فرآیند این سال های تولید در حوزه موسیقی پاپ ، چه در حوزه آلبوم، چه تک آهنگ و چه در حوزه برگزاری کنسرت وارد مسیر پر پیچ و خمی شده که دیگر نمی توان مانند یکی دو دهه قبل ارزیابی و سنجش دقیقی از آنچه «کیفیت» می نامیم، داشت. شرایطی که اکنون با معادلات پیچیده ای مواجه شده و فرآیند تولید، بازاریابی و فروش محصولات موسیقی این حوزه را با سردرگمی های فراوانی مواجه کرده است که برای برون رفت از این چارچوب بحران ساز باید به فکر راه چاره ای بود.
یکی از هنرمندانی که چند سالی است در عرصه خوانندگی، نوازندگی و ترانه سرایی فعالیت دارد و در این مدت تلاش کرده تا علاوه بر تولید آثار موسیقایی در حوزه موسیقی سرگرم کننده، آثار دیگری را نیز در دیگر گونه های موسیقی پاپ تولید کند، گرشا رضایی است. هنرمندی که در این چند سال از پس برخی حاشیه ها و اتفاقاتی که برای او در یکی دو پروژه به وجود آمد، اکنون جزو خوانندگانی است که تلاش کرده در هر دوره و فصل جدید کاری اش روند رو به رشدی در حوزه توسعه کیفیت داشته باشد. روندی که قطعا در مواجهه با کارشناسان و صاحب نظران عرصه موسیقی پاپ می تواند با پرسش ها و انتقاداتی هم به طور طبیعی مواجه باشد. اما هرچه هست از ارایه بسیاری آثار که اکنون پاتوق اصلی بسیاری از سالن های کنسرت شده و صرفا برای افزایش درآمدزایی و توجه به وجوه سرگرمی گوش شنیداری مخاطب تولید می شوند، از درجه کیفی قابل قبولی برخوردار است.
این خواننده در این چند سال از پس تجربیات تلخ و شیرینی که در حوزه تولید تک آهنگ ها، آلبوم و برگزاری کنسرت به دست آورده است در همین چند وقت اخیر اقدام به انتشار آلبومی متفاوت تر از آنچه در مارکتینگ این روزهای موسیقی می گذرد، کرده است.
آنچه می خوانید بخش اول گفتوگو با گرشا رضایی خواننده آلبوم «یه روز» است:
ضمن تبریک به مناسبت انتشار تازه ترین آلبومتان که به نظر می آید راه و رسم متفاوت تری نسبت به این روزهای مارکتینگ موسیقی پاپ ایران دارد، مایلم پرسشم را از اینجا آغاز کنم که چه اتفاقی افتاده تا گرشا رضایی که طرفداران زیادی هم برای خود دارد، این بار خلاف مسیر معمول موسیقی پاپ که طغیان آن دور از دسترس نیست، دست به انتخاب شیوه ای زده که ممکن است در فصل تازه فعالیت هایش او را با شرایط نامتعارف تری نسبت به آنچه تاکنون تجربه کرده مواجه کند؟
گرشا رضایی: در همین ابتدای مصاحبه باید بگویم که حضورم در یک خبرگزاری وزین و مهم باعث افتخار است. چرا که اکنون در فضایی خبری به سر می بریم که متاسفانه در بحرانی ترین شرایط ممکن قرار دارد و بلا نسبت خبرنگاران و خبرگزاری های مستقلی چون شما و تعدادی دیگر که دلشان برای خبر و خبرنگاری می تپد، وقتی با نام خبر و خبررسانی مواجه می شوم بیشتر یاد فیش واریزی می افتم که برخی ها از من و ما می رضایی : می دانستم این پروژه، مارکت موسیقایی را من به عنوان یک خواننده تین ایجر پسند تحت تاثیر قرارداده و نباید انتظار بازگشت مالی از آن را هم داشته باشم، اما ایستادم و پروژه را تا انتها با تمام مشکلات و سختی هایش به سرانجام رساندمخواهند. موضوعی که برایم بسیار تلخ است و متاسفانه به همه بخش های موسیقی نیز تسری پیدا کرده است.
به هر حال من کوچکِ مردم ایران هستم و اینکه در مواردی می خوانم بعضی اوقات می گویند فلانی مغرور است و خودش را می گیرد، اصلا نگاه درستی نیست. من نه در جایی که امروز نامش موسیقی است، بلکه در چارچوبی که به آن «موسیقی جدی» می گویند خودم را کوچک ترین می دانم که حالاحالاها باید یاد بگیرم.
در رابطه با آلبوم «یه روز ...» هم باید ابتدا این توضیح را بدهم که متاسفانه بنا به دلایلی آلبوم به صورت قطعه به قطعه پیش روی مخاطبان قرار گرفته و من با علم به اینکه می دانستم این پروژه، مارکت موسیقایی من را به عنوان یک خواننده تین ایجر پسند تحت تاثیر قرار داده است و نباید انتظار بازگشت مالی از آن را هم داشته باشم، اما ایستادم و پروژه را تا انتها با تمام مشکلات و سختی هایش به سرانجام رساندم.
صراحتا می گویم اگر در حوزه های مختلف صدابرداری، تنظیم، آهنگسازی و موارد دیگری که خودم طراحی و اجرای آن را به عهده داشتم، هنرمندان دیگری برای حضور در پروژه انتخاب می شدند، بی تردید آلبوم «یه روز ...» یکی از گران بهاترین مجموعه های موسیقایی پس از انقلاب در حوزه تولید لقب میگرفت.
من از همان ابتدا هم می دانستم که تولید و انتشار این آلبوم برای من بازگشت مالی به همراه نخواهد داشت که هیچ، حتی ضربه مالی هم به من وارد می کند اما با این حال کاری را آغاز کردم که می بایست تا انتهایش پیش می رفتم.
نمی دانم تا چه حدودی مخاطبان این مصاحبه حرف های من را باور می کنند، اما من به عنوان کسی که در سال های گذشته معلم موسیقی بوده، دغدغه فرهنگ داشتم و دارم. این کلیدواژه برای من دغدغه بزرگی است و همواره از این موضوع غصه میخوردم که چرا نمی توانم کار جدی در موسیقی پاپ انجام دهم. برای اینکه اگر فردا بچه های ما به گذشته نگاه کردند و دیدند که ما در این سال ها هیچ کاری نکردیم قطعا خواهند پرسید که آیا من و هم نسلانم فقط پای کامپیوتر بودیم و کارهای آماده و تزیین شده با رایانه انجام داده و به گوش مردم می رساندیم؟ آن ها می پرسند نسل های قبل تر از شما این همه به بنده و دیگران حال بسیار خوبی دادند و ما را به آب روان رساندند و حالا شما این آب روان را گِل می کنید؟
دقیقا در همین جاست که ما برای پاسخ به این پرسش های مهم آلبوم «یه روز ...» را منتشر کردیم. کما اینکه بنده اعتقادی به استقبال از آلبوم هم نداشتم و می دانستم به هزار و یک دلیل چنین شرایطی میسر نیست. البته خوشبختانه یکی از قطعات به مدد هوش مصنوعی که صدای یک خواننده لس آنجلسی قدیمی را جایگزین صدای من کرده بود به قدری با استقبال مواجه شد که برای من هم عجیب بود.
نمی دانید که چقدر دل شکسته هستم که منتقدان و کارشناسان حوزه موسیقی و رسانه حتی به صورت گذرا به این آلبوم نپرداختند و درباره این دغدغه هم بسیار بغض دارم نه به جهت اسم خودم، که به خاطر ۸۰ نفری که در قالب نوازندههای جدید و ماهر در عرصه نوازندگی برای اجرای هرچه با کیفیت تر این پروژه دخیل بودند.
من اگر قرار بود منم منم کنم که به ترکیه می رفتم و آنجا به هر ترفندی که شده تصویر می گرفتم و کارم را انجام می دادم. من هر آنچه داشتم در این آلبوم گذاشتم و بر این باورم این آلبوم در چهار دهه اخیر اگر تنها آلبوم آنسامبل با کلام ایرانی نباشد اما حتما در ردیف های اول قرار دارد؛ بله آلبوم هایی بوده که در خارج از کشور تولید و ضبط شده اند اما من خاطرم نیست که پروژه ای در این قدو قامت با حضور ۵۰ نوازنده دراستودیویی در قلب تهران کاری با این حجم در حوزه موسیقی ضبط کنند.
البته آثاری هم بودند که استادان و بزرگان من با ارکسترهای ۴ نفره ضبط کردند اما روی نوازندگی این هنرمندان شبیه سازی های زیادی برای صدادهی یک ارکستر ۴۰ نفره صورت گرفته که به دلیل نداشتن شرایط مالی ناگزیر به اجرای چنین روشی شده اند. چرا که این کارها، پروژه های بسیار سنگین و پر دردسری بوده که خیلی ها ترجیح می دهند با نوازندگان کمتری کارها را ضبط کنند تا بتوانند صدای یک ارکستر ۵۰ نفره را داشته باشند. شرایطی که در نهایت هم آن قدرت صدا را نیز پیدا نمی کند.
من قبل از اینکه بخواهم اسمی از گرشا رضایی برای ساخت و تولید آلبوم «یه روز ...» ببرم لازم است حیرت زدگی خودم را از حضور نوازندگان ایرانی که در حوزه موسیقی جدی مشغول هنرنمایی هستند اعلام کنم؛ هنرمندانی که دستمزد بسیاری از آنها از دستمزد بسیاری از مشاغل جامعه ایرانی کمتر است و خیلی ها هم اصلا بیمه ای ندارد.
این بچه ها هنرمندانی هستند که در حوزه نوازندگی واقعا بی نظیر هستند. من در همین آلبوم وقتی دیدم ۴۰ نوازنده زهی آن قدر «ژوست» و درست یک «آکورد سه صدایی» را می نوازند تا حدی به شرایط نوازندگی موسیقی رضایی : در این آلبوم کوشیدم با نزدیک شدن به مفاهیم موجود در موسیقی سرگرم کننده، به «مفهوم»، «معنی» و «ساختار» یک آلبوم در حوزه موسیقی پاپ هم جدی تر نگاه کنمدر ایران امیدوارم شدم که سر اولین ضبط بغض کردم. چون خوشحال شدم توانایی و مهارت نوازندگان ایرانی به قدری ارتقا پیدا کرده است که صدای ساز آنها را اکنون می توان با نوازندگی و مهارت، هنرمندان خارجی مقایسه کرد. این مسیر نه به گواه من که به گواه بسیاری از کارشناسان و آهنگسازان بزرگ ایرانی است که واقعا روی این نکته تاکید زیادی دارند و به نظرم باعث افتخار است.
ساختار آلبوم «یه روز» اصلا مخاطب کوچه و بازار را هدف خود قرار نداده است که بدون تردید در جایگاهش مخاطبانی قابل احترام هستند. اما من در این آلبوم کوشیدم با نزدیک شدن به مفاهیم موجود در موسیقی سرگرم کننده، به «مفهوم»، «معنی» و «ساختار» یک آلبوم در حوزه موسیقی پاپ جدی تر نگاه کنم.
من به دنبال میزان دانلود این آلبوم توجهی نداشتم. درست مثل زمانی که «موسیقی واقعی» در کشورمان وجود داشت. بر این باورم موسیقی با کیفیت سال هاست در مسیر فعالیت های موسیقایی ما مرده است و مطمئنم اگر الان برخی ها این مطالب را بخوانند میگویند «این حرف ها اندازه تو نیست» چون خیلی ها گرشا رضایی را به عنوان یک خواننده تین ایجر پسند می شناسند که وجوه دیگر موسیقایی اش آن چنان به مخاطب معرفی نشده است. در حالی که من رهبر ارکستر بودم، موسیقی فیلم کار کردم، موسیقی کودک ساختم، نوازنده چند ساز هستم و حتی در دوبله هم فعالیت کردم.
البته که آنچه می گویید می تواند دربرگیرنده واکنش هایی باشد. چون اکنون در مسیر تولیدات و پروژه های موسیقایی همواره با حواشی متعددی روبهرو هستیم.
رضایی: بله کاملا به این موضوع آگاهم، اما این حرف ها را گرشا رضایی می زند که بیست سال کار جدی و مطالعاتی در موسیقی انجام داده است؛ نه خواننده ای که «دریا دریا» را تولید کرده است. من همان طوری که اول مصاحبه نگرانی جدی خودم را در حوزه رسانه اعلام کردم، نگرانی جدی خودم را هم از نابودی کامل موسیقی چه در حوزه موسیقی اصیل ایرانی و چه در حوزه موسیقی پاپ ابراز می کنم. من می خواهم بگویم برخی از آن موسیقی هایی که به اسم موسیقی سنتی به خورد مخاطب داده می شوند نه تنها موسیقی سنتی نیست بلکه موسیقی پاپ ایرانی هم نیست.
اینکه بیاییم به صرف اینکه صدایمان را به نام نامی آواز ایرانی بدون هیچ تخصص و پیشینه ای در این عرصه نامگذاری کنیم، اصلا صحیح نیست. صداهایی که متاسفانه باید گفت سرخ پوست ها هم همان تکنیک را به متاسفانه ما در حوزه خوانندگی آش شله قلمکاری را درست کردیم که به آن سنتی می گوییم و آن را با همین عبارت به مخاطب نسل نوجوان معرفی می کنیم و متاسفانه همین مخاطب می رود و این موسیقی رابه اسم موسیقی سنتی تبلیغ می کند. شرایطی که من اسم آن را «خرابکاری» می ناممکار می برند. در حالی که باید بدانیم موسیقی ایرانی و خوانندگی ایرانی به قدری فنی و اصولی است که نباید به اسم تلفیق و کلید واژه های این چنین ساحت آن را خدشه دار کنیم.
من خواهش می کنم نسل جدید را فریب ندهیم. شاید خیلی ها بگویند نه آقا مهم نیست. در حالی که بنده معتقدم نامگذاری بسیار مهم است. ما باید تکلیف ژانر را با مخاطب معلوم کنیم که او متوجه باشد ژانری که منِ خواننده کار می کنم با ژانر خواننده ای که استاد موسیقی ایرانی است، فرق میکند. متاسفانه ما در حوزه خوانندگی آش شله قلمکاری را درست کردیم که به آن سنتی می گوییم و آن را با همین عبارت به مخاطب نسل نوجوان معرفی می کنیم و متاسفانه همین مخاطب می رود و این موسیقی را به اسم موسیقی سنتی تبلیغ می کند. شرایطی که من اسم آن را «خرابکاری» می نامم.
همه جای دنیا ژانر معلوم است و اگر هنرمندی خارج از این روند کار کند، کارشناسان و منتقدان به او خارج شدن از مسیر را تذکر می دهند. پس اگر خارج از این روند باشیم این یک دروغ بزرگ محسوب می شود که باید حسابی مراقب بود. بنابراین بیاییم و به اسم بزرگ و ارزشمند «موسیقی ایرانی» دروغ نگوییم.
شاید این حرف های من الان جدی نباشد ولی معتقدم با چنین رفتار غلطی، باید برخورد کرد. منتقدان باید شجاعانه این اجازه را داشته باشند که نقطه نظرات کارشناسانه و منتقدانه خود را بیان کنند. معنی انتقاد هم لزوما تخریب نیست. ما باید به خواننده ای که خارج از ژانرش می خواند تذکر بدهیم و به او بگوییم آنچه انجام می دهد، کلاهبرداری است. لطفا این برچسب ها را از خودمان برداریم و بچه های مردم را گول نزنیم.
اینها نگرانی عمیق من هستند که متاسفانه اگر با نام موسیقی ایرانی گوگل را سرچ کنید متوجه می شوید چه ملغمه ای با این نام ارزشمند به شما تحویل داده می شود. آثاری که واقعا ایرانی و اصیل نیستند. باور داشته باشیم که موسیقی «استایل» دارد پس باید به جای پر کردن جیب هایمان مقداری روی «استایل ها» هم حرف زد. البته روی صحبت من برخی از تهیه کنندگان هستند.
در ادامه آنچه اشاره کردید، فکر می کنید اکنون برخی از این تهیه کنندگان، تاکید می کنم «برخی»، در توسعه و ترویج چنین رویکردهای اشتباهی نقش مهمی را ایفا کرده اند. شرایطی که به نظر می آید موجب تغییر و تحولات عجیب و غریب ذائقه مخاطبان موسیقی پاپ ایران چه در حوزه موسیقی سرگرم کننده و عامه پسند و چه در رویکردهای جدی و محتوایی شده اند. نکاتی که در این یکی دو سال اخیری که کرونا را پشت سرگذاشتیم فارغ از التهابات و اتفاقات در حوزه فنی و محتوایی به شدت تنزل پیدا کرده و موجب شده بسیاری از خوانندگان با کیفیت این حوزه موسیقایی مهم جای خودشان را به برخی از هنرمندان و خوانندگانی بدهند که می دانیم حرف چندانی در حوزه کیفیت نداشته و فقط بر اساس تراز فکری قشر مظلومی از جامعه، آثارشان را پیش روی مخاطب قرار داده اند که محتوای آنها چندان از اندیشه و تفکر برخوردار نیست.
رضایی: ممکن است برخی از حرف های من برای برخی از همکاران و دوستان عزیز تهیه کننده و خواننده واکنش برانگیز باشد. عزیزانی که خدمت همه آنها ارادت داشته و دارم و خواهم داشت. اما اینها دلیل نمی شود که ایرادی نگیرم.
به نظرم فضای کلی تهیه کنندگی در ایران روز به روز در حال بی معنی تر شدن است در حالی که در دوران گذشته واژه تهیه کننده مفهوم بهتر و موثرتری داشت. در آن دوران تهیه کنندگانی بودند که در قالب همان نوار از نگاه برخی تهیه کنندگان که در کنار انگیزه های اقتصادی، انگیزه های فرهنگی ندارد، موسیقی که نفروشد و ارزش فرهنگی اش بیشتر از ارزش اقتصادی اش باشد باید از جریان اصلی موسیقی خداحافظی کندکاست آثار ارکسترال بی کلام و با کلامی را منتشر می کردند که در نوع خود آثار ارزشمندی بودند و مزین به نام هنرمندان بزرگی بودند که اکنون در میان ما نیستند. اما چه بد که اکنون مقوله تهیه کنندگی با مقوله واسطه گری در حال عوض شدن است.
به عبارتی با اینکه شخصیت های موجه و با سوادی در عرصه تهیه کنندگی وجود دارند اما همان عزیزان هم دیگر از سوادشان استفاده نمی کنند و ترجیح می دهند به جای استفاده از این سواد و شم هنری، رویکرد دیگری را در این عرصه تجربه کنند.
من واقعا نمی دانم بر ما چه گذشت که ماجرا این چنین شد؟ گویی فضای فرهنگی کشور ناخودآگاه به سمتی رفت که ورود تکنولوژی در کشور بر عکس همه جای دنیا برای ما بیشتر مخرب بود تا سازنده. فضایی که به ترتیب فضای تهیه کنندگی جدی موسیقی را هم به «واسطه گری» تبدیل کرد. کما اینکه اکنون به اعتقاد من موسیقی یک دسته شده و آن هم موسیقی پاپ یا بهتر بگویم «موسیقی بفروش» است که بسیاری از تهیه کنندگان غیر از موارد استثنایی از این جریان حمایت می کنند.
یعنی از نگاه برخی تهیه کنندگان که در کنار انگیزه های اقتصادی، انگیزه های فرهنگی ندارند، موسیقی که نفروشد و ارزش فرهنگی اش بیشتر از ارزش اقتصادی اش باشد باید از جریان اصلی موسیقی خداحافظی کند. فرقی هم نمی کند که هنرمند این عرصه استاد باشد یا هنرمند شناخته شده دیگری که در حوزه موسیقی جدی فعالیت می کند. مهم جذب تماشاگرِ خریدارِ بلیتی است که می توانند به سمت سالن ها هدایت شود.
این یک مصاحبه ناراحت کننده است! / تولید آلبومی برای «آینده»
بزرگترین آسیب ماجرا هم این است که ما حتی نمی توانیم قطعات تولید شده خودمان را هم بفروشیم که اگر می توانستیم دیگر لزومی نداشت تا یک خواننده هر هفته و بعضا هر روز روی صحنه باشد که دیگر صدایش هم درنیاید و در عین حال تهیه کننده تمام تلاش خود را انجام دهد تا از این شرایط استفاده کند. ما می توانستیم با آثارمان چنین کاری را انجام دهیم و درآمدزایی داشته باشیم اما چه بد که به دلیل ساز و کارهای طراحی نشده در حوزه فروش آثار موسیقایی چنین کاری در ایران فعلا میسر نیست.
اکنون تهیه کنندگی در موسیقی فقط محدود به اجرای صحنه ای شده که فضای برگزاری بسیاری از آنها نیز بسیار عجیب و غریب است. ولی واقعا باقی تنه درخت موسیقی را چه می شود؟ آیا خوانندگانی که نیم نگاهی بر این باورم حوزه تهیه کنندگی موسیقی در حال حذف شدن است و یک سری واسطه خواننده را به سالن دارها، سامانه های فروش بلیت و مردم می فروشند که بسیار تلخ استبه موسیقی جدی دارند، نمی توانند نقش موثرتری دراین جریان داشته باشند؟ متاسفانه در این شرایط همه چیز محدود به مسایلی شده که چندان خوشایند نیست.
چند وقت پیش یکی از خوانندگانی که خیلی صدایش را دوست دارم تراک شش و هشتی را منتشر کرد که واقعا برایم عجیب بود و پیش خودم گفتم مگر می شود چنین خواننده ای چنین اثری را منتشر کند؟ اتفاقا خیلی هم دوست داشتم با او ارتباط بگیرم و بپرسم چطور شد که چنین کاری را تولید کردی؟ اما پیش خودم گفتم حتما برخی از تهیه کننده ها در این جریان موثر هستند. یعنی به خواننده می گویند قطعه ای را تولید کند که در جامعه به اصطلاح «بگیرد». این اقتصادی نگاه کردن به هنر بد نیست اما وقتی تمام ماجرا شود بد است.
به هر ترتیب من بر این باورم که حوزه تهیه کنندگی موسیقی در حال حذف شدن است و یک سری واسطه، خواننده را به سالن دارها، سامانه های فروش بلیت و مردم می فروشند که بسیار تلخ است. شاید حرف های امروز من منفی باشد اما این نگاه های منفی نشات گرفته از سیگنال های منفی است که در موسیقی کشورمان به من می رسد.
و به نظر می آید این سیگنال منفی که به آن اشاره داشتید درست به سمت نزول کیفیت رفته است. دلم می خواهد از زبان گرشا رضایی با تمام فراز و فرودهایش بشنوم برای برون رفت از این اوضاع و احوال بحرانی چه باید کرد؟ راهکارهای واقع گرایانهای که فکر می کنید از این گزاره رسانه ای بین من و شما عبور می کند و می تواند خارج از نوشته ها جنبه های اجرایی هم داشته باشند.
رضایی: فکر می کنم ما عادت کردیم تا هر اتفاقی را کامل به دولت ها در هر دوره ای ربط دهیم. شرایطی که من ترجیح می دهم به آن ورود نداشته باشم. اما پرسش اصلی ام این است که پس خودمان کجای این کار هستیم؟ به طور حتم هرکسی در هر دوره ای از تاریخ معاصر ما سر کار بوده با انتقاداتی مواجه است که من به آن ورود نمی کنم اما چه زمانی به خودمان نگاه کرده ایم و تاخته ایم؟ یک جایی منِ خواننده و آهنگساز باید از حساب و کتاب و اقتصاد بیرون بروم و به تغذیه فرهنگی نسل بعدی خودم بپردازم. بله در هر دوره سیاسی ممکن است وزیر فرهنگ خوب کار نکرده باشد اما من و شمای خواننده چه زمانی خوب کار کردیم؟ ما چه زمانی دلمان به حال مخاطب سوخته است؟
آقای تهیه کننده محترم آیا از جیب خودت بدون توجه به مصالح و برخی از حرفها و حواشی و اجبار هزینه، برای برگزاری یک کنسرت فرهنگی اقدام کردی؟ آیا امروز نمی بینید که بسیاری از بچههای این سرزمین به دلیل شنیدن ترانه های عجیب و غریب، دیدن فیلم ها و تماشای رفتار یکسری از اینفلوئنسرها به دام اعتیاد، بی اخلاقی، خودکشی و حتی فرار از کشور افتاده اند؟ شما برای کشورت چه کردی؟
اصلا شما تصور کنید وزارتخانهای به نام فرهنگ نداریم و همه چیز در دستان شماست. آیا به عنوان یک خواننده، تهیه کننده و فعال حوزه موسیقی برنامه ای برای ارتقای سطح فرهنگی و هنری مخاطبان خود داشتید؟ تصور کنید وزارت خانه ای به نام فرهنگ نداریم و همه چیز در دستان شماست.
آیا به عنوان یک خواننده، تهیه کننده و فعال حوزه موسیقی برنامه ای برای ارتقا سطح فرهنگی و هنری مخاطبان خود داشتید؟ شما که اکنون هر ترانه ای دلتان می خواهد روی صحنه می خوانید، شما و تهیه کننده محترمتان که درآمد خوبی دارید اما چه می شود که نسل دهه پنجاه و شصت آهنگسازی ما که از شما وضعیت به مراتب کمتری در حوزه درآمد داشتند دوران طلایی موسیقی ما را رقم زدند؟ اصلا تفاوت نسل آنها با ما چه بود که آنها برای موسیقی ایران و فرهنگ این جامعه کار می کردند و شرایطی را به سهم خود فراهم ساختند که نزدیک به یک دهه برای دفاع از سرزمینشان با دشمن بجنگند؟ واقعا نوبت ما قرار است چه زمانی فرا برسد؟ آیا قرار نیست بالاخره از حساب بانکی مان بزنیم و کار واقعی هم انجام بدهیم؟
بله تولید کارهای عاشقانه و جوان پسند و سرگرم کننده بسیار هم خوب است. کما اینکه خودم هم تولیدکننده و شنونده این نوع موسیقی هستم. ولی چه زمانی قرار است فلان ترانه نویس کتابی را بیرون بدهد؟ آقای تهیه کننده بالاخره چه زمانی قرار است خمس و زکات پول هایی که از کنسرت ها به دست آوردی به نسل آینده و سیستم فرهنگی کشور تقدیم کنی؟
معتقدم در ورای انتقاداتی که به مدیریت دولتی می کنیم، من تلاش می کنم در این چارچوب به دلیل احترامی که به همه نقدها دارم نظری در این حوزه ندهم. اما بهتر است رو راست باشیم؛ چه زمانی قرار است این حضور پررنگ در فضای اقتصادی را کنار بگذاریم و به کارهای اصلی مان بپردازیم؟ به قول سهراب سپهری «آب را گل نکنیم». این آب در مسیر است و ما هم از آن سیراب می شویم. ولی لطفا ته مانده غذا و آب دهانمان را در این رود نریزیم چون فردا بچه های ما از این آب می نوشند.
به حرف هایی که می زنید چقدر اعتقاد دارید؟ فکر می کنید در ورای آنچه در حوزه فعالیت های فرهنگی و هنری کشور به عنوان مشکل و معضل یاد می کنیم، می توانیم به رفع مشکلات امیدوارم باشیم.
رضایی: حرف هایی که می زنم اصلا و ابدا برای خودنمایی نیست. من به شما قول می دهم اگر فضای فرهنگی کشور با خود شهروندان و اصحاب فرهنگ و هنر درست نشود و دلسوزی وجود نداشته باشد، نسل بعد از ما شرایط اقتصادی و فرهنگی بدتری خواهد داشت چون همه چیز زیر سر فرهنگ است؛ اگر فرهنگ حالش خوب نباشد حال هیچ کس دیگری هم خوب نیست.
از پس آنچه الان اشاره کردید برمی گردم به آلبوم «یه روز ...»؛ جایی که چندی پیش اشاره کردید به اینکه این پروژه یک «بازگشت واقعی» به «موسیقی واقعی» مخصوصا در دوره ای است که برای موسیقی پاپ ایران راه برگشتی وجود ندارد و خاص و عام با ادبیات دیگری در مواجهه با آن قرار گرفته اند. منظورتان چیست؟
رضایی: چندی پیش در برنامه «خندوانه» یک دوستی رو به روی رامبد جوان می گفت «خط قرمز من موسیقی پاپ است»؛ جمله ای که خیلی به من برخورد. او می گفت «هرجا صدای موسیقی پاپ بلند شود من از آنجا فرار می کنم».
حالا صبحتم این است که عزیز من تو از موسیقی پاپ و مشقت هایش چه می دانی که این چنین با آن برخورد میکنی؟ کاش بدانیم که اصلا موسیقی پاپ چه مفاهیم ارزشمندی میتواند داشته باشد. کاش بدانیم در چندین دهه اخیر چه آثار قابل توجهی توسط آهنگسازان برگزیده این سرزمین تقدیم مخاطبان شده است. این موسیقی واقعا ارزش دارد. پس چرا و چه زمانی اصلا به خودتان اجازه دادید که ما را این چنین خطاب کنید؟ اصلا چه کسی به شما این اجازه را داد که به یک تحصیل کرده موسیقی بتازید. اینها قطعا دلایل مختلفی دارد که باید در زمان خود روی آن بحث کرد. موضوعی که می تواند به صحبت های من درباره موضوع «بازگشت واقعی» مرتبط باشد.
البته هستند کسانی که به اشتباه وارد موسیقی پاپ شدند که به آنها کاری ندارم و روی صحبتم آنها نیستند. اما آنهایی که دانش این کار را دارند، دوست دارم متوجه شوند و بدانند که این روزها آدم هایی چون بهروز صفاریان و امثال او، فعلا دوست دارند، نگاه کنند تا اینکه کاری را انجام دهد. شرایطی که موجب می شود عزیزی بیاید و در قاب تلویزیون به اهالی موسیقی پاپ این چنین بی رحمانه بتازد.
لطفا این قدر زود ما را قضاوت نکنید. بله شاید موسیقی کامپیوتری باعث شده که آن عزیز در یک برنامه تلویزیونی با اهالی این حوزه چنین صحبتی را داشته باشد و همه تصور کنند که اساسا موسیقی پاپ همین است که اکنون در بسیاری از فعالیت های آقایان تنظیم کننده وجود دارد. اما ماجرا در برگیرنده نکات مهم دیگری است که باید به آن توجه بیشتری داشت.