مهدی جهانتیغی کارشناس مسائل سیاسی و رسانه در یادداشتی نوشت: حادثه دیروز کرمان نشان داد محورهای اصلی شکل دهنده دشمنی با ایران، عامل زوال و شکست های راهبری خود را حاج قاسم میدانند. به معنای صریحتر معنای اتفاقات دیروز این است که خود این دشمن محوری، جریان و چهرهای غیر از ایران و حاج قاسم را در جهان ریشه اصلی شکستها و زوال خود نمیداند.
متن کامل یادداشت به شرح زیر است:
یک: حادثه دیروز کرمان نشان داد محورهای اصلی شکل دهنده دشمنی با ایران، عامل زوال و شکست های راهبری خود را حاج قاسم میدانند. به معنای صریحتر معنای اتفاقات دیروز این است که خود این دشمن محوری، جریان و چهرهای غیر از ایران و حاج قاسم را در جهان ریشه اصلی شکستها و زوال خود نمیداند.
دو: چرا از مردم انتقام گرفتند؟ در ایران همچنان پرشورترین و گستردهترین تجمعات مردمی،حول محور مراسمات مذهبی، حمایت از جمهوری اسلامی، ضد صهیونیستی و آمریکایی و برای شخصیتهای همچون حاج قاسم است. این موضوع واقعا برای دشمن اصلی به شدت غیر قابل تحمل شده است. در تمام مراحل و اجرای آگاهانه جنایت کرمان، بغض و عصبانیت آمرین و عاملین کاملا نمایان هست.
سه: عاملین جنایت کرمان چه کسانی هستند؟ مجموعهای از مظنونین در حوزه عاملین میتوان نام برد، از تکفیریهای سازمان یافته داخلی و خارجی تا گروههای نوین تروریستی که در چند سال گذشته و به خصوص یکسال اخیر که با هدایت مستقیم و یا غیر مستقیم سرویس های امینی دشمن شکل گرفته است، میتوان فهرست کرد و گمانه زنی کرد. بی شک و قطعا عاملین این موضوع تا ساعات آینده به لحاظ اطلاعاتی برای مجموعههای امنیتی کاملا مشخص خواهد شد و یا حتی شده است و البته اینکه اعلام شود یا نه به تدابیر اطلاعاتی و امنیتی بستگی دارد و موضوعی جدا هست. اما آنچه مشخص است اینکه پس از مرحله شناسایی عوامل و ریشههای اصلی هدایتگر جریان تروریستی اخیر، نوع، سطح و زمان پاسخ سخت را نسبت به هم عاملین و هم آمرین مشخص میکند.
چهار: مرکزیت عالی تصمیم گیری امنیتی در ایران تاکنون در بحث انتقام و پاسخهای سخت به حوادث شبیه جنایت کرمان، سطح راهبردی و تاکتیکی پاسخ را بسیار هوشمندانه و دور از احساسات تدبیر و تعادل آن را حفظ کرده است. به سخت ترین مثال در اینباره یعنی موضوع «انتقام خون حاج قاسم» توجه بفرمایید. ایران دو سطح انتقام تاکتیکی- حذف قاتلین حاج قاسم- و انتقام راهبردی- اخراج آمریکا از منطقه- همزمان پیش برده است. خب ممکن است پرسیده شود که در انتقام قاتلین حاج قاسم چه اتفاقی افتاده است؟ برای جواب به این سوال سه نکته مهم را باید در نظر گرفت، نکته اول این است که ایران فهرستی از قاتلین را تهیه کرده و به سراغشان رفته است. برخی از آنها زندگی شان خاتمه یافته و برخی نیز که عمدتا شامل چهره های مشهور آمریکایی می شوند همچنان در لیست انتظار هستند. درباره چهرههای مشهور همینقدر می توان گفت که حفاظت از آنها افزایش یافته و خودشان نیز درخواست افزایش سطح حفاظت را داشتند. به معنای دیگر در میدان حتما مقدماتی عملی اتفاقا افتاده که در واکنش به آن، درخواست افزایش سطح حفاظت صورت گرفته است. نکته دوم اینکه اخیرا فرمانده کل سپاه تاکید کردند انتقام خون حاج قاسم پروندهای جدا دارد و انجام می شود، موضوع مهمی که برخی از آن در داخل غافل میشوند و یا برخی در خارج آن را عمدا پنهان میکنند همین گزاره است که اساسا انتقام از فهرست قاتلین حاج قاسم از دستور کار خارج نشده و به قوت و تدبیر خود باقی هست. اما نکته سوم این است که ایران هوشمندانه انتقام راهبردی را جلوتر از انتقام تاکتیکی پیش می برد، از زمان شهادت حاج قاسم تاکنون میزان اخراج آمریکا از منطقه چقد عملیاتیتر شده؟ قطعا بیشتر از تصورات و محاسبات قبل از شهادت حاج قاسم بوده است. بنابراین هم عاقلانهتر است که فرصت انتقام راهبردی را که به دلیل مجموعهای از حوادث منطقهای و بین المللی، فراهم شده نباید از دست داد و تا جای که می توان کامل از این فرصت استفاده کرد و هم اینکه انتقام تاکتیکی هم بدون تحقق انتقام راهبردی، انتقامی ناقص و همتراز نخواهد بود. حتی عملیاتیتر اینکه تحقق انتقام راهبردی، مقدمه و تسهیل کننده انتقام تاکتیکی هم قطعا خواهد بود. گرچه برای برخی گران خواهد آمد ولی گفتن این ملاحظه ضروری است که اگر انتقام تاکتیکی در زمانه نادرست یا با تدابیری غلط صورت بگیرد، خود چه بسا مخل و یا سبب تاخیر در انتقام راهبردی یعنی اخراج آمریکا از منطقه و نابودی کامل رژیم صهیونیستی هم بشود.