جمعی از شاگردان مکتب امام رحمه الله علیه پیرامون شهادت زائران حاج قاسم سلیمانی متن تبیینی را به شرح ذیل مکتوب کردند.
متن این بیانیه تبیینی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ - اعراف ۲۰۱
شهادت ده ها نفر از پاک ترین هموطنان ما در کنار مزار حاج قاسم عزیز این پرسش را به ذهن میآورد که چرا دشمن سلاح خود را به روی مردم بی گناه و بی دفاع میگیرد؟ کودکان معصوم و مادرانشان و زنان و مردان زائر چه گناهی دارند که مستحق کشته شدن هستند و چرا باید داغهایشان به جان عزیزانشان بنشیند؟
اندیشیدن درباره این پرسش میتواند فهمی عمیق از مهمترین و ریشه ای ترین داشته های امروز ایران را به دست دهد. پاسخ اولیه و روشن، همان زائر بودن است. این مردم با همه محرومیتها و دردهایشان، دلبسته حاج قاسم عزیزند. این دلبستگی خیلی معنا دار است. این دلبستگی نشان دهنده هویت واقعی و دارایی عمیقی در جان ایران است. این دلبستگی برای دشمن خطرناکتر از موشکها و پهپادهای جنگی است. همانطور که صبر مردم مقاوم غزه و دلبستگیشان به مجاهدان دشمن شکار، برای نظام سلطه و استکبار، دردآورتر از موشکهای حماس و جبهه مقاومت است.
ده ها هزار خون معصوم و بیگناه که اکثرشان کودکان و زنان هستند در مدت کوتاهی در غزه به زمین ریخته شد و این صحنه نمایشگر قدرت مقاومت و صلابت ایستادگی مقابل استکبار است که باعث برملا شدن چهره تمدن غرب و روشن شدن افکار عمومی مردم دنیا و عصبانیت و کلافگی کودک کشان جنایتکار شده است.
برخلاف بسیاری از تحلیلهای نادرست امروز که جمهوری اسلامی ایران را متهم به شکست و انفعال و انحراف میکند، باید گفت اتفاقا واقعیت میدان نشان میدهد بیداری و استقامت مردم ایران امروز در حال ثمربخشی است به گونه ای که امروز تاریخ و جغرافیای عالم بر اساس اراده مستضعفین و پابرهنگان سامان میگیرد. این نتیجه حرکت یک نظام مقدس انقلابی است که با نفس روح اللهی امامش هم خود زنده شد و هم جبهه مقاومت مقدس را در عالم زنده نمود.
این ثمره خیره کننده و معجزه گون به میزان عظمتش البته بر گرده ما بار مسوولیت مینشاند. مسوولیتی که شانه خالی کردن از زیر بار آن عقوبت الهی را در پی خواهد داشت.
چه باید کرد؟ باید طرح جمهوری اسلامی ایران یعنی همان صراط مستقیم این مردم را شناخت و آن را پیش برد. این مردم راه خود را میروند اما چه بسا عده ای به دلیل ندیدن و نشناختن این مسیر، ناامید و دلسرد شوند و از صحنه مقاومت و مبارزه حذف شده یا در مقابل اراده الهی این مردم بایستند و خود ضرر کنند. صحنه محتاج تحول است و این تحول بن مایه پیشرفت است. لکن تحول، رهبر و امام میخواهد. زاویه نگاه و طرح او را باید شناخت. شناخت نقاط ضعف و قوت مان و تهدیدها و فرصتهای صحنه را بر پایه این زاویه نگاه و طرح کلان میتوان شناخت. پیشرفت حقیقی و شکست دشمن نیز در پرتو این طرح انسجام بخش معقول و مشروع، رقم خواهد خورد ان شاء الله.
اول: صراط مستقیم «ایران امام»
روزی که فریاد یا للمسلمین خمینی کبیر در نفی کل پیکره استکبار بلند شد، به موازات قیام او دو جریان، دو اندیشه، دو هویت در دو سوی حرکت نورانی اش شکل گرفت. در یک سوی جریانی که امام امت را متهم میکرد به تندروی، تقیه نافهمی، ضربه زدن به اسلام و هزاران اتهام مختلف دیگر مثل اینکه «پاسخ این خونها را چه کسی میدهد»، و در سوی دیگر جریانی که انقلاب را در شمایل قیام های مسلحانه و چریکی و بی ربط به مردم دنبال مینمود و صدای روشن امام را که راه مبارزه را در درسهای ولایت فقیه خود «تعلیمات و تبلیغات» میدانست و ایجاد قدرت را با حضور و قیام لله امت دنبال میکرد، نمیشنید و «شاه باید برود» را در قالب کودتا و مبارزات مارکسیستی و شبه آن دنبال میکرد.
فارغ از ارتباطات و اتصالات تشکیلاتی گروهها و جریانات سیاسی این دو رویکرد غلط خود را در مقاطع بعدی در قالب گروه ها و افراد دیگری نشان میداد.
در هنگامه نظام سازی نیز این دو رویکرد هر کدام یک کلمه به «جمهوری اسلامی» کم یا زیاد میکردند. یکی اسلام را کنار میگذاشت و یکی جمهوری را. یکی «اسلام منهای روحانیت» را دنبال میکرد و روحانیت را از سیاست بیرون مینمود و دیگری«اسلام منهای مردم» را دنبال میکرد و مردم را از سیاست اخراج میکرد. یکی «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را پیشنهاد میداد و دیگری«حکومت اسلامی منهای مردم».
بعد از این نیز در تمام مقاطع مختلف حرکت انقلاب، این دو جریان با مسیر حضرت امام ره فاصله میگرفتند. عده ای امام را شخصیتی منفعل نسبت به مدیران و مسوولین میدانستند که دست آخر نیز جام زهر را خود بر اساس تدبیر و عقلانیت نورانی اش ننوشید بلکه «به او نوشاندند» و او را مجبور به انحراف کردند. اینها کارنامه ده ساله رهبری امام را عاقبت به خیر نیافتند و آن را متهم به شکست کردند، در مقابل نیز دیگرانی بودند که اساس دفاع مقدس را زیر سوال میبردند و به هزار زبان امام را متهم میکردند به ریخته شدن خون جوانان و هر گوشه و کنار نجوا میکردند که «جواب این خونها را چه کسی میدهد». امام باید در منشورات خود، یک جا توضیح میداد که چگونه در این ده سال و در دفاع مقدس خود تا امروز پیروز بودیم و این خودتحقیری خلاف واقعیت است و چرا بابت این برداشتها باید از مجاهدین و مردم ایران عذرخواهی نمود و تلخی این نافهمی و ندیدن واقعیات صحنه چگونه او را دلگیر مینماید. و در جای دیگر نیز باید توضیح میداد که پذیرش قطعنامه به معنای پایان جنگ و جهاد نیست و این جهاد اساسا پایان بردار نیست. او باید به عده ای میفهماند که جهاد فقط خلاصه شده در جهاد نظامی نیست. مهم شکست اراده استکبار به دست اراده عمومی مردم انقلابی است. او با قول و عملش تا آخر عمر نورانی اش نشان داد که این جنگ را باید پیش برد و نباید رها کرد. جنگی که در تمام ابعاد مختلف تمدنی ما خود را نشان میدهد و نوشیدن جام زهر البته یک اقدام حکیمانه و مدبرانه برای ادامه این جنگ و جهاد فراگیر بود.
او چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن به همه مجاهدان یاد داد که در حرکت خود باید «مراعات مردم» را نمود و با اراده آنها صحنه مبارزه را پیش برد. مردم باید تجربه کنند باید تشخیص دهند و باید بخواهند و همه هدایتگران موحد عالم نیز همین مسیر را دنبال کرده اند. راه چاره نه درافتادن با اراده مردم است و درگیری با زمانه و نه تسلیم و تن دادن به وضع موجود است. بلکه راه حل روشنگری و حرکت است. صبورانه و مدبرانه. مسیری که حتی اگر صورت انعطاف داشته باشد هویتی قهرمانانه دارد و آنانکه این طریق را نفهمند و به نام عزت دست از عقلانیت در حرکت بردارند هم خود را و هم کل حرکت را ضایع خواهند ساخت و این خط مستقیم مردمسالاری دینی است.
ماجرای درگیری با این صراط مستقیم بعد از رحلت حضرت امام نیز ادامه داشت، کسانی که در دهه هفتاد راه انحراف به سمت غرب را دنبال میکردند ابتدا سازندگی و توسعه مادی خالی از روح معنویت و عدالت را دنبال کردند و سپس نیز اراده عمومی سی ملیونی مردم که باید برای حضورشان در صحنه، سجده شکر به جای میآوردند مصادره کردند به خروج از صراط روشن امام و چرخش به سمت لیبرالیسم سیاه غربی، از یک جهت و آنانکه فکر میکردند با اجبار و ترور و حمله به دانشجویان و جوانان و چه و چه میتوان برای کشور راهی گشود از جهت دیگر دو لبه یک قیچی بودند.
آنانکه درگیری با استکبار را نفی میکردند و آنانکه در جنگ کویت و طالبان ایران را به سمت جنگهای مختلف نظامی سوق میدادند، هر دو اشتباه میکردند.
بعد ها در دهه هشتاد و نود از یک سوی آرمانجویی دور از معنویت و عقلانیت و از سوی دیگر جریان تردید و عقب گرد به غربگرایی محافظه کار در مقابل عدالتخواهی انقلابی معنوی و عاقلانه این مردم قرار گرفتند و در این میان این مردم ایران بودند که راه روشن انقلاب را گام به گام پیش میبردند و هویت خود را چه با گذر از دو قطبی ها و اغتشاشات چه با حضورهای محیرالعقول در نه دی و بیست و دو بهمن ها و زیر تابوت سردارانشان نشان میدادند.
طرح رهبری در دوران جنگ اقتصادی، تاکید و پافشاری بر اقتصاد مقاومتی بود. اما در یک سوی عده ای به متهم کردن مسوولین به خیانت روی آوردند و عدهای دیگر امید کاذب به دستان استکبار را گفتمان میکردند.
مردم ایران نه به توسعه گرایی غربی و نه به آرمانجویی خالی از عقلانیت و معنویت، به هیچ یک دل نمیبستند و به نخبگان و پشروان حقیقتی این کشور متصل بودند و راهشان را میرفتند تصویر ایران زیر تابوت حاج قاسم آن هم در اوج فشارهای اقتصادی و تبلیغاتی دشمن نشان میداد این مردم چه عدالتخواهی و آرمان جویی و انقلابی گری را میپسندند و پیشرفت و رشد خود را در کجا دنبال میکنند و در کجا دنبال نمیکنند ولی در مقابل جالب بود که آن دو جریان در نا امید کردن و تحقیر این مردم دست به دست هم داده بودند و کمر همت بسته بودند و مقابل جبهه اسلام ناب قرار میگرفتند.
همانطور که در کل امت اسلام نیز جهاد وهابی و طالبانی و داعشی که خالی از هر گونه عقلانیت و معنویت بود و در نتیجه افسار خود را خواسته و ناخواسته به دست استکبار داده بود با جریان سازشکاری غربگرایان مسلمان دست میداد و در برابر مسیر روشن مقاومت جمهوری اسلامی قرار میگرفت.
آری مهمتر از گروهها و احزاب و جریانهای مختلف اجتماعی سیاسی، آن رویکرد و زاویه و نوع نگاه آنهاست که باید بر ملا شود تا در طول زمان و با تبدل احوال در دایره یک نوع نگاه نیفتیم به نام انقلابی گری یا مصلحت اندیشی.
شناخت طرح توحیدی «نظام انقلابی» و «مردمسالاری دینی» نیاز به اتصال و ارتباط با اندیشه امام و مجاهدین این طریق داشت. کاری که مردم ایران و نخبگان حقیقیشان انجام میدادند و گام به گام در این صراط پیش رفتند. ایران با حرکت در این مسیر انقلاب خود را حفظ کرد، اتفاقی نادر در طول تاریخ، اینکه مردم یک کشور بیدار شوند و این بیداری را نسل به نسل منتقل کنند و آن را زیر سایه آن نظام انقلابی یک چله پر افتخار «حفظ» کنند. نتیجه این حرکت بعد از شکست اراده استکبار جهانی در قالب نظام شاهنشاهی پهلوی و تجاوز صدام بعثی و محو داعش و نقشه کشی های حول آن، امروز ضربه های سهمگین و مستقیم به پیکره اسرائیل است به نحوی که دیگر همگان به خوبی صدای نفسهای آخر این رژیم کودک کش را میشنوند.
دوم: طرح محو اسرائیل و تحقق بین الملل اسلامی
برای «ایران امام»، طرح محو اسرائیل نه از هفت اکتبر بلکه از سالها قبل و از دهه چهل آغاز شد. همان زمان که ساواک به جریان روحانیت انقلابی روشنگر مردم فشار میآورد تا از اسرائیل سخن نگویند، ایران دلاور از همان زمان برای تحقق عدالت در عالم و نفی ظلم طرح روشنی داشت.
برای محو اسرائیل باید ابتدا فلسفه جعل او در میان مسلمین نابود میشد. این فلسفه جعل چه بود؟ تمدن غرب که با هویت «حب الدنیا» شکل گرفته بود یکی از مهمترین موانع خود را امت اسلامی میدید. اسلام دین قیام و اتحاد است. اسلام اجازه زیر بار حکومت کفر و غیر الهی رفتن را نمیدهد و اینها یعنی یک هویت ایمانی دارای استعداد جدی برای قیام و مقاومت در مقابل این تمدن استکباری به نام امت اسلام. غرب برای شکستن مقاومت مسلمین در مقابل خود، باید جلوی «قیام» آنها و «اتحاد توحیدی»شان را میگرفت. تکه تکه کردن امت اسلامی و حاکمیت حکومتهای غربی دست نشانده، برای این منظور کافی نبود. باید یک موجودیت جعلی شکل میگرفت که با هژمونی خود در منطقه و سبک تعامل و ارتباطاتش با کشورهای مختلف، جلوی این قیام و اتحاد معنوی را میگرفت. لذا یک «دولت ملت» ساختند. اتفاقی عجیب و بینظیر در تاریخ.
ملتی جعلی را به امید قداستهای تخیلی یا امید به رفاه و آسایش در یک سرزمین غصب شده، وارد نمودند. مردم مظلوم آن سرزمین را هم بسیاری را کشتند و تبعید کردند یا در ضعف و محرومیت نگه داشتند. از حاکمان مختلف دنیا که تحت سیطرهشان بودند نیز در مجامع جهانیشان با پول و تهدید و چه و چه، رای گرفتند و با افسانه هولوکاست و مظلومیت ساختگی تلاش کردند در بین مردم دنیا نیز مقبولیتی برای این ظلم آشکار دست و پا کنند. اینگونه بر اساس ظلم و دروغ، اسرائیل ساخته شد و شد خط مقدم تمدن استکباری غرب در امت اسلامی.
در مقابل طرح «ایران امام» چه بود؟
1- انقلاب
تا یک تحول روحی در جان انسانها و جوامع رقم نمیخورد، هیچ امر توحیدی در خارج محقق نمیشد. هیچ مقاومتی شکل نمیگرفت. مقاومت را نه در ابزار بلکه اولا باید در تغییر حال جوامع و انسانها جستجو کرد و این معنای قیام لله است معنای بیداری است. معنای انقلاب است. صدور انقلاب یعنی فراگیر شدن چنین حقیقتی در میان امت. باید اولا اندیشه و میل و سپس عزم بر قیام و مقاومت در کل منطقه مانند یک نسیم بهاری پراکنده میشد، راهش چه بود، راهش همان مسیری بود که پیامبران میرفتند. آنها فقط «دعوت» نمیکردند. بلکه آنچه میگفتند را خود عمل میکردند و در خود پیاده مینمودند. این روش «بعثت» است. یعنی اول خود مبعوث میشدند و بعد امت را مبعوث میکردند. میرفتند و فرا میخواندند، همانکه سردار شهید میگفت که ما نمیگوییم «برو» بلکه میگوییم «بیا». یعنی میرویم و همه را به حرکت فرا میخوانیم.
2- ایران قوی
با این حساب معلوم میشود چرا تاکید بر ساختن ایران این مقدار در کار رهبران الهی ما جدی بوده است. و روشن میشود چرا کار برای ایران و کار برای اسلام را یک کار میدانستند. هر کس به ایران کمک میکرد به اسلام مدد میداد و هر کس میخواست اسلام را زنده کند راهش مدد رساندن به ایران بود. انقلاب در ایران که حاصلخیزترین نقطه عالم برای قیام در مقابل تمدن استکباری بود آغاز شد. بعد از آن مرحله به مرحله ساخت نظام و دولت و سپس کشور اسلامی در دستور کار قرار گرفت و به هر میزان که این حرکت پیش میرفت آن نسیم شور انگیز و بیدارکننده بهاری در منطقه اسلامی میوزید و جانهای مستعد را بیدار میکرد. همه تلاش ایران برای قوی شدن و ساخته شدن در عرصه علم و فن آوری در عرصه سازندگی و محرومیت زدایی و در عرصه فرهنگ و جنگ رسانهای را از این منظر میتوان نبرد ایران با استکبار دید که اولین دست آوردش در طرح محو اسرائیل خود را نشان میداد.
3- حفظ انقلاب در ایران
مهمترین کارکرد نظام مقدس جمهوری اسلامی «حفظ» این انقلاب بود. حفظ انقلاب به تعبیر حضرت امام از اصل انقلاب دشوارتر بود. حفظ انقلاب در جان یک جامعه باعث میشد که کانون قدرت معنوی در منطقه شکل بگیرد و باقی بماند. روشن بود که فقط اصل حضور این کانون قدرت در منطقه که مقابل همه گردبادهای شیطانهای عالم سر خم نمیکرد چه اندازه در ویرایش صحنه منطقه و کل جهان موثر بود. بدون اراده عمومی انقلابی کاری از مسلسلها و موشکها بر نمیآمد. بدون چنین کانون قدرتی اساساً دعوت شما دیده و شنیده نمیشد. الهام بخشی و الگو برداری هم محقق نمیشد.
4- احیا و راهبری جریانهای مقاومت در منطقه
حفظ این انقلاب باعث میشد که جریانهای انقلابی در کل منطقه سر برآورند. فشارها و دشمنیهای استکبار در منطقه نیز به انسجام و افزایش این جریانهای مقاوم کمک میکرد. إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ مقاومت عراق و افغانستان و پاکستان و لبنان و فلسطین و یمن در جای جای این منطقه سربرآوردند. جریانهایی از دل مردم و زیست بوم همان کشور اما با رویکرد قیام و مقاومت شکل گرفته بودند.
ایران این حرکتها را پشتیبانی میکرد. به هم سویی آنها مدد میداد. آنچه از علم و ابزار جنگ یافته بود به آنها میرساند. به گونه ای که بتوانند خودشان مسیر مبارزه را پیش ببرند. تلاش سپاه قدس و حاج قاسم عزیز برای تجهیز و هم افزایی و هم سویی این جبهه در این جهت ستودنی است. قدرت این جبهه برای دشمن قابل فهم نبود هنوز هم برای دشمن قابل تصور نیست حتی ابعاد قدرت مادی این جبهه. حال آنکه اساس این قدرت را اصولا باید در هویت استقامت ایمانی و مقاومت الهی و مردمی آنها جستجو کرد. به تعبیر امام این جبهه مستضعف، ضعیف به نظر میرسد حال آنکه قدرت آنها مافوق همه قدرتهای مادی جهان است. هر نقطه ای از مقاومت در آن واحد هم برای رهایی خود و مردمش میجنگد و هم برای مدد به کل جبهه. و این دو را در تنافی با هم نمیبیند. این جزو معجزات انقلاب است که هویت ملی و هویت امتی به هم گره خورده است. صراط امام ره بسیار از این دو گانه های توهمی را از بین برده است.
5- تکمیل محاصره اسرائیل با زنجیره مقاومت
با عبور منطقه از هیاهوهای استکبار برای ایجاد خاورمیانه جدید، عملا به مرور یک زنجیره مقاومت حول اسرائیل شکل گرفت. آرایش منطقه همان شد که ایران میخواست، در شمال حزب الله لبنان، در شرق و غرب غزه و کرانه باختری، با پشتیبانی مقاومت عراق و سوریه و در جنوب انصار الله یمن. تجهیز حماس و جهاد اسلامی و سپس کرانه باختری بخشی از طرح روشن ایران برای محو اسرائیل بود. مسلح کردن انتفاضه فلسطین چه در غزه و چه در کرانه باختری کمر اسرائیل را خرد میکرد. فشار این کمربند مسلح مقاوم حول اسرائیل را امروز بالعیان میتوان مشاهده کرد.
6-احیای هویت ناب فلسطین و تسلیح انتفاضه
جوشش مبارزه از داخل فلسطین کابوس اصلی اسرائیل است. این نکته که مبارزه به داخل خاک اسرائیل کشیده میشود و از متن فلسطین میجوشد و نسل به نسل منتقل میشود و جدی تر میگردد، صحنه را برای هر بازی استکباری و صهیونیستی خراب میکند. هویت دادن به تشکیلات خودگردان، اقدامی بود که اسرائیل از سر ناچاری برای به قعود کشیدن و انحراف این جوشش درونی انجام داد. اما به مرور گفتمان سازش رنگ باخت و گفتمان مقاومت کارآمدی خود را نشان داد. تسلیح انتفاضه از درون فلسطین با آن نگرش معنوی و ایمانی که امروز به زیبایی خود را در قامت جوانان حماس و جهاد جلوه داده، ثمره تا امروز این مسیر ارزشمند است. هویت فلسطینی نه با یک رویکرد ناسیونالیستی یا چپ گرا بلکه بر محور قیام و ایمان توحیدی، حیات پیدا کرده و انسان جدید فلسطین از جنس قیام و مقاومت متولد شده و این همه با میدان داری و پشتیبانی جمهوری اسلامی در منطقه، در حال تحقق است.
7- باطل شدن فلسفه اسرائیل در عمل
ایران با عبور قدرتمندانه خود از همه تحریمهای اقتصادی و فشارهای نظامی و امنیتی و سیاسی و فرهنگی و رسانه ای امروز دارای یک قدرت غیر قابل چشم پوشی در منطقه است و همین در تغییر محاسبات حاکمان ضعیف منطقه موثر افتاده است از سوی دیگر ضعف اسرائیل که با فشار جبهه مقاومت هم در داخلش دچار دو قطبی ها و آشوبها شده و هم در خارج هیمنه پوچ نظامی و مادی اش شکسته شده نیز در تغییر محاسبات حاکمان و نخبگان و مردم منطقه موثر بوده است.
با ادامه این مسیر، پشتیبانی غرب از اسرائیل دوام نخواهد آورد چرا که عملا فلسفه حضور اسرائیل در منطقه برای استکبار زیر سوال خواهد رفت و غرب مجبور است هزینه کند بدون آنکه فایده ای ببرد. و از سوی دیگر فشار زنجیره مقاومت احساس سرخوردگی و یاس و نا امنی را در سرزمینهای اشغالی بیشتر میکند و رغبت یهودیان غاصب مهاجر برای حضور در خاک اسرائیل کمتر میشود. این نکته باعث افزایش تنشها و دو قطبی ها در داخل خاک اسرائیل خواهد شد. ملتی که هویت حقیقی ندارد و با اغراض مختلف حول هم جمع شده است زیر سایه چنین قدرت ایمانی دچار گسستهای جدی و فروپاشی از درون نیز خواهد شد. از طرف دیگر نیز چون اسرائیل راهی جز جنایت ندارد و بلد هم نیست، آن افسانه مظلومیتش در ذهن مردم دنیا و حاکمانشان باطل خواهد شد و اینگونه است که محو اسرائیل نزدیک و نزدیک تر میشود.
8- همه پرسی در سرزمینهای اشغالی
ایده همه پرسی از ساکنان حقیقی( و نه مهاجرین غاصب) سرزمینهای اشغالی از همه ادیان، که به ابتکار جمهوری اسلامی مطرح شد معقولیت و مشروعیت مبارزه را نزد عموم مردم دنیا باعث میشود. ثابت میکند این حرکتهای نظامی مقدس در منطقه در واقع دفاع از حقوق مردم است نه یک رفتار کور و بی مبنا. نشان میدهد ظالم کیست و مظلوم کیست. اتفاقا روح اصلی حرکت مقاومت جنگ طلبی نیست بلکه حذف ریشه های اصلی جنگ و ظلم در عالم است. این تفوق نرم افزاری در ذهن عموم مردم دنیا و بیان سخن خود به زبان همه دنیا را نباید دست کم گرفت خصوصا برای کشوری که اساس حرکت خود را بر توجیه و همراهی مردم بنا گذاشته است. برای ایران کشتن آدمها اصل نیست بلکه نابودی اراده استکبار است که مهم است. محو رژیم جعلی نیاز به کشتن و در دریا ریختن آدمها ندارد. بلکه همین که همه پرسی با ساکنان اصلی فلسطین انجام شود نتیجه همان محو است که ایران دنبال میکند. این هم به رسمیت نشناختن هیچ نقطه ای از حضور ظالمانه غرب در منطقه است. هم ابطال طرحهای خودمتناقض دو دولتی و امثالهم است. هم نتیجه نهایی که ایران دنبال میکند را نشان میدهد.
9- تحقق بین الملل اسلامی
ایران برای بعد از محو اسرائیل نیز طرح روشنی دارد. ایجاد یک کشور مقاوم و ساخته شده به دست مردم میتواند الهام بخش کشورهای اسلامی باشد تا اندیشه مردمسالاری دینی را اقامه کنند. اینگونه یک بستر متحد و منسجم از کشورهای اسلامی رقم خواهد خورد که میتواند تمدن اسلامی را به رخ جهانیان کشیده و با راس و پیکره تمدن استکباری در افتاده و نرم افزار و سخت افزار طرح تمدنی حضرت روح الله را در جهان اقامه کنند. دیر زمانی است که عصر روح الله آغاز شده و این عصر دست بشریت را به دست دوران ظهور خواهد رساند ان شاء الله.
سوم: مسیر مبارزه ما برای امروز انقلاب
حرکت این مردم انقلابی، لاینقطع ادامه خواهد داشت. دوران مقاومت است. بروز و ظهور «حفظ قیام» در مقابل دشمن. مقاومت ریشه قدرت مردم ایران و کل منطقه است. آنانکه طرح سازش و انفعال و تسلیم را در منطقه دنبال میکردند به مرور زمان میفهمند که مسیرشان منتج نیست و در نهایت نیز همه داشته ها و هویتشان را باید پیش پای تمدن شیطانی سر ببرند.
اما آنان نیز که وارد جرگه مقاومت میشوند محتاجند به رویکرد و صراط مستقیم «ایران امام»، این رویکرد قدرت اصلی نظام اسلامی را میبیند و اینکه چطور صحنه منطقه و جهان توسط جبهه مقاومت در حال ویرایش است را وجدان میکند. پیشرو بودن قرارگاه حسین بن علی ع که ایران است را با گوشت و پوست احساس میکند.
برای رفع نقصها و فسادها در داخل روی این اراده عمومی حساب میکند، گفتمان میسازد و جهاد تبیین میکند. برای تحول ، رهبر و امام قائل است، طرح او را میشناسد و پیش میبرد. تنظیم ساختارها و ارتقای طرح ها و تغییر مدیران را از مجرای اراده عمومی مردم دنبال میکند نه حرکتهای چریکی و حزبی بی اتصال به مردم.
باید ضعفها و آفتها به دست مردم حل شود چرا که هیچ کس جز مردم ایران نمیتواند مشکلات این کشور را حل و فصل کند. هیچ دستی در این دنیای ظالم و سیاه به مدد این مردم نخواهد آمد جز خودشان و ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.
مشکلات اقتصادی با حضور مردمی در صحنه اقتصاد حل و فصل میشود. اساس «اقتصاد مقاومتی» همین حضور مردمی است که باعث تکیه بر تولید دانش بنیان و نفی فساد و تبعیض و بی عدالتی های خرد و کلان در بخشهای مختلف خواهد شد.
در شرایط سخت نبرد با دشمن جنایتکار نیز باید از همین مسیر پیش رفت. مجاهد انقلابی به جای آنکه مقابل خواست مردم بایستد با این تحول همراه میشود. و برای آن راه باز میکند. امروز همان اندازه که قعود و سازشکاری و امیدکاذب به غرب و شرق و طعنه «جواب این خونها را چه کسی میدهد» غلط است. همان اندازه نیز خود تحقیری و نا امیدی و متهم کردن ایران به انفعال و بی اعتمادی به سپاهیان انقلاب و فرماندهان و مجاهدین معتمد رهبری اشتباه است. راه حل امروز، نسخه نحوه ی جنگیدن پیچیدن برای کسانی که این صحنه مشعشع و حیرت افزای امروز را شکل داده اند، نیست. اینجا نقطه تمرکز درستی برای تغییر و رشد جبهه نیست. فرماندهان میدان تحت نظر رهبری مدتهاست کار خود را بلدند.
راه مبارزه اساسش شکل گیری ایران قوی است. ایران قوی با قیام جوانان و نخبگانش ساخته میشود. این همان مسیر نورانی «پیشرفت» است. و این روش اصلی «مبارزه» با اراده استکبار است. سوخت اصلی موشکها را باید تامین کرد که اراده و خواست مردم است. و این یعنی باید جریان دلسردکننده و نا امید کننده و تحقیر کننده مردم در داخل رسوا و محو شود و همه مشغول باشند به جهاد تبیین برای ایجاد امیدصادق.
صحنه عمومی را میتوان با جهاد تبیین و امیدافزایی به گونه ای سامان داد که در این دوران بروز و ظهور تمام عیار «مقاومت»، معتقدین حقیقی به مسیر حضرت امام ره به اراده مردم روی کار بیایند و این حرکت موفق و نورانی را تا دستیابی به قله ها پیش ببرند.
ایام انتخابات است همه ما باید دست به کار شویم تا صحنه برای مشارکت حداکثری و رقابت جدی فراهم و گرم شود. صحنه ای که طوفان الاقصی شکل داده یک ظرفیت است تا با دستهای کثیف توجیه کننده غرب و نگاه های کور نا امید کننده امت درافتاده و این جریانهای وسواس خناس را در ملت نابود کنیم. حضور مردم ایران در انتخابات ها و در عرصه ساخت ایران کمک حقیقی به مردم غزه است، این را ببینیم. این خیلی بیشتر از موشکهای ما دشمن را آزار خواهد داد. این است رمز اصلی خون شهدای کنار مزار حاج قاسم عزیز. جهاد و انتقام را باید در تبیین و امیدافزایی و حضور حداکثری مردم دنبال کرد.
بیایید با خون شهدای کرمان که تبیین کننده خون سردار شهید قدس هستند، پیمان ببندیم که صراط نورانی خمینی کبیر را که تنها مسیر نجات بشریت در این دوران است ادامه دهیم. ان شاء الله.
1. حجه الاسلام محمد عالم زاده نوری
2. حجه الاسلام محمدرضا فلاح شیروانی
3. حجه الاسلام ذبیح الله نعیمیان
4. حجه الاسلام غلامرضا قاسمیان
5. حجه الاسلام علی مهدیان
6. دکتر یاسر جبرائیلی
7. حجه الاسلام امین اسدپور
8. دکتر وحید یامین پور
9. حجه الاسلام سیدعلی موسوی
10. دکتر محسن مهدیان
11. حجه الاسلام حسین مهدی زاده
12. دکتر مجید سلیمانی
13. حجه الاسلام روح الله رجبی
14. دکتر محسن دنیوی
15. حجه الاسلام محمدرضا اسحاقی
16. دکتر محسن دوباشی
17. حجه الاسلام عبدالحسین مشکانی
18. دکتر مهدی فقیهی نژاد
19. حجه الاسلام سعید صلح میرزایی
20. دکتر میثم یاوری
21. حجه الاسلام حسن مرادی
22. دکتر ابوالفضل اقبالی
23. دکتر مرضیه شعربافچی زاده
24. دکتر مریم اسماعیلی
25. خانم عاطفه سعیدی نژاد
26. حجه الاسلام عباس حیدری پور
27. دکتر حمید ابدی
28. حجه الاسلام حمزه وطن فدا
29. آقای امیرحسین کریمی
30. حجه الاسلام مجتبی عرب
31. آقای وحید طراوت
32. حجه الاسلام حسین کاظم زاده
33. حجه الاسلام سید محمد مطلبی پور
34. حجه الاسلام حسن شفیعی
35. حجه الاسلام صابر صادقی
36. حجه الاسلام حسین بغدادی
37. دکتر میثم پیمانجو
38. حجه الاسلام حمید آقانوری
39. حجه الاسلام حسین ایزدی
40. آقای حمید شب بوئی
41. حجه الاسلام معین شادرو
42. حجه الاسلام عبدالله عصاره
43. حجه الاسلام علی اخباری
44. آقای مهدی افراز
45. حجه الاسلام مهدی شبان