وقتی به چهره معصوم این بچه نگاه میکنم تمام بدنم از حزن و اندوه به لرزه در میاد . واقعا ما آدمها داریم چکار میکنیم؟ اون بچه نه وقتش بود شهید سلیمانی را بشناسه و نه قصه مرگ رو . این طفل معصوم اون روز فکرمیکرد در آغوش پدر ومادرش قرار هست به یک پارک خوش آب و هوا ببره و از ترنم زندگی توام با عشق صدای دوست داشتن و محبت را بشنوه و بهتر زندگی کردن را تجربه کنه.تا کی قراره خودمون را به نفهمی بزنیم. هیچ موقع هیچ چیزی را جای خودش قرار ندادیم و همیشه اسیر تعصبات نابه جا و جهل و نادانی هامون بودیم. زندگی خوب به همراه شادی و درس محبت به هم دادن لیاقت میخواهد که متاسفانه خیلی هامون نداریم .
خدایا، خودت به بازماندگان صبر عطا کن، بغض گلویم را گرفته، این طفل یک ساله و چندین کودک و دانش آموز بیگناه، چرا باید قربانی افکار پوچ و قرون وسطایی بعضی از مسلمانان افراطی بشن، از مسئولین امنیتی کشور تقاضا داریم که هرچه سریعتر عاملان این عمل غیر انسانی را دستگیر وبه مردم وخانواده های محترم این شهدا اطلاع بدهند.