حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ نیروهای حماس به سرزمینهای اشغالی را میتوان نقطه عطفی در تاریخ منازعه فلسطینی-صهیونیستی قلمداد کرد. از زمان جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ میلادی و موفقیت نسبی اعراب تا حمله اخیر حماس به رژیم صهیونیستی، اعراب و گروه های فلسطینی عمدتاً در موضع دفاعی قرار داشتند و صهیونیستها پیش از تبدیل شدن چالش امنیتی به بحرانی فراگیر مبادرت به سرکوب آن میکردند.
حمله هفتم اکتبر به دلیل فریب صهیونیستها شباهتی منحصر به فرد به جنگ یوم کیپور دارد، تهاجمی که به دلیل دستاوردهای کم نظیرش ازجمله کشاندن صهیونیستها به نبردی فرسایشی و برهم زدن سیاست اتکای صهیونیستها به مظلوم نمایی برای جلب حمایت افکار عمومی، زمینه ایجاد تحولی شگرفت را در منازعه فلسطینی-صهیونیستی و در منطقه بر جای گذاشت.
پیامدهای جنگ غزه
تحمیل تعداد سنگین جان باختگان نظامی بر رژیم صهیونیستی، از میان بردن بازدارندگی این رژیم، به چالش کشیدن پروسه منتهی به سازش میان ریاض و تل آویو و اثبات پوشالی بودن برتری کیفی و کمی نظامیان صهیونیست پس از ورود به جنگ فرسایشی غزه در کنار فریب سازمانهای امنیتی شاباک، امان و موساد در پیشبینی نکردن چنین حملهای از سوی حماس ازجمله مواردی بودند که به وضوح آسیب پذیری صهیونیستها را در حمله اخیر به نمایش درآوردند.
رعب ایجاد شده در کابینه دست راستی رژیم صهیونیستی که حتی جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا نیز از آن به عنوان تندروترین کابینه تاریخ رژیم صهیونیستی نام برده است، موجب شد بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این رژیم با تشکیل کابینه نظامی از آمادگیاش برای ورود به نبردی سخت و طولانی برای نابودی حماس، اشغال مجدد نوار غزه و آزادی گروگانهای صهیونیست بدون اعطای هیچ امتیازی به طرف مقابل سخن به میان آورد.
اهداف ترسیم شده از سوی وی با فرسایشی شدن جنگ و کاهش احتمال تحقق وعدههای داده شده و همچنین کشتار دهها هزار فلسطینی درنهایت به طرح انتقاداتی از سوی متحدان تل آویو منجر شد. نگاهی به مواضع رهبران غرب و آرای صادر شده از سوی آنان در شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل متحد به وضوح نشان میدهد به دلیل افزایش فشارهای وارد شده از سوی افکار عمومی بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری، رهبران اروپایی به نحو چشمگیری از مواضع پیشین خویش بازگشته و علاوه بر دعوت رژیم صهیونیستی به خویشتنداری و توقف کشتار غیرنظامیان، خواستار ترسیم چشم اندازی واقع گرایانه از سوی صهیونیستها در قبال آینده نوار غزه شدهاند.
سناریوهای پیشروی جنگ
نگاهی به تحولات حاکم بر نزاع صهیونیستی-فلسطینی موجب شده است تحلیلگران منطقهای سه سناریو را برای آینده جنگ یاد شده ترسیم کنند؛
نخست، بی اعتنایی رژیم صهیونیستی و تلاش برای خاتمه کار حماس: احتمال تحقق این سناریو دور از ذهن به نظر میآید و در آن رژیم صهیونیستی بی اعتنا به فشارهای بینالمللی و داخلی ناشی از تلاش برای آزادی گروگانها، تا خاتمه کار حماس و اخراج آنان از باریکه غزه پیش خواهد رفت. تمایل نتانیاهو برای تداوم جنگ برای فرار از تبعات حقوقی پایان جنگ به دلیل طرح اتهاماتی به وی همچون ناتوانی در پیشبینی حمله یاد شده و همچنین ارائه ندادن دستاوردهای قابل اتکا به شهروندان صهیونیست موجب شده است وی و کابینه جنگ طلبش مصرانه بر پیشروی در جبهههای جدید پافشاری کنند.
وجود نیروهای دست راستی در کابینه نتانیاهو نظیر ایتامار بن گویر، عمیخای الیاهو، گالانت و بتسالل اسموتریچ و ادعاهای جاه طلبانه آنها مبنی بر تسری شهرک سازیها در باریکه غزه و زمینهسازی برای اخراج فلسطینیان ساکن به کشورهای همسایه و دیگر ملل اسلامی گرچه پشتوانهای برای تداوم جنگ از سوی نتانیاهو خواهد شد، لیکن مرگ احتمالی گروگانهای صهیونیست در پی تداوم جنگ و انزوای روزافزون رژیم صهیونیستی در جامعه بینالمللی در کنار ایستادگی نظامی نیروهای حماس در جنگهای نامنظم در کوچه پس کوچه های نوار غزه و احتمال باز شدن جبهههای جدید علیه رژیم صهیونیستی، امکان تحقق این گزینه را دور از ذهن ساخته است.
دوم، احتمال پیروزی حماس در نبرد غزه: بر این مبنا حماس با فرسایشی شدن جنگ و تحمیل جان باختگان به نظامیان صهیونیست، آنها را وادار خواهد کرد در معاملهای بینابینی، علاوه بر آزادی گروگانهای صهیونیست زمینه آزادی تمامی اسیران فلسطینی دربند را فراهم و همچنین طرف صهیونیست را به خروج از نوار غزه مجاب کند.
تحقق چنین شرطی گرچه پیروزی بزرگی برای جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) به شمار میرود، لیکن جان باختگان انسانی زیاد وارد شده به فلسطینیان و ویرانههای برجای مانده در غزه، آیندهای مبهم را برای جنبش مقاومت اسلامی با هدف امداد رسانی به فلسطینیان و جلب حمایتهای بینالمللی برای ساخت ساز در منطقه مهیا خواهد کرد.
سوم، تشکیل ارتش چند ملیتی عربی-اسلامی برای در اختیار گرفتن زمام امور در مرزهای غزه: این گزینه حامیان کمتری میان صهیونیستها و حماس دارد و به پیشنهادهای ارائه شده از سوی سازمانهای بینالمللی، کشورهای عربی، اتحادیه اروپا و آمریکا باز میگردد. در این سناریو، کشورهای عرب و مسلمان با تشکیل ارتشی چند ملیتی زمام امور نظامی را در مرزهای غزه با سرزمینهای اشغالی عهدهدار میشوند و با تشکیلات نظامی، امنیت ساکنان غزه را حفظ خواهند کرد.
در صورت تحقق این سناریو، دولت حاکم بر باریکه غزه نیز تابعی از تشکیلات خودگردان فلسطین خواهد شد و رهبران سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) مشابه آنچه تا پیش از تسلط حماس بر باریکه در ژوئن ۲۰۰۷ میلادی جریان داشت، بر نوار غزه حکمرانی خواهند کرد.
با وجود این، رهبران فلسطینی ساف با آگاهی از میزان نفوذ حماس در باریکه غزه و همچنین کرانه باختری، طرحی منعطفتر ارائه کردهاند، آنچنان که محمد اشتیه، نخست وزیر تشکیلات خودگردان اعلام کرد حماس به عنوان بخشی از دولت آتی فلسطین به حساب خواهد آمد.
احتمال حذف حماس از معادلات فلسطین
اندکی پس از اتمام انتفاضه نخست فلسطینیان موسوم به انقلاب سنگ، شماری از رهبران مؤسسه خیریه «مجمع الاسلامیه» ازجمله عبدالعزیز الرنتیسی، شیح احمد یاسین و محمود الزهار در سال ۱۹۸۷ میلادی مبادرت به تشکیل گروهی به نام جنبش مقاومت اسلامی (حماس) کردند.
گروه یاد شده با آگاهی از پیشینه مبارزه جنبشهای پان عربیسم علیه رژیم صهیونیستی، ناکامی آنها در دستیابی به اهداف ترسیم شده و همچنین پس از سرخوردگی اعراب در وضع پیمان کمپ دیوید میان مصر و طرف صهیونیست و اشتباهات راهبردی فتح در ائتلاف با صدام، دیکتاتور عراقی در جنگ نخست خلیج فارس، با تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران، مبادرت به تشکیل حماس کردند.
انعقاد پیمان اسلو در ۱۹۹۳ میلادی و طرح فرسایشی صهیونیستها و سازشکاران برای برقراری روابط دیپلماتیک میان اعراب و صهیونیستها و محقق نشدن بدیهیترین حقوق طرف فلسطینی با گذشت یک دهه از طرح اسلو، موجبات انتفاضه دوم فلسطینیان را در سپتامبر ۲۰۰۰ میلادی فراهم کرد. به موازات ناکامی طرحهای سازش میان رامالله و تلآویو، رشد شهرک سازیها در سرزمینهای ۱۹۶۷، بازنگشتن آوارگان فلسطینی و ابهام درمورد آینده بیت المقدس، بر محبوبیت جنبش حماس که متکی بر ایدههای اسلامگرایانه بود و شاخه اخوان المسلمین در فلسطین به شمار میآمد، افزوده شد.
پیروزی حماس در انتخابات ژانویه ۲۰۰۶ میلادی و به رسمیت نشناختن تشکیلات این جنبش از سوی دولتهای غربی از بیاعتنایی غرب و آمریکا از قواعد دموکراسی پرده برداری کرد. از زمان استیلای حماس بر باریکه غزه در ژوئن ۲۰۰۷ میلادی و عملیاتهای سرب گداخته (۲۰۰۸)، بازگشت پژواک (۲۰۱۲) و تیغه حفاظتی (۲۰۱۴) رژیم صهیونیستی علیه مقاومت، بر قدرت و نفوذ فراگیر حماس میان فلسطینیان و محبوبیت آنها میان مسلمانان و اعراب به نحو چشمگیری افزوده شد.
با وجود گذشت قریب به سه ماه از حملات بیامان و ددمنشانه ارتش صهیونیستی علیه باریکه غزه و نابودی شهرهای نوار غزه و دهها هزار کشته و مجروح تحمیلی به طرف فلسطینی، نظرسنجیهای بینالمللی نشان میدهند حماس نه تنها همچنان از محبوبیت بالایی در غزه برخوردار است، بلکه موقعیت این سازمان در کرانه باختری تا حدی رشد یافته که عملاً از محبوبیت به مراتب بیشتری نسبت به رقیب کلیدیاش (جنبش فتح) در کرانه باختری برخوردار است.
بر مبنای نظرسنجی یک مؤسسه فلسطینی در نوار غزه و کرانه باختری در فاصله میان آتش بس مقطعی چندی پیش و انتشار نتیجه آن در آسوشیتدپرس، با وجود ویرانیهای غزه همچنان ۵۷ درصد ساکنان این باریکه از اقدام حماس در هفتم اکتبر اعلام حمایت کردند. نکته جالب حمایت ۸۲ درصدی ساکنان کرانه باختری از حمله هفتم اکتبر است که به وضوح دست برتر حماس را در برابر رقیب سنتیاش فتح در کسب محبوبیت میان فلسطینیان نشان میدهد.
نفوذ حماس و ایدئولوژی اسلامی این جنبش که در بطن و ذهن فلسطینیان نشان میدهد این جنبش صرفاً گروهی با ادوات، لجستیک و نیروهای پیاده منحصر به فرد نیست که با حملات نظامی سنگین از میان برود و حتی به فرض نزدیک به محال، در صورت نابودی این جنبش و تسلط کامل ارتش صهیونیستی در باریکه غزه، شاهد ظهور و بروز جنبشی اسلام گرا و به مراتب محبوبتر در نوار غزه با عنوانی دیگر خواهیم بود، زیرا ایدئولوژی رسوخ کرده در اذهان یک جامعه و آرمان آنها را نمیتوان با گلوله تفنگ از میان برد.
گروههای مقاومت همسو با حماس
برآیند تحولات حاکم بر سرزمینهای اشغالی و به ویژه نوار غزه نشان میدهد جنبش حماس با وجود دارا بودن ۳۰ هزار شبه نظامی و محبوبیت بالا میان گروه های فلسطینی، یگانه سازمان فعال در غزه نیست و گروههای عمدتاً همسوی دیگری در نوار غزه مشغول به فعالیت هستند، گروههایی که در حمله سهمگین هفتم اکتبر نقشی بسزا ایفا کردند و هریک مسئول ربایش شماری از اسیران صهیونیست بودند.
جهاد اسلامی فلسطین به رهبری زیاد النخاله، دومین گروه فعال در غزه است. این جنبش با دارا بودن ۲ هزار شبه نظامی با نام رسمی گردانهای قدس از رابطه فوق العاده حسنهای با تهران برخوردار و از ۲۰۰۷ میلادی تاکنون نقشی کلیدی در اداره باریکه غزه ایفا کرده است. حملات سنگین علیه نیروهای صهیونیست در اردوگاه آوارگان جنین در سال ۲۰۰۲ میلادی را میتوان نقطه عطفی در آغاز مبارزه مسلحانه این گروه علیه دشمن صهیونیستی قلمداد کرد.
جبهه خلق برای آزادی فلسطین و شاخه نظامی آن موسوم به گردانهای «ابوعلی مصطفی» گرچه گروهی چپ گرا و مارکسیست-لنینیست به شمار میرود، اما به دلیل مواضع به شدت ضد صهیونیستی از زمان تسلط حماس در باریکه غزه، با چراغ سبز حماس از نفوذ قابل توجهی در منطقه برخوردار است.
جبهه یاد شده که با رهبرانی پرآوازه نظیر جرج حبش و احمد جبرئیل در دنیای عرب شناخته میشود و نقشی کلیدی در هواپیماربایی و حمله به مواضع صهیونیستی در دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی ایفا کردهاند، پیش از قدرت گیری حماس، پس از فتح به عنوان دومین گروه کلیدی میان فلسطینیان به شمار میرفتند. گردانهای این جبهه نیز در حملات هفتم اکتبر
دوشادوش گردان عزالدین قسام و قدس در حملات ضد صهیونیستی به ایفای نقش پرداختند.
گردانهای صلاح الدین ناصر از متحدان جنبش جهاد اسلامی که در ربایش گیلعاد شالیط، نظامی صهیونیست در سال ۲۰۰۶ میلادی ایفای نقش کردند، در کنار گردانهای شهدای الاقصی متعلق به شاخه نظامی جنبش فتح و گروه مجاهدان سه گروه دیگری هستند که در تحولات حاکم بر نوار غزه فعال هستند و در حمله هفتم اکتبر ورود کردند.
نتیجه اینکه گروه حماس تنها گروه فعال و مبارز حاضر در منطقه نیست و سایر گروههای مسلح با دارا بودن ایدئولوژیهایی که نکته اشتراک آنان مبارزه مسلحانه با دشمن صهیونیستی است، در این منطقه به ایفای نقش میپردازند و چالش بزرگی در راستای تحقق اهداف دشمن صهیونیستی به شمار میروند.
حامیان منطقهای مقاومت
از زمان اشغال فلسطین در می۱۹۴۸ میلادی تا ابتدای هزاره سوم و پس از خروج نیروهای صهیونیست از اراضی اشغالی جنوب لبنان، عمده مبارزات علیه دشمن صهیونیستی متکی بر آرمان ملی گرایانه و پان عربیسم بوده که جمال عبدالناصر در ابتدا رهبری آن را برعهده داشت.
ناکامی اعراب در رویارویی با دشمن صهیونیستی با اتکا به اندیشههای پان عربیسم موجب رشد و نمو اندیشههای اسلامی با هدف رویارویی با رژیم صهیونیستی شد. از جنبش اخوان المسلمین به عنوان یکی از جنبشهای مادر و اثرگذار بر تمامی گروههای اهل سنت نام برده میشود. از جنبش حماس در فلسطین به عنوان شاخه اخوان المسلمین نام برده میشود که در دهههای اخیر از حمایت دیگر شاخههای بینالمللی اخوان و کشورهای حامی نظیر ترکیه، قطر، مصر (دوران محمد مرسی) و تونس (دوران غنوشی) برخوردار بودهاند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حمایت بیچون و چرای تهران از جنبشهای ضدصهیونیستی، حامی دیگری به جمع حامیان بینالمللی حماس افزود. نفوذ گسترده و تدریجی تهران در منطقه موجب شد در جنگ کنونی حاکم بر باریکه غزه، متحدان حماس در جبهه مقاومت هر یک به طریقی به میدان بیایند و بر رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا برای خاتمه جنگ فشار وارد کنند.
نگرانی دولت بایدن از شکست در انتخابات ریاست جمهوری، درگیری دولتهای اروپایی در جنگ اوکراین در کنار تمایل نداشتن دولتهای عربی به بروز جنگ منطقهای با ایران و متحدانش باعث شده است نیروهای مقاومت با فراغ بال به فشار بر دشمن صهیونیستی برای اتمام نبرد و پذیرش راه حل بینابینی میان دو طرف در چارچوب حفظ حماس به عنوان نیروی برتر حاکم بر نوار غزه ادامه دهند.
بر مبنای آخرین نظرسنجی انجام شده در خلال جنگ اخیر در کرانه باختری و غزه، فلسطینیان به وضوح به حامیان و متحدانشان پرداختند و در گفتههای آنها ایران، انصارالله یمن، قطر، حزب الله، و ترکیه به عنوان حامیان و متحدان کلیدی فلسطین در نبرد با دشمن صهیونیستی عنوان شد.
نتیجه گیری
جنگ در نوار غزه با تعداد زیاد جان باختگان تحمیلی به رژیم صهیونیستی و شیوع بیماریهای فراگیر در غزه به مرحله حاد خود رسیده است، تا جایی که شماری از تحلیلگران منطقه، غزه را با شهر دِرسِدِن آلمان مقایسه کردند که در جنگ جهانی دوم متفقین به تعداد سکنه شهر بر سر آنان بمب فروریختند و شهر را به ویرانهای مبدل کردند.
در این میان موضع جانبدارانه آمریکاییها در خلال سالهای پس از انعقاد توافق صلح اسلو و نشستها و تفاهم نامههایی نظیر کمپ دیوید، آناپولیس، غزه-اریحا، نقشه راه و ... و نیز محقق نشدن هیچ یک از مفاد قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال وضعیت آوارگان فلسطینی، شهرک سازیها در مناطق ۶۷، آینده قدس و جداسازی این شهر مقدس از کرانه باختری و همچنین قدرتگیری بیش از پیش دست راستیها در سرزمینهای اشغالی موجب شده است فلسطینیان نگرشی منفی به گروههای سازشکار نظیر فتح داشته باشند و بیش از پیش به جمع هواداران حماس و دیگر گروههای مقاومت حاضر در منطقه بپیوندند.
برآیند تحولات حاکم بر نوار غزه نشان میدهد کابینه نظامی رژیم صهیونیستی به رهبری نتانیاهو، گالانت و بنی گانتز در تحقق اهداف غایی خود مبنی بر آزادی تمامی گروگانها بدون اعطای هرگونه امتیازی به طرف فلسطینی، نابودی کامل حماس و استیلای نظامی ارتش صهیونیستی بر نوار غزه ناکام خواهند ماند.
نفوذ فراگیر نیروهای مقاومت میان شهروندان فلسطینی، فرسایشی شدن روند جنگ غزه و افزایش فشارهای وارد شده ناشی از بیتابی افکار عمومی بینالمللی و همچنین مخالفت روزافزون کشورهای عربی و اسلامی با تداوم جنگ و تحمیل فشار بر متحدان غربی رژیم صهیونیستی نشان میدهد احتمال نابودی حماس یا خروج کامل نیروهای آن از نوار غزه مطابق با طرحی که به تازگی رویترز به نقل از رهبران مصری و قطری عنوان کرد، دور از ذهن به نظر میآید.