یک. صبح پانزدهم مهرماه برای ما با یک خبر طوفانی آغاز شد. گروههای فلسطینی، از درون زندان غزه ، بر زندانبان اشغالگر خود شوریده و بزرگترین ضربه امنیتی تاریخ رژیم صهیونیستی را به آن وارد کرده بودند. جالب است بدانیم جنگ ژوئن ۱۹۶۷ که به جنگ اسرائیل با سه کشور یا جنگ ۶ روزه معروف است، درواقع جنگ با ۵ کشور عربی بوده، یعنی ارتش اسرائیل با مصر و سوریه و اردن با شدت بالا و همچنین با لبنان و عراق با شدت کمتری درگیر بوده اما با همه این اوصاف حدود ۸۰۰ کشته و تنها ۱۵ اسیر داشته است. ممکن است گفته شود جنگ ۶ روزه منتج به پیروزی اسرائیل و شکست اعراب بود، اما در جنگ ۳۳ روزه هم که با پیروزی حزبالله لبنان پایان یافت، تلفات اسرائیل به ۲۰۰ نفر نمیرسید. البته این نکته هم لازم است گفته شود که رژیم صهیونیستی به سانسور و ارائه آمار دروغ شهرت دارد و ممکن است اعداد اصلی بیش از این باشد.
دو. همه این موارد یادآوری شد تا به این نکته برسیم: بر اساس همان آمارهای رسمی اسرائیلی (که همراه با دروغ و کوچک نمایی هم هست)، تنها در صبح پانزدهم مهرماه ظرف چند ساعت، بیش از هزار اسرائیلی کشته و بیش از ۲۰۰ نفر اسیر شدند. یعنی از غزه که مساحتی معادل یکسوم شهر تهران دارد، در شرایط محاصره کامل از سوی شهرکهای صهیونیست نشین و مصر و دریا، آنهم باوجود دیوار حائل با سرزمینهای اشغالی و تحت سنگینترین رصد اطلاعاتی و با چندلایه امنیتی، عدهای رزمنده باایمان و باانگیزه، با تجهیزاتی ساده و با پاراگلایدر و موتورسیکلت و راکت و سلاح سبک، کاری با اسرائیل کردهاند که پیش از آن، پنج کشور عربی نمیتوانستند. سعی کنید برای یکلحظه، خشم ناشی از جنایات بیوقفه و کودک کشی اسرائیل را کنار بگذارید و واقعیت صحنه را ببینید. آنچه در پانزدهم مهرماه رخ داد، چیزی شبیه معجزه بود.
سه. اسرائیل، ۷۵ سال است که بر مبنای دو راهبرد اصلی حرکت میکند، اول مظلومنمایی و دوم افسانه شکستناپذیری. کاری که مقاومت فلسطین کرده، ازآنرو بهشدت هوشمندانه است که میان این دو راهبرد، فاصلهای دائمی ایجاد کرده و جمع این دو را ناممکن ساخته است.
اسرائیل اگر واکنش سهمگین و وحشیانهای نشان دهد، عنصر مظلومنمایی را در اذهان عمومی دنیا از دست میدهد و اگر آرام باشد و هوشمندانه، صرفا به دنبال عوامل عملیات طوفان الاقصی باشد، عنصر شکستناپذیری را در اذهان داخلی خود از دست میدهد. نتیجه آن است که بهشدت عصبی شده و با خروج از تعادل، واکنشی نشان میدهد که همزمان هر دو راهبرد پیشین خود را بهکلی نابود کرده است. مظلومنمایی صهیونیستها دیگر بهکلی رنگباخته و نشان آن، تجمع یهودیان معترض در نیویورک و دهها تجمع اعتراضی پرجمعیت در لندن و پاریس سایر شهرهای اروپایی است. افسانه شکستناپذیری هم که کاملا نابودشده و ارتش اسرائیل، ۳۳ روز است هنوز جرئت نکرده وارد بسیاری از نقاط غزه شود و با بمباران هوایی، بیش از آنکه عناصر نظامی و رزمندگان را هدف بگیرد، کودکان را هدف گرفته است.
چهار. رژیم صهیونیستی و بهتبع آن، دیگر به وضعیت پیش از پانزدهم مهر بازنخواهد گشت. دهها سال تلاش رذیلانه برای جمعآوری صهیونیستها از کشورهای مختلف شده بود. از سوی دیگر، یکی از چالشهای اصلی سران رژیم غاصب، تلاش برای استقرار جمعیت در شهرکهای اطراف غزه و تثبیت اشغال با شهرکسازی و تشکیل غلاف غزه بود. امروز تمام آن شهرکها خالیشده و صهیونیستها آواره شدهاند و حتی اگر طوفان الاقصی همینجا متوقف شود، بعید است ساکنان سرزمینهای اشغالی جرئت بازگشت به شهرکهای اطراف غزه را داشته باشند. مهاجرت معکوس و نابودی مشاغل در سرزمینهای اشغالی هم نتیجه طبیعی عدم امنیت است. این ماجرا ابعاد عمیق اجتماعی هم خواهد یافت، همانطور که جنگ ۳۳ روزه چنین ابعادی یافت.
پنج. مشاهده نرخ رشد جمعیت اسرائیل بر اساس داده های پایگاه بین المللی آمار، از سال ۱۹۶۰ تا ۴۵ سال بعد، جز یک سال، همیشه بالای ۲ درصد بوده است. این عدد حتی در زمان جنگ اعراب و اسرائیل (۱۹۶۷) بالای ۴ درصد بوده است، اما دقیقا از زمان شکست از حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶، این عدد به ۱/۸ درصد رسیده و از آن روز تا به حال، سیر اکیدا نزولی داشته و در حال حاضر ۱/۵ درصد است. این یعنی نرخ رشد جمعیت با شیب تندی در حال کاهش است. این یکی از تبعات اجتماعی جنگ ۳۳ روزه است. حال می توان حدس زد که طوفان الاقصی، چه ابعاد گسترده ای خواهد داشت و تا چه حد بر لایه های اجتماعی اشغالگران موثر خواهد بود.
شش. گمان میکنم آن روز که فرماندهان مقاومت غزه در حال طراحی چنین اقدامی بودند، خودشان هم تصور نمیکردند که طوفانی که برپا میکنند، اینقدر بزرگ و عالمگیر شود و شاید حتی کمی هم نسبت به موفقیت در آن شک داشتند، اگرنه نامگذاری طوفان برای چنین عملیات تاریخسازی تواضع است. این دیگر طوفان نیست. این معجزه الاقصی است.
سید محمد بحرینیان