اسرائیل غزه را با خاک یکسان کرد، کشتار جمعی در منطقه به راه انداخت، و حتی گروگانهای خود را کشت، حالا در حالی که سعی دارد انتقام شکست فاحش خود را در ۷ اکتبر بگیرد، رژیم را وادار به جستجوی قربانیان جدید میکند؛ و چه جایی بهتر از زادگاه مغز متفکر محور مقاومت برای آغاز موج تازه خونریزی؟
علیرغم گذشت چهار سال از شهادت سردار قاسم سلیمانی، قدردانی و احساس دین همیشگی به سردار در بین مردم پابرجاست. این احساس روز گذشته در سالروز شهادت وی به طرز شگفت انگیزی مشهود بود، زیرا انبوهی از ایرانیان در گلزار شهدایی که او در آنجا آرام گرفته بود جمع شده بودند. مردم سفری به طول دهها کیلومتر را به عنوان یک حرکت کوچک برای احترام به مردی که زندگی خود را وقف رفاه آنها کرده بود آغاز کردند. اما با رسیدن تعداد بیشتری از عزاداران به آرامگاه او، دو انفجار قوی متوالی منطقه را درنوردید.
پیامدهای انفجارها یادآور صحنههای دلخراشی بود که از غزه بیرون آمد، مردان، زنان و کودکانی که در خونشان خوابیده بودند و اعضای خانواده شان با وحشت در کنارشان فریاد میزدند. برخی دیگر با ناباوری نظاره گر نیروهای اورژانس بودند که مجروحان را به بیمارستان منتقل کند. از روز گذشته این انفجارها به عنوان حملات تروریستی تأیید شده است که منجر به تلفات زیاد و شهید شدن نزدیک به ۱۰۰ نفر از هموطنانمان شد.
در عرض یک ساعت پس از حملات، حسابهای مرتبط با رژیم اسرائیل از این حادثه تروریستی در شبکه اجتماعی X شروع به شادی کردند. هانانیا نفتالی، اسرائیلی ساکن در سرزمینهای اشغالی که به نوشتههای تند خود معروف است دیروز نوشت: "مردم راه خلاقانهای برای جشن گرفتن ترور او پیدا کردند. " او با انتشار تصویری از خود در لباس نظامی اعلام کرد که در حمله زمینی رژیم به غزه شرکت میکند.
یوسی کوهن، رئیس سابق موساد در واکنش به این حملات غم انگیز اظهار داشت: «زمستانی سرد و خشک» در پیش روی ایران است. گزارش دیگری که با موساد مرتبط است نیز به نظر میرسد دخالت اسرائیل در این اقدام تروریستی را تایید میکند و ادعا میکند که "اسرائیل فقط به خاطر حمله نیست، بلکه فقط برای خنثی کردن یک تهدید حمله میکند".
بر کسی پوشیده نیست که اسراییل در ۷ اکتبر یک شکست نظامی، امنیتی و اطلاعاتی به دست نیروهای مقاومت حماس متحمل شد. رژیم در تلاشی ناگهانی برای جبران این شکست اساسی، حملات بیسابقهای را به نوار غزه آغاز کرد و این وضعیت را تشدید کرد. ۲.۳ میلیون نفر جمعیت منطقه را با محروم کردن آنها از نیازهای اولیه مانند غذا، آب و دارو محاصره کرده است.
در حالی که ناتوانی رژیم در پیش بینی عملیات بسیار ماهرانه انجام شده توسط حماس در سرزمینهای اشغالی مشهود بود، ارزیابی این رژیم از تواناییهای نظامی خود - یا فقدان آن - به همان اندازه ناقص بود. علیرغم بیش از سه ماه درگیری در غزه، رژیم نتوانست هیچ یک از پایگاههای حماس را از بین ببرد، در حالی که هزاران تلفات را متحمل شده است. همزمان، احساسات جهانی نسبت به رژیم در حال تشدید است، با افزایش درخواستهای مردم در غرب از دولتهایشان برای توقف کمک مالی به کارزار مرگبار اسرائیل در غزه این فشارها بیشتر میشود.
به نظر میرسد حمله تروریستی روز چهارشنبه در نزدیکی محل مزار سردار سلیمانی دو هدف را برای اسرائیل دنبال میکند. اولاً، طبق برآورد خود میتواند بهعنوان وسیلهای برای جبران مجموعهای از شکستها در میدان جنگ غزه باشد. ثانیاً، ممکن است به عنوان فرصتی برای انتقام مجدد از سردار سلیمانی به دلیل نقش ابزاری او در تقویت و تحکیم جنبشهای مقاومت تلقی شود.
دیدگاه اسرائیل در این مورد با این اعتقاد مشخص میشود که نقطه کانونی مقاومت در تهران است و عملاً آن را به عنوان "سر مار" میداند. رژیم که تمایلی به اعتراف به شکست خود ندارد و فلسطینیهایی که محاصره طاقتفرسا ۱۶ ساله را تحمل کردهاند، را بهعنوان «انسان-حیوانات» غیرمتمدن و از نظر فنآوری ناکارآمد نشان میدهد. این نشان میدهد که از دیدگاه آنها، برچیدن چهره شکست ناپذیری اسرائیل باید توسط یک قدرت مهمتر - که همیشه به عنوان ایران دیده میشود - سازماندهی شود.
در حالی که فلسطینیان در ۴۰ سال گذشته از ایران کمک دریافت کرده اند، این عزم راسخ و عزم تزلزل ناپذیر خود مردم فلسطین است که در نهایت به عنوان کاتالیزور اصلی منجر به سقوط رژیم آپارتاید اسرائیل خواهد شد. اسرائیل ممکن است از این تصور که یک حامی آرمان فلسطین باید از دست دادن غیرنظامیانش غمگین باشد، احساس رضایت زودگذری کند. اما در طرح بزرگتر وقایعی که در میدان نبرد غزه رخ میدهد، بعید است که حمله تروریستی چهارشنبه تأثیر قابل توجهی داشته باشد.
پسر سردار سلیمانی در پاسخ به سوالی درباره حمله تروریستی در نزدیکی محل دفن پدرش گفت: آنها حتی از کسانی که به محل دفن او سر میزنند میترسند. این سخنان به طور موجز عمق ترس و خصومتی را که رهبر نظامی در حوزههای سیاسی اسرائیل القا کرده است، نشان میدهد. حتی چهار سال پس از درگذشت وی، حضور این ژنرال همچنان بر اسرائیلیها در غزه، لبنان، یمن، سوریه، عراق و حتی در سرزمینهای اشغالی آشکار است.
آخرین حادثه تروریستی برای جلوگیری از طنیناندازی مردم با سردار سلیمانی بود. اسرائیل میخواهد مردم فکر کند که حتی تلاش برای ادای احترام به شخصیت کشته شده، زندگی آنها را به خطر میاندازد. چیزی که اسرائیل بار دیگر در نظر نگرفت این است که ایرانیان همیشه الگوی قویتر شدن خود را در عواقب ناملایمات نشان میدهند.
بی شک حادثه تروریستی روز گذشته در کرمان از محبوبیت سردار سلیمانی کم نخواهد کرد، بلکه فقط انتقام شدیدتری را در پی خواهد داشت. درخت مقاومت را در داخل ایران و جهان پرورش خواهد داد و طنین بیشتری برای اصول و اعتقادات سردار سلیمانی به همراه خواهد داشت.