند مولود اصالت، مشروعیت و روایتگری صحیح تاریخی باشد؟! آیا چنین جریانی اساسا میتواند خود را پیرو تعالیم حضرت موسی کلیمالله علی نبینا و آله و علیهالسلام و پیامبران راستین قوم بنیاسرائیل تلقی و با استناد به تحریف علنی تورات و داستانپردازیهای دروغین، خود را صاحب نیل تا فرات و سرزمین مقدس فلسطین معرفی کند؟!
تدوین تاریخ یهود و اسرائیل، بر مبنای همان جعلیاتی شکل گرفته که اکثر آنها مظهر کژتابی و نقلقولهای معکوس و موهوم است. اکنون نیز صهیونیستها در حال بازتولید «اسرائیلیات معاصر» و «تولید تاریخ» برای آیندگان هستند! در قاموس صهیونیستها تاریخ «روایت» نمیشود، بلکه «تولید» میشود!
۴- در نهایت اینکه باید در کنار مواجهه میدانی با رژیم اشغالگر قدس، رویکرد وقیح روایی -تبلیغاتی این رژیم با هدف «روایتگری معکوس از عملیات توفان الاقصی و تبعات آن» را مورد رصد و تحلیل دقیق قرار داد. متعاقبا، پس از رصد مستمر و شناخت مجاری و نقاط کلیدی «داستانسرایی صهیونیستها»، این منظومه را در سایه «روایتگری مستند و صادقانه» برای مخاطبان حال و آینده تشریح کرد. این جزئی از همان مسؤولیت فرازمانی و فرامکانی «جهاد تبیین» است. در اینجا مخاطبان ما تنها ساکنان کره زمین در برهه کنونی نیستند، بلکه آیندگانی هستند که طی دههها و سدههای آتی قصد بازخوانی تاریخ و آشنایی با وقایع گذشته (زمان حال ما) را خواهند داشت.
دکتر محمدمهدی ایمانیپور