۱۹ دی ماه سالگرد شهادت فرماندهی با تدبیر، شجاع، متدین، غیور و پرقدرت بود که بارها تا مرز شهادت پیش رفت؛ آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او همواره شعله ور بود و با همین شور و شوق و تمنا بود که در کارهای بزرگ پیشقدم میشد و درنهایت هم خداوند متعال را در حین انجام خدمت ملاقات نمود.
شهید احمد کاظمی به قول دوستان و همرزمانش شجاعت و جسارت را در حد اعلای آن داشت. اما دو مشخصه داشت که او را از لحاظ معنوی رشد داد، یکی ادب او و دیگری راز نگهداری او بود. میگفتند ادب احمد فوقالعاده بود و این ادب شاهکلید همهچیز بود و به خیلی چیزها رشد داد.
از سخنان معروف اوست که معتقد بود: "ما اهل اینجا نیستیم ؛ ما اهل جای دیگر هستیم. باید برای آنجا خیلی ما تلاش بکنیم ، ما یک صف بزرگی جلویمان ایستاده که ما را تحویل بگیرند، آن صف را ما کاری نکنیم که رو برگرداند از ما !
دلها را بسپارید به خدای متعال، متوسل بشوید به ائمه اطهار، در راس آنها امام حسین شهید عزیز ، پرچم دار این حرکت ما ، و افتخار بکنیم که ما سربازان فرزند او حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم و امروز زیر پرچم حضرت آیت الله العظمیخامنه ای مدظله العالی داریم این لشکر و این سپاه و این سازمان را اداره میکنیم که تحویل بدهیم به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف."
"خیانت" از دید شهید کاظمی این نبود که آدم برود و با دشمن ببندد! این یک نوعش است. یا اینکه مثلا یک چیزی را بخری و پولش را ندهی. خیانت از دید او این بود که آدم در یک جا قرار بگیرد ولی او نباشد!
شهید کاظمی که رضوان خداوند بر او باد میگفت "برای خوشایند هیچ کسی به جهنم نروید! کاری نکنید که بخواهد کسی خوشش بیاید شما هم جهنمی شوید. هیچ وقت دین خدا را، دستور خدا را، وظایف شرعی تان را با هیچ چیزی معامله نکنید".
سردار سلیمانی عزیز در دلنوشته ای در وصف "فاتح خرمشهر" گفته بود: "وقتی نام لشکر نجف را میشنوم، قامتی بسیار زیبا و رعنای عرشی که بوی بهشت از آن همیشه استشمام می شد، که قامت مردانهاش همچون کوهی پناهگاه سختیها و دشواریها بود، مردی که نجفآباد با همه بزرگانش مفتخر به نام و یاد اوست."
رهبر معظم انقلاب تعریف میکردند که: " دو هفته قبل از شهادت شهید کاظمی آمد پیش من و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی اینکه دعا کنید من روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من شهید بشوم. گفتم که شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند!
سرانجام نیز این شهید روسفید در 19 دی 1384 در سانحه هوایی سقوط هواپیمای داسو فالکن 20 در نزدیکی ارومیه به درجه رفیع شهادت رسید و پیکر مطهر ایشان بنا به وصیت این شهید در جوار حسین خرازی، در گلستان شهدا در تخت فولاد اصفهان دفن شد.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد
صفورا ترقی