یک مصدر؛ ۲ تروریسم

حادثه تروریستی بامداد دیروز -‌جمعه- در راسک ، منجر به شهادت مظلومانه 11 تن از مدافعان امنیت ایران‌زمین شد. با توجه به نقش گروهک وهابی ـ تکفیری جیش‌الظلم در وقوع این حادثه و همزمانی آن با بمباران نوار غزه توسط رژیم اشغالگر و منحوس صهیونیستی، لازم است به نکاتی در تشریح ابعاد فرامتنی این موضوع اشاره کنم.

 

1- برهم‌کنش تروریسم صهیونیستی و تکفیری در یک بستر زمانی واحد، بار دیگر پرده از ارتباط مستقیم این دو برداشت. بسی قابل تامل است که همواره عملیات‌های تروریستی جیش‌الظلم، داعش، احرار الشام و دیگر گروه‌های منحوس تروریستی دقیقا زمانی رخ می‌دهد که دشمن  در تنگناست و قدرت مدیریت صحنه را از دست داده است. به عبارت بهتر، هر دو تروریسم آبشخوری واحد داشته و در همپوشانی مطلق با یکدیگر تعریف و عملیاتی می‌شوند. در این معادله، اگر کمترین تفکیک و تمایزی میان صهیونیسم، آمریکا و گروهک جیش‌الظلم قائل شویم، خبط تحلیلی بزرگی انجام داده‌ایم. این همان خبط القایی دشمنی است که در آن سوی آتلانتیک مشغول مدیریت این صحنه خونین است. متغیر مستقل در اینجا آمریکاست؛ متغیر مستقلی که شدت و ضریب ادغام و همپوشانی تروریست‌های تحت مدیریت خود را از تل‌آویو تا نقاط مرزی پاکستان بنا بر شرایط جاری در منطقه و نظام بین‌الملل تعیین می‌کند. 

2- نکته دوم، مربوط به همزمانی عملیات تروریستی بامداد دیروز جیش‌الظلم با جنایات رژیم تروریست اسرائیل  در جنگ غزه است. سلاح تروریست‌های تکفیری نه‌تنها هیچ‌گاه به سوی صهیونیست‌ها نشانه نمی‌رود، بلکه در دستان بازماندگان موشه‌ دایان و هرتزل هم هست. تروریسم تکفیری بدون فرمان نهایی واشنگتن و تایید عملیاتی تل‌آویو،  حق کمترین تحرک و اراده‌ای ندارد. ما با شبکه‌ای تروریستی مواجهیم که تروریست‌های کوکی غرب و رژیم اشغالگر قدس در بخش مویرگی آن جایابی شده‌اند. قطعا این مویرگ‌ها زمانی برای همیشه کارایی خود را از دست می‌دهند و  می‌میرند که رگ‌ها و شاهرگ اصلی این شبکه هدف قرار داده شود. جمهوری اسلامی ایران با تجربه 45 ساله گرانقدری که در مواجهه با جریان سلطه و زور به دست آورده، اکنون این شبکه را بخوبی می‌شناسد و حتی نسبت به ارتباط علّی - معلولی اجزا و ارکان آن با یکدیگر واقف است. اگرچه انتقام از تروریست‌هایی که جنایت جمعه راسک را رقم ‌زده‌اند، در دستور کار نهادهای نظامی و امنیتی کشور است و کمترین اهمالی در این روند صورت نمی‌گیرد اما این به معنای از بین رفتن تمرکز همه‌جانبه ایران اسلامی روی شبکه حامی جیش‌الظلم نیست. 

یک مصدر؛ ۲ تروریسم

3- نکته پایانی، معطوف به پاسخ متنی و فرامتنی جمهوری اسلامی ایران در قبال حادثه تروریستی اخیر است. قطعا بخشی از این پاسخ باید  در کمینگاه تروریست‌های جیش‌الظلم و بخشی از آن، در اتاق فکر و عملیات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آنها تبلور پیدا کند. همپوشانی تروریسم غربی -صهیونیستی‌- تکفیری، نه یک فرضیه و نه یک ادعاست، بلکه شالوده‌ای است که باید بنیان و متعلقات آن به صورت همزمان هدف قرار داده شود. در عرصه جهاد تبیین، بیش از هر زمان دیگری نیاز به تشریح این شبکه تروریستی پیچیده اما ملموس برای افکار عمومی کشور، منطقه و جهان داریم. پس در اینجا هم نیاز به پاسخ نظامی - عملیاتی و هم نیاز به کنشگری در عرصه شناخت و تبیین داریم. عملیات علیه تروریست‌های جیش‌الظلم بدون شناخت و رصد مصدر و آبشخور واقعی آنها در نهایت راه به جایی نخواهد برد و متقابلا شناخت صرف شبکه تروریستی دشمنان و روابط حاکم در این شبکه  نیز نمی‌تواند شرط کافی در مهار و مواجهه با آن تلقی شود. تلفیق رصد و اقدام در این عرصه، یک ضرورت محسوب می‌شود؛ همان چیزی که دشمنان از آن واهمه داشته و خواهند داشت. ارائه آدرس‌های انحرافی عامدانه در قبال تحرکات تروریستی جیش‌الظلم، ساده‌سازی جنایات تروریست‌های وهابی ـ تکفیری و سر دادن شعارهایی از جنس مدارا با دشمنانی که کمر به شهادت فرزندان غیور این مرز و بوم بسته‌اند، جملگی مصداق بازی خودخواسته در همان شبکه تروریستی ساخته و پرداخته آمریکا و رژیم اشغالگر قدس محسوب می‌شود. نباید تصور کرد تروریست‌های وابسته به واشنگتن و تل‌آویو صرفا در مناطق بیابانی و مرزی پاکستان و افغانستان به حیات انگلی و شوم خود ادامه می‌دهند! برخی از این تروریست‌ها با نقاب  روشنفکری و با دستورالعمل تئوریزه کردن ترور سر از رسانه‌ها و احزاب درمی‌آورند.

حنیف غفاری