پس از زلزله عظیم قزوین، اسرائیل موشه دایان، وزیرکشاورزی وقت خود را به همراه برخی کارشناسان و مهندسان به ایران فرستاد. او در این سفر، پیشنهاد همکاری برای یک پروژه کشاورزی مکانیزه در دشت قزوین را داد که مورد موافقت پهلوی دوم قرار گرفت. این پروژه در بهار سال ۱۳۴۵، مورد بازدید شاه قرار گرفت. مطبوعات اسرائیلی این بازدید را بسیار بااهمیت تلقی کردند و آن را «روز اسرائیل» نام نهادند!
بعد از شناسایی رژیم جعلی اسرائیل به صورت «دوفاکتو» در سال ۱۳۲۹. ش و از سوی رژیم پهلوی، همکاریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و اجتماعی با این کشور غاصب آغاز شد. بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی در ایران و نابودی نظام سنتی کشاورزی، سهم رژیم اشغالگر قدس در واردات محصولات کشاورزی به ایران گسترش یافت و حتی تا حدود فراوانی، موجب تضعیف خودکفایی کشاورزی در ایران شد. در این مقال گوشهای از اقدامات اسرائیل در تخریب کشاورزی ایران و تلاش برای نابودی خودکفایی زراعی کشورمان را مورد بازخوانی قرار دادهایم. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
«اصلاحات ارضی» به مثابه مقدمهای برای نفوذ اسرائیل به کشاورزی ایران
بعد از جنگ جهانی دوم، اندیشه کمونیست در برابر استعمار و سرمایهداری غرب، قد علم کرد. در آن دوره، فقر در بسیاری از کشورها بیداد میکرد. مردم برای نجات خود، به دامان کمونیستها پناه بردند. در این میان امریکا برای جلوگیری از انقلابهای کمونیستی در کشورهای تحت سلطه خود، دست به مجموعهای از اقدامات تحت عنوان اصلاحات ارضی زد. پهلوی دوم به تبعیت از امریکا این طرح را در ایران اجرا کرد که با مخالفت اقشار زیادی از جمله روشنفکران و فعالان سیاسی مواجه شد.
این طرح شیوه کهن کشاورزی در ایران را که بر پایه نظام اربابرعیتی و مبتنی بر یک مدیریت دیرین بود، از هم پاشید و پایه و اساس کشاورزی ایران را دچار دگرگونی کرد. از آنجا که پهلوی دوم مانند پدرش از تأیید داخلی برخوردار نبود، برای کسب حمایت بیشتر کشور امریکا، دست به اجرای سیاست اصلاحات ارضی زد و این طرح فرصتی مناسب برای صهیونیستهای فرصتطلب بود تا منابع ایران را غارت کنند.
اراضی کشاورزی ایران، به مثابه بهشت صهیونیستها
بعد از شروع اجرای طرح اصلاحات ارضی، فعالیتهای صهیونیستها برای سلطه بر زمینهای کشاورزی ایران آغاز شد. یکی از برنامههای صهیونیستها این بود که بر اساس تبصرههای قانون اصلاحات ارضی، میتوانستند با واردات ماشینآلات صنعتی و کشاورزی، از پرداخت هر گونه عوارض و حقوق گمرکی معاف شوند! از سوی دیگر دولت ایران موظف بود نه تنها به آنها گذرنامه رایگان اعطا کند، بلکه امکانات مورد نیاز ایشان در عرصه کشاورزی را به طور مجانی در اختیارشان قرار دهد (۱)، البته باید توجه داشت این سیاست صهیونیستها، برگرفته از شیوهنامه یکی از دانشوران ایشان بود. در این پروتکل آمده است: «ملّاکان و زمینداران، زندگی خود را با تکیه بر درآمدهای حاصله از زمین اداره میکنند و خودکفا هستند، پس ما باید هر طور شده، آنها را از این املاک محروم سازیم و بهترین راه برای رسیدن به این هدف، این است که فعالیت زمینداری را محدود و دشوار سازیم و در نتیجه «گوییم» تسلیم ما میشوند و در برابر آرا و اندیشههای ما، خضوع میکنند. (۲)»
صهیونیستها در دشت قزوین
در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۴۱، زلزلهای عظیم دشت قزوین را زیرورو کرد! شاه ایران که به دنبال فرصتی مناسب برای پیاده کردن طرح اصلاحات ارضی بود، از کمپانیها و شرکتهای کشاورزی در سراسر دنیا دعوت کرد برای آبادانی و بازسازی دشت قزوین به ایران بیایند. در این میان اسرائیل که موقعیت را برای حضور در ایران مناسب دید، در ۲۷ شهریور ۱۳۴۱، موشه دایان، وزیرکشاورزی وقت خود را به همراه کارشناسان و مهندسان اسرائیلی به ایران فرستاد. او به همراه شاه، نخست وزیر و حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی، از دشت قزوین دیدن کرد. موشه دایان در این سفر، پیشنهاد همکاری برای یک پروژه کشاورزی مکانیزه در دشت قزوین را داد که مورد موافقت شاه قرار گرفت. این قرارداد در دی ماه ۱۳۴۲ به امضای طرفین رسید و پس از ۹ ماه مطالعه، پیشبینی شد که این طرح در مدت شش سال و با هزینه ۴ میلیون دلاری به اتمام برسد. این پروژه در بهار سال ۱۳۴۵ نیز مورد بازدید شاه قرار گرفت. مطبوعات اسرائیلی این بازدید را بسیار بااهمیت تلقی کردند و آن را «روز اسرائیل» نام نهادند! در واقع این طرح برای اسرائیلیان از آن جهت اهمیت داشت که توانسته بودند با یک کشور اسلامی قراردادی آشکار امضا کنند. دهها کارشناس یهودی با مسلمانان بومی همکاری کنند و تابوی اختفای روابط ایران و صهیونیستها را بشکنند (۳). به بیان مئیر عزری، چهار گروه اسرائیلی طی ۱۰ سال در دشت قزوین فعالیت میکردند. این گروهها در بخشهای تخصصی کشاورزی، آبیاری، زمینشناسی، هواشناسی، مراتع و زمین، حفر چاه، اقتصاد کشاورزی، معماری، جادهسازی و جامعهشناسی به فعالیت مشغول بودند. این کشت فراسرزمینی برای اسرائیل، سود اقتصادی و سیاسی فراوانی داشت (۴). باید توجه داشت اسرائیلیها در طرح دشت قزوین چند هدف را دنبال میکردند:
۱- به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی ایران.
۲- تماس و ارتباط روستاییان ایرانی با یهودیان که این امر باعث میشد تابوی همکاری با یهودیان در انظار مردمان ایران و البته جهان اسلام شکسته شود تا اسرائیل بتواند بهتر به افکار خود جامهعمل بپوشاند.
۳- تبلیغ کشاورزی و صنعت اسرائیل در ایران. برای انجام این هدف معمولاً نمایندگان این کشور در تهران، با دعوت از مقامات ایرانی برای بازدید از اسرائیل، زمینه را برای عقد قراردادهای کشاورزی ایجاد میکردند (۵).
حضور اسرائیلیها در دشت قزوین، سود زیادی را عاید آنان کرد و در مقابل پیامدهای منفی فعالیتشان در منطقه تا سالها بعد گریبان مردم آن سامان را میفشرد! این پیامدهای منفی، شامل موارد زیر میشد:
اول: از لحاظ مالکیت، این نقطه به تدریج در تصرف سران نظامی و غیرنظامی درآمد.
دوم: از لحاظ تولید، ملاک سود حداکثر در حداقل مدت بود و نه یک تولید دائمی. نتیجه این نحوه کشت که در خوزستان نیز عیناً همین گونه معمول بود، فرسودگی و فرسایش سریع خاک است.
سوم: با حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق، سطح آبهای زیرزمینی را پایین برده و قنوات روستاهای این منطقه و روستاهای مجاور خشکانده و روستاییان از اندک آب خود نیز به سود صاحبان سرمایه محروم شدند.
چهارم: از لحاظ نوع تولید، دشت قزوین دنباله بخش کشاورزی اسرائیل بود. اسرائیل میخواست با توسعه وابستگی کشاورزی ایران به آن کشور، وضع را غیرقابل برگشت سازد (۶).
به دلیل همین پیامدهای منفی، کمکم اعتراضها به قرارداد دولت با اسرائیل در دشت قزوین آشکار شد، البته در مقابل، حکومت نیز به سرکوب معترضان اقدام کرد، مثلاً در دوره وزارت کشاورزی ریاحی، هر فردی که به حضور و دخالت اسرائیلیها در ایران معترض میشد، بیدرنگ به کار متفاوتی منتقل و اشخاصی دیگر جای او را میگرفتند (۷). به هر حال پروژه دشت قزوین دوامی نداشت و ایرانیها که در طول چند سال، متوجه اقدامات تخریبی اسرائیل در آن منطقه شده بودند، همکاری خود را با آنها قطع کردند و در نهایت مردم دشت قزوین بدون کمک از اسرائیلیها، به آبادانی منطقه خود و تداوم کار کشاورزی در آن پرداختند (۸).
اسرائیل و قرارداد دشت مغان
پروژه دشت مغان، اما فوقسری بود و اطلاعاتی درباره آن منتشر نشد! دشت مغان به دلیل حاصلخیزی و واقعشدن در دو طرف رودخانه ارس، دارای بهترین زمین برای کشاورزی است که هم اکنون قسمت شمالی رود ارس- که در جمهوری آذربایجان است- در اختیار کارشناسان اسرائیلی قرار دارد. غصب بخشی از زمینهای دشت مغان، به وسیله رضاخان انجام شده و در دوره پهلوی دوم نیز خرید زمین به وسیله عوامل حکومتی از کشاورزان منطقه و با زور، فشار و تهدید انجام پذیرفته بود. در مورد کشت و صنعت دشت مغان اسنادی وجود دارد که نشان میدهد تأسیسات و ساختمانهای اسرائیلی در آن منطقه احداث شده و اسرائیلیها کشت فراسرزمینی را هم در آن آغاز کرده بودهاند، ولی تا جایی که امکان داشته، سعی در مخفی نگه داشتن آن داشتهاند! یهودیان اسرائیل همواره در تلاش بودهاند در اطراف ایران شهرکهای کشاورزی احداث کنند. آنها به غیر از قزوین، به صورت آشکارا در ایران فعالیت نمیکردند و برنامههای خود را بعد از بررسی دقیق، به کمپانیهای یهودی مستقر در کشوری ثالث میدادند که نامی از اسرائیل به صورت آشکار به میان نباشد. به تصریح مئیز عزری، مشابه همین روند در بخشی از زمینهای کشاورزی خوزستان اتفاق افتاده است. به گونهای که در ۲۸ دسامبر ۱۹۵۹، یک هیئت اسرائیلی به همراه عزرا دانین به ایران آمد و از فعالیتهای کشاورزی جیرفت و خوزستان دیدن کرد. وی به شاه برنامه کشت و برداشت نیشکر داد و بر همین اساس نیز در منطقه، ۱۰ تکه زمین ۳۰ هکتاری کارخانه نیشکر هفتتپه، به یک کمپانی امریکایی واگذار شد تا در آنها به کاشت و برداشت بپردازند. علاوه بر این به گفته عزری، کارشناسان اسرائیلی اراضی سیستانوبلوچستان را نیز بررسی کردند، ولی خاک آن منطقه به دلیل کمبود آب و سدی که در بالادست رود هیرمند در کشور افغانستان زده شده بود، مناسب تشخیص داده نشد.
باید توجه داشت که در دوران پهلوی دوم، درباریان و امرای ارتش برای پیشرفت و کسب پول، به دنبال رقابت با یکدیگر و ارتباط با اسرائیل و در واقع آنها بودند که زمینه ورود صنعت کشاورزی این کشور را فراهم میکردند. به طور مثال تیمور بختیار از رؤسای ساواک و حاجی علیکیا، فرمانده رکن دوم ارتش از جمله افرادی بودند که برای ارتباطگیری با اسرائیلیها تلاش بسیاری میکردند (۹).
اسرائیل و دامپروری در ایران
حکومت پهلوی علاوه بر قراردادهای کشت فراسرزمینی با اسرائیل، در زمینه دامپروری نیز با آنها قراردادها و تبادلاتی داشت. در واقع ایران، از خریداران مهم گاو و گوسفند اسرائیل به شمار میرفت، زیرا بعد از اجرای سیاست یکجانشینکردن عشایر در زمان رضاخان و سرکوب شدید آنها، عملاً در بخش تولید دامی، خودکفایی ایران از بین رفته بود (۱۰). از سال ۱۳۳۹ هـ. ش/ ۱۹۶۰ م، گاوهای اسرائیلی از طریق هوایی به ایران صادر میشدند. تعداد صادرات گاو اسرائیل طی شش سال، یعنی تا سال ۱۳۴۵ /۱۹۶۶ به هزار رأس رسید که از این تعداد، ۴۵۰ رأس در سال ۱۳۴۴ به ایران صادر شد و در نوروز سال ۱۳۵۱، هیئت اقتصادی ایران شامل: هاشم نراقی، سرتیپ علویکیا و سپهپور، برای خرید هزارو ۵۰۰ رأس گاو به اسرائیل رفتند.
نباید از نظر دور داشت که یهودیان با رشوه به مدیران و مسئولان ایرانی، حضور رقبای دیگر را در ایران محدود میکردند. جواد منصوری در خاطراتش آورده است: «در مورد صادرات گاو اسرائیل به شهرهای آبادان، شیراز و اصفهان، به اسرائیل سفر کردم. در مورد ایجاد ساختمانها، تغذیه گاوها و تأسیس بنگاههای لبنیات، تحقیق به عمل آمد. در شیراز استاندار جلسه تشکیل داد که در آن جلسه، نماینده یک شرکت خارجی نیز حضور داشت و سعی کرد از ارزش گاوهای اسرائیلی بکاهد. با این ادعا که این گاوها گران هستند و نسبت به گاوهای سوئیسی و هلندی هیچ گونه برتری ندارند، ولی مدیر اداری کشاورزی این منطقه، نظر او را رد کرد. در ملاقات با استاندار اصفهان متوجه شدم او گلهای شامل چهار گاو اسرائیلی داشت که در ماه ژوئیه گذشته وارد کرده بود. شیر گاوها با دست دوشیده میشد که حد متوسط آنها ۱۷ کیلوگرم بود. با تأسیس بنگاه شیردوشی از سوی هبرون، انتظار میرود حد متوسط مزبور افزایش بیابد. استاندار اصفهان مایل به خرید گاوهای اسرائیلی بود و سفارشی جدید نیز داده است. در ضمن گاوهای اسرائیلی در پنج مرکز کشاورزی مترقی نیز وجود دارد (۱۱).»
مرکبات
یک دهه بعد از اجرای قانون اصلاحات ارضی و حرکت تولیدات کشاورزی و باغی به سمت نابودی، رژیم پهلوی شروع به واردات میوه از کشورهای دیگر از جمله اسرائیل کرد. به استناد خبر روزنامه اسرائیلی معاریو، در آذر سال ۱۳۵۴ «۲۰۰ کامیون حامل مرکبات از باریکه غزه و از طریق پلهای اردن و عمان، عازم ایران شدند.» همچنین خبرگزاری اسرائیل گزارش میدهد که صادرات مرکبات غزه به ایران پس از بازدید اخیر رشادالشاوه (شهردار اسرائیلی غزه) از اردن، کویت و ایران، امکانپذیر گردید (روزنامه معاریو، به تاریخ ۴/۹/۱۳۵۴)، البته جالب است که در بهمن ۱۳۵۶، صادرات میوه از اسرائیل به دلیل خطر مسمومیت با کودهای شیمیایی با مشکل جدی مواجه شد. در یکی از اسناد موجود در بایگانی وزارت امور خارجه، وزیر کشاورزی ایران طی نامهای به وزیر امور خارجه، نگرانی خود را راجع به ورود پرتقالهای آفتدار خطرناک اسرائیلی به ایران اعلام و تقاضا کرد نماینده ایران در اسرائیل، با مقامات آن دولت مذاکره کند و مانع را بر طرف سازد (۱۲)، البته همین نگرانیها، درباره واردات نهال هم وجود داشت، زیرا اسرائیلیها اقدام به ارسال نهال و بذرهایی به ایران کرده بودند که آفتزده بود. بررسی اسناد وزارت امور خارجه نشان میدهد در سال ۱۳۵۳، بذر گیاه JOJOBA از سوی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع وابسته به وزارت کشاورزی و منابع طبیعی، از ایالاتمتحده امریکا و اسرائیل وارد شده و نهالهای حاصله در ایستگاههای تحقیقاتی سبزوار، کرج و اهواز، بازکاشت شده است. این در حالی بود که اسرائیل هیچگاه آفتدار بودن پرتقالهای صادراتی به ایران و نیز نهالها و بذرهای مورد اشاره را نپذیرفت.
باید توجه داشت واردات محصولات کشاورزی و دامی، محدود به موارد بالا نبوده و حتی شامل محصولات لبنی هم میشده است. به طور مثال روزنامه معاریو چاپ اسرائیل، در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۵۴ در این باره مینویسد: «دیروز از طرف سازماندهندگان هفته خواربار اطلاع حاصل شد که مأمور هیئت مدیره کاخ سلطنتی ایران از نمایشگاه هفته خواربار در تلآویو دیدن کرده است. نماینده ایران که یک یهودی به نام الف- شومر است، توجه خاصی به محصولات تازه کشاورزی از خود نشان داد و با شرکت آلراسکو برای خرید آووکادو، گلابی، سیب و با شرکت لبنیات اشتراومن برای خرید انواع پنیر به مذاکره پرداخت (۱۳).»
کلام آخر
اسرائیلیها ضمن حضور وسیع خود در ایران، در زمینههای کشت پنبه و چغندر قند و در امور باغداری و سبزیجات نیز فعال بودند که از این طریق سود سرشاری به دست میآوردند. آنها به خاطر عقد قراردادهای کشاورزی و دامی با دربار ایران تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی از این راه سود فراوانی کسب میکردند و بازار ایران را در انحصار خود داشتند. صهیونیستها همچنین بر اساس آن قراردادها، علاوه بر بررسی کامل و آزمایش ذرهذره خاک ایران- که با رضایت دربار و دولت پهلوی انجام گرفته بود- ضربات مهلکی را به خودکفایی کشاورزی و زراعی ایرانیان وارد کردند. به واقع باید توجه داشت که صهیونیسم بینالملل، تمامی جهان را سرمایه خود میداند و برای تحقق شعار نیل تا فرات و تسلط بر ایران، تلاشهای بسیاری کرد که با پیروزی انقلاب اسلامی، نخهایی که رشته بود، پنبه شد! باید به اسرائیل حق داد که برای از دست دادن چنین موقعیت راهبردی و اقتصادی، اینگونه خشمگین و سردرگم باشد و لحظهای را برای عداوت با جمهوری اسلامی از دست ندهد.
منابع:
۱- پژوهه صهیونیست، مقاله محمدتقی تقیپور، کتاب دوم، مرکز مطالعات فلسطین، تهران، ۱۳۸۱، ص ۳۶۴،
۲- نویهض، اعجاج، «پروتکلهای دانشوران صهیون»، ترجمه حمیدرضا شیخی، ص ۲۸۱،
۳- انقلاب اسلامی- ۱۴ سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، روحاللـه حسینیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج ۴، ص ۳۴۴،
۴- مئیرعزری، صص ۴۳۴ و ۴۳۵،
۵- علی فلاحنژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، ص ۲۰۷،
۶- زارع، رضا، «ارتباط ناشناخته»، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص ۱۷۵،
۷- خاطرات عزری، ص ۱۰۹،
۸- تاریخ سیاست خارجی ایران، غلامرضا علیبابایی، تهران، در سال ۱۳۷۵، ص ۴۸۵،
۹- همان، صص ۴۶۰ تا ۴۶۲ و ۴۶۸،
۱۰- رضا زارع، ارتباط ناشناخته، ص ۱۶۶،
۱۱- جواد منصوری، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶، صص ۹۵-۹۳،
۱۲- رضا زارع، ارتباط ناشناخته، ص ۱۵۸،
۱۳- بایگانی اسناد امور خارجه، سال ۱۳۵۴-۱۳۵۳، کارتن ۶، پرونده ۲۱. ۲۲