بر کسی پوشیده نیست که دولت آمریکا همواره رژیم اشغالگر قدس را یکی از نزدیکترین متحدان خود در منطقه غرب آسیا دیده و دولتهای مختلف آمریکا نیز همواره از پیوندهای ناگسستنی خود با تلآویو سخن گفتهاند. با این همه، برخی ناظران و تحلیلگران حوزه روابط بین الملل بر این باورند که پشت لبخندهای مقامهای ارشد رژیم اشغالگر قدس و آمریکا در جریان ملاقاتهای دو جانبهشان، واقعیتهای بسیار تلخی نیز نهفته است که بیش از همه، برای دولت آمریکا ایجاد هزینه میکنند.
اساسا به همین دلیل هم است که رابطه میان رژیم صهیونیستی و آمریکا، به زعم بسیاری از تحلیلگران، یک رابطه نامتوازن و خسارتبار به ویژه برای واشنگتن است.
صهیونیستها در برهههای زمانی مختلف، تا حد زیادی برای اعتبار متصور و ادعایی دولت آمریکا در عرصه بینالمللی، ایجاد چالش و بحران کردهاند. دولتهای مختلف آمریکا همواره مدعی این بودهاند که کشورشان، محل انعکاس تمامی اصول متعالی حقوق بشری، آزادی و دموکراسی است. این در حالی است که پیوندهای نزدیک آمریکا با رژیم اشغالگر قدس که در عمل، ناقض تمامی اصول مذکور است، تا حد زیادی برای دولت آمریکا ایجاد خسارت و هزینه کرده و تصویری منفی از این کشور را در عرصه بینالمللی به وجود آورده است.
شاید عینیترین نمود این مساله را بتوان در بحبوحه جنگ کنونی غزه مشاهده کرد که در قالب آن، بیش از ۲۰ هزار غیرنظامی بیگناه فلسطینی به شهادت رسیده و بیش از ۵۰ هزار تن دیگر نیز مجروح شدهاند و دولت آمریکا نه تنها کاری برای متوقف کردن این نسل کشی انجام نمیدهد، بلکه حتی صدها تُن بمب و مهمات را نیز به اراضی اشغالی میفرستد و روز به روز صهیونیستها را در ارتکاب به جنایاتشان، جسورتر میکند!
معادلهای که اگر بخواهیم دقیقتر به آن بپردازیم، چهرهای از آمریکا را در عرصه بینالمللی افشا میکند که واشنگتن سالهاست سعی در لاپوشانی و مخفی کردن آن از چشم افکار عمومی جهان داشته و دارد. موضوعی که در کلیت خود تا حد زیادی قدرت نرم بینالمللی آمریکا را دچار بحران میکند.
حمایتهای بیچون و چرای آمریکا از رژیم اشغالگر قدس، در نوع خود ظرفیتهای گستردهای را در عرصه سیاست خارجی آمریکا از این کشور سلب و بیاثر کرده است. به طور خاص، واشنگتن به واسطه حمایتهای همه جانبه از اسرائیل، از فرصت قابل توجه گسترش روابط با جامعه و کشورهای مختلف اسلامی محروم شده و اکنون نیز میبینیم که بسیاری از کشورهای اسلامی در منطقه و اقصی نقاط جهان، به واسطه رویکرد دولت آمریکا در رابطه با جنگ غزه، تا حد زیادی رویکردی تقابلی را در مواجهه با واشنگتن در پیش گرفتهاند. افکار عمومی در جهان اسلام نیز به نحو جدیتری در این زمینه وارد میدان شدهاند و در این رابطه شاهد شکلگیری راهپیماییها و اعتراضات گوناگون علیه واشینگتن در اقصی نقاط جهان نیز بوده و هستیم.
از این منظر، اسرائیل عملا بسیاری از فرصتهای راهبردی و ژئوپلیتیک برای دولت آمریکا در عرصه بینالمللی را خنثی کرده و برای این کشور هزینه زایی در پِی داشته است.
نفوذ گسترده لابیهای صهیونیستی در عرصه سیاست و حکمرانی آمریکایی نیز حامل خسارتهای جدی برای منافع ملی آمریکا بوده است. در این راستا، پولهای هنگفت لابیهای حامی رژیم اشغالگر قدس، تا حد زیادی توانستهاند صورت و کلیتِ بسیاری از معادلات را در قالب سیاست داخلی و خارجی آمریکا تغیییر دهند و هزینههای سنگینی را روی دست واشینگتن قرار دهند. به عنوان مثال، در جریان جنگ عراق، لابیهای صهیونیستی، کنشگری محوری را در تحریک واشنگتن جهت آغاز این جنگ داشتند.
جنگی که از هر منظر، خسارات سنگینی را به آمریکا و وجهه بینالمللی آن وارد کرد. در مورد دیگر مسائل نیز نمودهای عینی این موضوع را به عینه شاهدیم. کافی است توجه داشته باشیم که زمانی آریل شارون نخست وزیر سابق رژیم اشغالگر قدس در موضعگیری گفته بود که «اگر مردم آمریکا بفهمند که تا چه اندازه دولتِ کشورشان تحت نفوذ لابیهای صهیوستی است، بدون تردید علیه آن قیام خواهند کرد».
از این رو، با توجه به آنچه در این گزارش گفته شد، بیراه نیست اگر بگوییم وجود و بقای صهیونیستها حتی برای خود دولت آمریکا به عنوان اصلیترین حامی آن نیز هزینهزا است. البته که استدلالهای مطرح شده در این گزارش تنها بخشی از واقعیتهای مرتبط با روابط آمریکا و اسرائیل و خسارات آن برای واشینگتن را مورد اشاره قرار میدهند.